گزارش این هفته را با جنجالی که درباره انتشار خبر حضور یدالله رویایی، شاعر ایرانی مقیم فرانسه، در جشنواره شعر فجر به پا شد، آغاز میکنیم.
پس از آن که رسانههای نزدیک به حکومت از حضور احتمالی این شاعر در جشنواره انتقاد کردند، عبدالجبار کاکایی، دبیر این جشنواره در صفحه فیسبوک خود در مطلبی با عنوان «یدالله فوق تصور شد» نوشت: «هیچ فکر نمیکردم طرح دعوت از شاعر هشتاد سالهای که با اجازه پزشک معالجش حق مسافرت دارد تا راهروهای مجلس بازتاب داشته باشد .
فکر میکنم حتی خود رویایی هم نمیدانست تا این حد از خبر آمدنش متوحش میشوند. رویایی نظریهپرداز گونهای از شعر موسوم به حجم است که روزگاری مورد اقبال جوانان بود و هنوز پیروانی دارد.
برای اجرای یک پروژه علمی و عرضه ویترینی از فراوردههای ادبی در گرایشهای شعر معاصر ناچاریم به همه استعدادها توجه کنیم و برای بازکاوی و سنجش عیار به جشنواره شعر دعوت کنیم، اما طرح دعوت از رویایی با هوچیگری قبایلی دبیر سرویس ادبی خبرگزاری … که بویی از فهم ادبی نبرده و معترف به بیدانشی است تبدیل به مساله امنیت ملی شد.»
این هفته، هفته درختکاری نیز بود. آیت دولتشاهی، یکی از نویسندگان جوان به این مناسبت در صفحه فیسبوک خود نوشت: «یک اتفاق خوب خارج از ادبیات، برای ادبیاتیها: در منطقه حفاظت شده باغ ملی گیاه شناسی ایران شناسنامه نهالی به نام نویسنده مجموعه داستان مادموزل کتی، خانم میترا الیاتی زده شد و در این روزگار بیبرگی خانم الیاتی از دار دنیا صاحب یک نهال و هزاران برگ شد. امیدوارم این نهال روزی درخت تناوری شود که جن و پریها در سایهاش بنشینند و دمی بیاسایند.
پ ن: شناسنامه این نهال طی یک مراسم رسمی روز سه شنبه ۲۰ اسفند ساعت ۱۳:۳۰ با حضور چهرههای شاخص و ماندگار کشور در منطقه چیتگر، خروجی پیکان شهر به خانم الیاتی اهدا خواهد شد.»
همچنین این هفته بزرگداشت سیمین دانشور، یکی از اتفاقهای مهم ادبی ایران بود. حسن محمودی، روزنامهنگار و داستاننویس در صفحه فیسبوک خود نوشت: «سیمین دانشور، حتی اگر فقط و فقط همان رمان «سووشون» را به ادبیات داستانی ایرانی معاصر اضافه کرده باشد، برای همیشه، بانوی داستاننویسی ما است. اگرچه بر این باورم که ارزش دانشور، به همه کارهایش است. حالا در حیرتم از آن جماعتی که هنوز دو سال از درگذشت دانشور نگذشته است و آشکارا میگویند نه او را دوست دارند و نه داستانهایش را. از آن جماعت در تعجبم که تمام آرزویشان بازشدن در خانه سیمین به رویشان بود تا تاییدی برکار خود از او بگیرند و حالا خود را چنان در اوج میبینند که به انکار بزرگان مینشینند. کاش میشد برخی وقتها گزارشهایی از پس کار روزنامهنگاریمان منتشر کنیم.»
محمودی همچنین در استاتوسی دیگر، به معرفی یکی از یک کتاب پرداخته است: «برخی کتابها هم هستند که همیشه لابلای کتابهای دیگر جوری دیگرند. تعلق خاطر خاصی بهشان داری و از یادت نمیرود. یکی از این کتابهای زندگیام، «کودک، سرباز و دریا» ژرژفون ویلیه با ترجمه دلارا قهرمان است. «کودک، سرباز و دریا» از کتابهای خوب و به یاد ماندنی کانون پرورش فکری است که چاپ اولش مربوط به ۱۳۴۹ است. حالا چاپ یازدهم آن منتشر شده است. کانون خبر داده که در مرحله چاپ یازدهم، شمارگان این کتاب به مرز ۱۵۸هزار نسخه رسید. فکرش را بکنید هر چاپ به طور متوسط باید حدود ۱۵هزار نسخه باشد. کنجکاوم بدانم چاپ یازدهم آن در چه تعداد نسخه به چاپ رسیده است؟»
علیاصغر رمضانپور، معاون سابق وزیر ارشاد نیز درباره کتابی از رومن رولان نوشته است: «رومن رولان، نویسنده انسان دوست فرانسوی، در سال ۱۹۲۴ به سن ۵۸ سالگی این کتاب را نوشت. کتابی درباره شخصیت و راه زندگی دوستش مهاتما گاندی. ۲۲ سال پس از مرگ رومن رولان و ۱۸ سال پس از مرگ گاندی، محمد قاضی این کتاب را به فارسی برگرداند. انتشارات صایب کتاب را در سال ۱۳۴۳ در قطع معروف به جیبی به قیمت ۳۰ ریال منتشر کرد. حالا نسخهای از این کتاب که هدیه تولدی است از سوی دوست عزیزی در ایران، امروز به دستم رسید. دوست من مرا وا داشتی تا دوباره به دنیای انسان های بزرگی بیاندیشم مانند گاندی و رومن رولان در حالی که پنجاه سال پس از توجه محمد قاضی از دست رفته، به اندیشههای آنان هنوز در ایران ما، مادران و خواهران هموطنان درویش ما برای درخواست فرستادن فرزندان زندانی این مردم به درمانگاه، که نه، به زندانی با امکانات بیشتر یعنی اوین، در روز روشن در وسط شهر تهران با باتوم مورد ضرب و شتم قرار میگیرند.»
علی خدایی، داستاننویس، هم در صفحه فیسبوک خود از «رونمایی از کتاب روایت تهران» خبر داده است: «با آثاری از ناهید طباطبایی، مهام میقانی، سپینود ناجیان، محمدرضازمانی، یاسمن احسانی، آیین نوروزی، علی خدایی، حمیدرضا صدر، حمید امجد، منصور ضابطیان، شهرام زرگر، مریم کهنسال، فرزانه دوستی، کاوه فولادی نسب، سیاوش طالبیان، تهمینه منزوی، محمد میرزاخانی، محمدرضا بهزادی. شنبه، ٢۴ اسفند ١٣٩٢، ساعت ١٧، خانه هنرمندان ایران، سالن ناصری.»
در نهایت، مریم جعفری آذرمانی، شاعر جوان، این هفته در صفحه فیسبوک خود از سانسور برخی از انتشاراتیها و سایتها و روزنامهها نوشت:
«همانطور که میدانید تا حالا هشت کتاب منتشر کردهام، اما شاید بعضیها ندانند که اکثر این کتابها کم و بیش اصلاحیه خوردهاند و اصلاحیهها را همیشه درست کردهام، تا مجوز نشر بگیرند، و حتی نقطهچین هم نگذاشتهام، این اصلاحیهها گاهی در حد مثلا ده دوازده مورد بیت و شعر بوده تا حذف مثلا بیست صفحه از کتاب؛ حتی در همین ماههای اخیر که همه از بهتر شدن وضعیت مجوز حرف میزنند، کتاب نهم باز هم به همان شکلهای قبلی اصلاحیاتش کم نبوده است و وضعیت مجوز هیچ تغییری نسبت به قبل ندارد، شاید فکر میکنید که قاعدتا از وزارت ارشاد نباید دل خوشی داشته باشم، اما باور کنید از ارشاد بسیار هم راضیام، چون با تمام این اوصاف همیشه فکر میکنم که از فیلتر ارشاد به هر ضرب و زوری بود توانستم رد شوم، اما هیچوقت از فیلتر متصدیان بسیاری از روزنامهها و سایتها و نشرهایی مثل مروارید، نگاه و چشمه رد نشدهام، نشرهایی که همیشه از وضعیت مجوز مینالند. سایتها و روزنامههایی که در این هفده سال حتی یک شعر هم از من منتشر نکردهاند و اکثرا صفحاتشان را با اباطیل شاعرنمایان پر کردهاند، تعدادشان بیشتر از آن است که بگویم، البته از خط مشی این سایتها و روزنامهها میتوانید بفهمید که کدامشان را میگویم، بعضی وقتها فکر میکنم که اگر قیچی دست اینها بود، به هیچ کدام از شعرهای من مجوز نمیدادند!»