کودتای نظامی در ترکیه شکست خورد، اما بحران آنکارا و رجب طیب اردوغان رئیس جمهور این کشور عمیق تر شد.
درست است که این کودتای نظامی، ترک ها و جهان را شگفت زده کرد، اما این پوشیده نیست که ترکیه در بحران سیاسی داخلی، و نوسانات سیاسی خارجی خطرناکی قرار داشت.
جالب است که هر زمان که دولت اردوغان سعی می کند مشکلات را به صفر برساند، وارد بحران های بی سابقه ای می شود، آن هم از زمانی که ایده «صفر کردن مشکلات» توسط داود اوغلو نخست وزیر سابق این کشور مطرح شد.
امروز، و پس از یک کودتای نافرجام، باور این که رئیس جمهور ترکیه از این بحران پیروز بیرون آمد دشوار است، هر چند نمی توان گفت او شکسته است، بلکه او مردی است که در حال حاضر از همه جا توسط بحران ها احاطه شده است؛ چه بحران های داخلی و چه بحران های خارجی. و به نظر نمی رسد رئیس جمهور ترکیه حالا هم قصد داشته باشد مواضع سیاسی داخلی را به طور منطقی بررسی کند، یا این که از این بحران طوفانی داخلی به عنوان فرصتی برای مرتب کردن دوباره اوراق داخلی بهره برداری کند، بلکه واضح است که احساسات در حال حاضر در تصمیم گیری نقش دارند، بدین معنی که بحران ترکیه عمیق تر می شود.
بعد از کودتا، کاملاً روشن شد که اردوغان با بخشی از ارتش ترکیه بحران دارد، و بازداشت ها همچنان در صفوف ارتش ادامه دارد، و اردوغان اعلام کرد او فرمانده کل است و گفت: «قدرت همیشه برحق نیست، اما کسی که بر حق است همیشه قوی است»، و این بدین معناست که بحران با ارتش عمیق تر می شود. با دستگاه قضائی نیز وضع بدین گونه است چرا که تا کنون بیش از دو هزار قاضی از دستگاه قضایی را بازداشت کرده است. مطالباتی برای بازگرداندن مجازات اعدام هم وجود دارد، و جماعت فتح الله گولن در داخل و خارج تحت تعقیب هستند؛ ترکیه همچنین با بحران هایی در مرزهای خود با عراق و سوریه، و تروریسم داعش مواجه است، جدای از این ها بحران کردها نیز موجود است، و اینک پس از کودتای نافرجام، آغاز بحرانی میان ترکیه و آمریکا را نیز ملاحظه می کنیم، که آن هم به علت متهم کردن آمریکایی ها به قرار داشتن پشت کودتای نافرجام ترکیه، به علت حضور فتح الله گولن در آمریکا است که اردوغان او را به برنامه ریزی برای کودتا متهم می کند.
نشانه هایی از یک بحران پیش رو با اتحادیه اروپا نیز به چشم می خورد، زیرا اتحادیه اروپا از اردوغان می خواهد پس از کودتا به قانون احترام بگذارد و به دموکراسی پایبند باشد و به دنبال انتقام جویی و حذف بی هدف مخالفان نباشد.
بر اساس این و آن، پیش بینی می شود کودتای نافرجام یک بحران اقتصادی واقعی را در ترکیه به دنبال داشته باشد. به طور یقین تمامی این بحران ها بر آینده روابط ترکیه و اتحادیه اروپا، و همچنین نقش منطقه ای ترکیه تأثیر منفی خواهد داشت. آیا اردوغان با اولویت بخشیدن به منافع و دنباله روی از عقلانیت سیاسی، و نه «صفر کردن مشکلات» که در عالم سیاست و روابط بین المللی معنایی ندارد، خواهد توانست از تنگنای بحران بیرون آید؟ یا این که لحن تند خود را شدت می بخشد و بحران خود و بحران کشورش را افزایش می دهد؟ خصوصاً این که آنکه اردوغان را از این کودتا نجات داد، فرماندهان عالی رتبه ارتش بودند، نه مردم. علاوه بر این موضع گیری تمامی احزاب مخالف اردوغان بر ضد کودتا نیز به معنای لطف آن ها به او، و لطف به حمایت از دموکراسی ترکیه است.
واقعیت این است که بحران ترکیه عمیق تر شده است، و گزینه های پیش روی اردوغان آسان نیستند.