احتمالا مانع اصلی بر سر راه بهبود اساسی مناسبات سیاسی و اقتصادی ایران و کویت، دست کم در سالهای پس از پیروزی انقلاب فوریه ۱۹۷۹ میلادی به این سو، عوامل ژئوپولیتیک است.
کویت به عنوان کشوری در مجموع کوچک، قادر به تنظیم روابط برابر با تهران بر پایه منافع متقابل بدون نظارت یا پشتیبانی یا دخالت قدرتهای بزرگ منطقه ای یا بین المللی نیست و همین، همواره روابط دو کشور را تحت تاثیر مناسبات هر یک از دو طرف با قدرتهایی چون عربستان سعودی یا ایالات متحده آمریکا یا هر دو قرار داده است.
تجربه بسیار تلخ و هزینه بار تنها ماندن در برابر عراق صدام حسین در ابتدای دهه ۱۹۹۰ میلادی به رهبران کویت آموخته است که ضمن خویشتنداری در روابط خود با قدرت های منطقه ای بزرگی همچون عراق و ایران، همواره باید از عنصر حضور نظامی ایالات متحده به مثابه برقرارکننده مناسبات سیاسی با همه کشورهای بزرگ منطقه بهره ببرد و همین کوشش همیشه مایه ناخرسندی تهران در روابط با کویت بوده است.
از جنبه اقتصادی گرچه هر دو کشور ایران و کویت عضو اوپک هستند و قاعدتا باید منافع همسو در قبال بازار جهانی نفت خام داشته باشند، اما تفاوت ژرف در وابستگی ساختار اقتصادی و اجتماعی هر دو کشور به درآمدهای نفتی از ابتدای تاسیس سازمان اوپک در سال ۱۹۶۲ میلادی به این سو ایران را در زمره رهبر جناح تندروی اوپک قرار داده که خواستار افزایش دائمی قیمت نفت و کنترل تولید آنند و از سوی دیگر موجب قرار گرفتن کویت در زمره جناح کبوترهای اوپک شده است که خواهان کنترل قیمت و افزایش تولید نفت هستند.
کویت با هر قیمتی قادر است تا با سطح تولید سال های اخیر نیازهای ارزی برای اداره جمعیت اندک خود را برآورده سازد. در مقابل ایران حتی با رسیدن درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت خام به حدود ۱۲۰ میلیارد دلار – بالاترین رکورد تاریخ ایران- در سال ۲۰۱۱ میلادی نیز نتوانسته مشکلات اقتصادی فزاینده خود را حل کند.
این نیز از جمله عوامل اختلاف دو کشور در دهه های اخیر بوده که بعضا به ویژه در سال های دهه ۱۹۸۰ میلادی روابط دو کشور را به تیرگی سوق داده است.
تشکیل “شورای همکاری خلیج” درست در هنگام شکل گیری انقلاب در ایران که به منظور برقراری یک نیروی سوم منطقه ای در برابر دو کشور بزرگ و مهار نشدنی ایران و عراق صورت گرفت همواره از سوی تهران به مثابه تلاش برای مقابله با ایران انقلابی تلقی شده است.
این نگرش با موضع گیری کشورهای عضو شورا در جنگ ایران و عراق به سود بغداد در همان سالها تقویت شد و مناسبات تهران و کویت را بارها تا آستانه رویارویی نظامی پیش برد.
متقابلا اظهارات رادیکال ها در صحنه سیاسی ایران چه به صورت بیانات تند علیه کشورهای منطقه توسط برخی مسئولان سیاسی – نظامی ایران و چه کنترل دولت توسط تندروها طی سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ میلادی از سوی بیشتر کشورهای عربی منطقه و از جمله کویت به عنوان نشانه ای خطرناک از سیاست خارجی تهران برای تسلط بر منطقه ارزیابی شده است.
به ویژه در سالهای اخیر افزایش تنش میان تهران و واشنگتن بر سر برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران چه از نظر احتمال هسته ای شدن ایران و چه برخورد نظامی غیرقابل کنترل، با نگرانی بسیار از سوی کشورهای عربی منطقه دنبال شده است.
بنابراین ملاحظات و نیز نیاز کویت به تهران برای مثبت نگاه داشتن موازنه استراتژیک قوا در منطقه این کشور نیز در کنار بیشتر کشورهای عربی و البته به استثنای عربستان سعودی از آرامش فضای سیاسی در ایران و روی کار آمدن دولت میانه رو در تهران سود می برد و استقبال می کند.
برای کشورهای کوچک منطقه هیچ عاملی به اندازه افزایش تنش های سیاسی زیان بار نیست؛ زیرا این تنش ها معمولا برای این دسته کشورها به معنای افزایش هزینه های نظامی و اجبار به تحمل نظامی بزرگ در منطقه کاهش رونق اقتصادی و خلاصه درگیر شدن در مناقشاتی است که آنها قدرت کنترل چندانی در آنها ندارند.
از این رو ظهور نیروهای تندرو در ایران همانقدر موجب نگرانی کشورهایی مانند کویت می شود که به قدرت رسیدن میانه روها به افزایش ثبات و آرامش سیاسی در منطقه و خرسندی آنها از این بابت می انجامد.
به قدرت رسیدن حسن روحانی در تابستان سال ۲۰۱۳ میلادی پس از هشت سال تنش در سیاست های افراطی توسط دولت محمود احمدی نژاد در سطح منطقه ای و بین المللی فرصتی دوباره برای کشورهای منطقه فراهم آورد تا با بهبود روابط خود با تهران به ترمیم زیان های ناشی از افزایش بی سابقه تنش در منطقه بر اثر تشدید اختلافات ایران و ایالات متحده بپردازند.
مانند هر دولت اصلاح طلب یا میانه روی دیگر در ایران از جمله دولت های هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی، حسن روحانی نیز با تکیه بر تجارب شخصی نیرومند خود در امور دیپلماتیک، می کوشد تا بهبودی اساسی در مناسبات سیاسی ایران با همه کشورهای منطقه ایجاد کند.
تهران نیک می داند که تلاش برای حل و فصل مناقشه ژئوپولیتیک با واشنگتن، اساسا از درون بهبود مناسبات منطقه ای ممکن است و تنها از طریق این تنش زدایی منطقه ای و بین المللی است که ایران خواهد توانست تا به اوضاع داخلی خود سامانی جدی بدهد.
شاید نه برای ایران، نه کشورهای منطقه و از جمله کویت و نه ایالات متحده آمریکا، هرگز چنین فرصتی برای برقراری روابط سیاسی – اقتصادی برابر، محترمانه و به دور از تنش، در گذشته یا آینده فراهم نشده یا نشود.