سینمایی در تهران - عکس از گتی ایمیجز

سینمایی در تهران – عکس از گتی ایمیجز

در سینمای ایران، جز آثاری که برای جلب توجه جشنواره‌ها ساخته می‌شوند و فیلم‌هایی که سرمایه‌شان توسط نهادهای دولتی تامین می‌شود، همه فیلم‌ها به قصد جلب توجه مخاطب عام مقابل دوربین می‌روند.

نیم نگاهی به وضعیت فروش فیلم‌ها، این نکته را به اثبات می‌رساند که بیش از هشتاد درصد این فیلم‌ها به هدفشان دست پیدا نمی‌کنند. این در حالی است که سازندگان این آثار، در ظاهر همه کوشش خود را برای جلب نظر مخاطب می‌کنند.

در واقع بیشتر تولیدات سینمایی موسوم به بدنه‌ای، بر اساس فرمول‌های موفقی که پیش‌تر جواب داده‌اند، ساخته می‌شوند. اما بنا به دلایل گوناگون و متنوع، شناخت سلیقه و علاقه تماشاگر ایرانی چندان ساده به نظر نمی‌رسد. سلیقه‌ای که شرایط اجتماعی و سیاسی در شکل گیری اش تاثیری بسزا دارد.

به همین خاطر هیچ تضمینی وجود ندارد، فیلمی که چند سال پیش با استقبال گسترده مردم رو به رو شده، امسال هم با اقبال مواجه شود. در چند سال گذشته فیلم‌های کمدی با استقبال مواجه شده‌اند و طبق یک سنت دیرینه، احتمالا بیشتر تولیدات امسال که در سال آینده به نمایش در خواهند آمد، مضمون کمدی خواهد داشت.

اما هیچ تضمینی وجود ندارد، تماشاگری که در چند سال گذشته نشان داده بیشتر با هدف خنده و شوخی به سینما می‌رود، سال آینده هم به آثار کمدی روی خوش نشان دهد. به نظر می‌رسد یکی از دلایل استقبال نکردن مردم از فیلم‎‌های روی پرده، تکراری بودن سوژه‌ها و حال و هوای اغلب تولیدات سینمای ایران است.

زمانی که فیلمی با تماشاگران زیادی ارتباط برقرار می‌کند و آمار فروش آن، به میزان رضایت کننده‌ای می‌رسد، بسیاری از تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها ترجیح می‌دهند موفقیت‌های آن فیلم را تکرار کنند.

بنابراین در مقطعی ساخت ملودرام‌های خانوادگی اشک‌آور روند صعودی طی می‌کند، زمانی تولید کمدی رونق می‌گیرد و گاهی فیلم‌های تین ایجری و جوان پسند، سهم قابل توجهی از تولیدات سینمای ایران را به خود اختصاص می‌دهند.

سرمنشا تکرار و یکنواختی هم در این مساله است، تعدادی معدود از بازیگران به دلایل حضورشان در چند فیلم پرفروش و موفق، هر سال در چند فیلم دیگر نقش‌های مشابه را بازی می‌کنند و فرصت بازی به دیگر بازیگران نمی‌رسد.

در چنین شرایطی است که بیننده خسته از چهره‌ها و نقش‌های تکراری به دنبال بازیگران تازه می‌گردد. تکرار اما تنها محدود به بازیگران نیست. موضوع‌ها، کاراکترها و روابط آن‌ها با یکدیگر هم اسیر تکرار است.

الگوهایی برای فروش

در ابتدای دهه چهل وقتی که فیلم‌های جنایی ساموئل خاچیکیان، با فروش بالایی رو به رو شده بود، همه به دنبال جنایی سازی می‌رفتند. کمی بعدتر وقتی گنج قارون سینمای ایران را فتح کرد و با فروش کم نظیری مواجه شد، این فیلم الگوی مادر تولیداتمان شد. این الگو پس از پیروزی انقلاب نیز بارها رو بارها تکرار شد.

در کنار فیلم‌های دهقانی، فیلم‌های پرشمار و مشابهی هم ساخته می‌شدند که مضمونشان افشای جنایت ماموران ساواک بود. این سینمای کلیشه‌ای که بر اساس تکرار اگوهای موفق گذشته شکل می‌گرفت، مسیرش را بر اساس روز تعیین می‌کرد؛ ولی در دهه شصت با پاگرفتن مدیریت تازه سینما و تاسیس بنیاد سینمای فارابی، اتفاق دیگری افتاد.

حالا، این سیاستگذاری‌های مسوولان سینمایی بود که به سینمای ایران جهت می‌داد. هنگامی که فیلم گل‌های داوودی در جشنواره فیلم فجر چندین جایزه گرفت، مشخص شد که الگوی ملودرام سازی از سوی مدیریت سینما مورد تایید قرار گرفته است. به همین دلیل پس از این فیلم ناگهان سینمای ایران پر شد از ملودرام‌های خانوادگی. البته در این میان نمی‌توان توفیق تجاری و فروش پنج میلیون تومانی فیلم را در سال شصت و یک، نادیده گرفت.

شبه ژانر دیگری نیز در همان دوران پا گرفت که جز یکی دو استثنا، هیچ کدام از محصولاتش یا استقبال مردم مواجه نشد؛ ولی چون مورد حمایت دولت قرار داشت، ساخت فیلم‌های مشابه فراوانی در دستور کار فیلمسازان قرار گرفت.

وقتی که در جشنواره هفتم فیلم فجر، بخش مروری بر آثار تارکوفسکی و پاراجانف گنجانده شد، مشخص شد که سیاستگذاران سینمای ایران قصد دارند این آثار را به مثابه الگوی ساخت فیلم‌های فرهنگی میان سینماگران جا بیندازند.

دقیقا از همان زمان شاهد تولید انبوه آثار عرفانی بودیم. در میان تمام آثاری که متاثر از سینمای عرفانی تولید شدند، شاید بتوان تنها نمونه موفق را هامون دانست که تازه در این فیلم عرفان و تحصیل و تزریق به آن، با هنرمندی مهرجویی، در قالبی جذاب به تصویر کشیده شده بود. کاری که انبوه عرفانی سازان سینمای ایران در دهه شصت، از انجامش عاجز بودند.

استقبال از این فیلم به حدی بود که بعد از دزد عروسک‌ها و مادر، با فروش هفده میلیون تومانی اش در رتبه سوم پرفروش‌های سال شصت و نه قرار گرفت. وقتی از پرداخت یارانه به سینمای ایران کاسته شد و طبیعتا سایه نگرش دولتی تا اندازه‌ای از سر سینمای ایران کوتاه شد، سینمای عرفانی به پایان رسید. هر چند سینمای کلیشه‌ای ایران همچنان به مسیرش ادامه داد.

ساخته شدن فیلمی چون افعی در سال هفتاد و دو و فروش پنجاه میلیونی اش که یادآور فیلم‌های رمبو بود، باعث شد تا ساخت اکشن‌های مشابه رونق پیدا کند. در همان سال‌ها بود که افخمی، عروس را ساخت.

با گذشت چند سال از پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی، سینمای ایران هوای تازه‌ای می‌طلبید و فیلمی از جنس عروس، دقیقا همان چیزی بود که سینمای ایران سال‌ها از داشتن آن محروم بود.

سینمای ستاره‌ها و تین ایجرها به نوعی با عروس آغاز شد. هر چند با تغییراتی که در سطح مدیری کلان فرهنگی ایجاد شد، امکان این که سینمای عروس تداوم یابد، فراهم نشد. هر گاه فیلم تازه و پرطرواتی ساخته شد، مردم از آن استقبال کردند. برای مثال می‌توان به توفیق فیلم‌های روسری آبی، لیلا، آدم برفی اشاره کرد که به لحاظ هوای تازه‌ای که در آن‌ها جریان داشت و با ساختار جذاب و محکمشان، با مخاطب ارتباط برقرار کردند.

پس از دوم خرداد با تغییر شرایط جامعه، سینمای ایران هم دستخوش تغییر و تحول شد. تولید فیلم‌های اکشن از رونق افتاد و با باز شدن فضا، نوبت به فیلم‌های عاشقانه و جوان پسند رسید. فیلم‌های که در دوران پیش از آن امکان ساخت نمی‌یافتند.

طبق معمول فیلم‌های پیشرو این جریان تازه، آثاری مقبول بودند. فیلم‌هایی چون دو زن و دختری با کفش‌های کتانی، تنوع و طراوتی که تماشاگر ایرانی همواره در جست و جویش بوده را عرضه می‌کردند؛ ولی در ادامه شاهد تولید انبوه فیلم‌های کلیشه‌ای و تکراری بودیم و کار به جایی رسید که مردم دیگر از این گونه فیلم‎‌ها هم استقبال چندانی نمی‌کردند.

اما حالا سینمای کمدی که در سال‌های گذشته نیز انبوه فیلم‌های عاشقانه، کاملا به فراموشی سپرده شده بود، در سال‌های اخیر جان تازه‌ای به خود گرفت. در توفیق فیلم‌های کمدی نمی‌توان خستگی و دلزدگی که در سطح جامعه به عینه قابل مشاهده است را انکار کرد. مردمی که آن قدر مشکل دارند که حوصله دیدن فیلم جدی را ندارند و ترجیح می‌دهند به تماشای فیلمی بروند که دو ساعت آنان را بخنداند.

راز توفیق فیلم‌های کمدی در سال‌های اخیر را می‌توان به این مساله ربط داد؛ ولی نکته در این جا است که طبق سنت عرصه سینمای ایران، حالا کمدی‌سازی در دستور کار تهیه‌کنندگان قرار گرفته است و تجربه نشان داده که مخاطب وقتی با تکرار یک مضمون مواجه می‌شود، دیگر از آن استقبال نمی‌کند.

قهر بزرگ مخاطب

در بهترین حالت سالانه هشتاد فیلم در ایران به مرحله تولید می‌رسد؛ که خود بسیار بیشتر از ظرفیت نمایش است. نتیجه این که بسیاری از فیلم‌ها، راهی به اکران عمومی نمی‌یابند. البته این به آن معنا نیست که سینمای ایران از ساخت آثار بیشتر استقبال نمی‌کند.

دست کم نیمی از تولیدات این سینما آثاری قابل توجه هستند، این تعداد اما به هیچ عنوان پاسخگوی نیاز انبوه مخاطب سینما نیست. کسانی که با استقبال از آثار قابل قبول، اتفاقات مهمی را برای سینمای ایران رقم زدند.

سینمای ایران که چند سالی است به صنعت سینمای ایران تغییر نام داده، سال‌ها است که در رخوت و رکودی بی‌سابقه به سر می‌برد.

نیم نگاهی به فروش آثار سینمایی در چند سال اخیر این نکته را به اثبات می‌رساند که تنها ده درصد از فیلم‌های تولید شده در ایران به فروش امید دارند. امیر حسین علم الهدی کارشناس سینما با اعلام این که از میان هزار و صد و هشتاد شهر ایران تنها شصت شهر سالن سینما دارد، می‌گوید، سینمای ایران از منظر نیروی انسانی فنی پتانسیل خوبی دارد، اما از نظر تجهیزات و سخت افزار با نقطه مطلوب فاصله زیادی دارد.

او با اشاره به این که به ازای هر سیصد هزار نفر، یک سالن سینما در کشور وجود دارد، تاکید می‌کند که مخاطب سالانه سینمای ایران نزدیک به سالانه ۹میلیون نفر است. آمار گردش مالی ده میلیون دلاری سال گذشته سینمای ایران، نشان دهنده قهر بزرگ مردم از سینما است.

رشد چشمگیر تولیدات شبکه نمایش خانگی و ارزانی این محصولات در مقابل قیمت میانگین دو دلاری بلیت سینما از جمله معضلات سینمای ایران است.
علم الهدی با بیان این که صد در صد بازار سینمای ایران در اختیار تولید داخلی است، خبر از مجهز شدن تمامی سالن‌های سینما به سیستم دیجیتال هندی “ای سینما” تا عید فطر امسال می‌دهد.

با روی کار آمدن دولت جدید و آغاز به کار حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی، باید منتظر ماند تا سینمای ایران از بحران‌های پیش رو به سلامت عبور کند.