در ایران، سرزمین دیرینههای پایدار و یادمانهای هزاران ساله، هر منطقه کهنی، آداب و رسوم خاصی دارد که همین آداب و رسوم، سبک زندگی مردم آن ناحیه را تشکیل میدهد. شمار زیادی از آداب و رسوم و آثار مادی و معنوی از قرون و اعصار دور در شهرها و روستاهای این سرزمین برجای ماندهاند از جمله این آداب و رسوم، میتوان به رقصهای محلی اشاره کرد.
دامون شش بلوکی، پژوهشگر فرهنگی و موسیقی مقامی و مستندساز به شرق پارسی میگوید: «بسیاری از این رقصها و آیینها در شرایط طبیعی وجود آنها بسیار کمرنگتر از گذشته است، اما با نگاهی مثبت اندیشمندانه و تا حدودی استوار برواقع گرایی امید به حفظ بسیاری از این آیینها در اشکال مختلف چه به صورت بکر چه در قالبهای جدید با زیرساخت محتوایی اصیل وجود دارد.»
وی در ادامه میافزاید: «اینجانب در بررسیهای میدانی اخیری که انجام دادم، در بین بسیاری از مناطق و اقوام متوجه شدم که در بسیاری از مراسم با وجود حضور ابزار مدرن، علاقه و میل فراوان به حفظ، بسط و گسترش آیینهای کهن در شرایط زندگی جدید نیز وجود داشته و میتوان این موضوع که مقولههای فرهنگی ریشه دار، به باریکی مو میشوند اما پاره نمیشوند، را به اثبات رساند، اگرچه بستر زمانی و شرایط طبیعی بسیاری از آنها وجود نداشته باشد. مثلا گندم به شیوه گذشته کاشت و داشت نمیشود، اما رقصهای مربوط به آن در مراسم دیگر فرصت بروز پیدا میکند، به ویژه در مراسم خاص و شاد، اما از نقش متولیان فرهنگی نباید چشم پوشی کرد زیرا که در چنین شرایطی آنها در جهت گردآوری ثبت، ضبط، حفظ و اشاعه آنها میتوانند نقش مهمی ایفا کنند که متاسفانه در این بخش شاهد حرکت چندانی نیستیم.»
از آیین «اسب چوبی» تا رقص محلی ایلام
آیین سنتی “اسب چوبی” یکی از رقصهای محلی منطقه سبزوار بزرگ با قدمتی بیش از هزار سال است به زمان حکومت مغولان که اجازه رزم آموزشی و تمرین منشهای پهلوانی به جوانان داده نمیشد، بازمی گردد. در این مراسم، اسب چوبی نمادی تک سوار است که میآید. اگر تک سوار باشد از آن استقبال میشود و اگر دشمن باشد توسط مردم از بین میرود.
بلوچها نیز مانند همه اقوام در ایران رقصی دارای قدمت دارند که درآن زمان، مردان و زنان در کنار هم جمع میشدند و این رقص را انجام میدادند. رقص “بلوچی” به دو نوع مردانه و زنانه تقسیم بندی و هر کدام در مناسبت ویژهای به اجرا گذاشته میشوند.
دامون شش بلوکی در ادامه گفتگوی خود با شرق پارسی تاکید میکند: «نکته قابل تامل در متن این است که “واژه رقص” به صورت عمومی در همه موارد و جنبهها به کار برده شده که در بسیاری از مناطق این واژه وجود نداشته یا به مفهوم متداول آن وجود ندارد.» مانند رقص در اقوام ترک: اویناماق، اویناماک، اویناماگ.»
در رقص «آذربایجانی»، رقصندگان به گروههای متعدد و چند نفره تقسیم شده سپس هر یک به نوبت در یک گوشه یا بخش خاصی از رقص خود را به اجرا در میآورند. ورزیدگی، چستی و چابکی، از ملزومات کار رقصندگان است.
در رقص “بجنوردی” رقصندهها دارای حرکات منظم با آهنگ و ترکیب رنگ لباسهای زنانه و مردانه، زیبایی خاصی به این رقص میبخشند.
سما، لاک سری سما یا چکه سما، تقریبا رایجترین و در حال حاضر یگانه رقص همه مناطق طبری زبان است. این رقص، عموما به صورت فردی وگاه به صورت جمعی به اجرا در میآید.
رقص مردانه گیلان در پی پیروزی کشتی گیران و نواختن رقاصی مقام یا رقصی مقام، توسط سرنا و نقاره از سوی مردان به اجرا در میآید. یکی از انواع حرکاتی است که مردم بومی گیلان هنگام آغاز فصل کشت برای ستایش و شکر پروردگار خود در مراسم جشن و شادی برگزار میکنند.
خبرگزاری میراث فرهنگی به نقل از حسین اسماعیلپور، مردمشناسی گیلان نوشته است: «آنچه امروزه بیشتر به عنوان رقص قاسم آبادی شناخته شدهاست، رقصی است که خانمها مجری آن هستند و لباس قاسم آبادی و حرکات خاصی که انجام میشود، نماد آن است.»
قومهاى ساکن در استان همدان نیز به پیروى از سنتهاى فرهنگى و هنرى خود، نوعى از رقص و موسیقى بومى را حفظ کردهاند ازجمله میتوان به اقوام آذرى زبان همدان اشاره کرد که داراى موسیقى “عاشیقی” و رقصهاى عامیانه هستند و اقوام کرد از اشکال موسیقى و رقص کردى متأثر هستند.
بویراحمدىها نیز براساس ترانههاى رایج، آهنگهاى ویژهاى دارند که تحت عنوان “قس” از آن نام مىبرند. ازجمله این آهنگها میتوان به قس خوشگله، قس برنو و قس یاریار اشاره کرد. رقصهاى دیگر رایج در بویراحمد، مشتمل بر صد دستمالى، یلعبه، بختیارى، نرمهنرمه و ترکى شاه فرنگى است.
“چوبی” موسیقى رقصى ایلام است که به صورت انفرادى یا دستهجمعى اجرا مىشود. این موسیقى در گذشته افزون بر کاربرد هنرى و موسیقى آن به عنوان آمادگى جنگى و بدنى نیز کارآیى داشته است.
فتاپاشا، لرزانه، سوارسوار، صىسماع، قلاوى، سهحار و گریانه از جمله نواها و ریتمهاى این نوع رقص است که در مناطق کرد و لرنشین ایران رواج دارد. موسیقى آیینهاى سوگوارى نوع دیگرى از موسیقى در استان ایلام است که به طور مشخص در آیین چمرى با سرنا و دهل اجرا مىشود.
از رقصمحلى کرمانشاه تا ذکر خنجر ترکمن
صدای انواع سازهاى کردى ازجمله دهل، سرنا و دونى، سازهایى که در مراسم عروسى و عزا به کار مىروند هم رقصندهها را رهبرى مىکند و هم در مراسم سوگوارى مشهور “چمری” نواخته مىشود. در بیشتر گونههاى رقص کردى، دستهاى رقصندگان درهم گره مىخورد. رقصهاى معروف کردى عبارتند از گَریانه، برودوا، چپى، سِهپَر سه جار، سه پا و فَتاح پاشایی.
ترکمنهای ایران نیز با آن لباسهای سرخ، چادرهای ویژه و چکمههای چرمشان نمادی دیگر از طبیعت ایران در استان گلستان و ترکمنصحرا هستند. ترکمنها آیینهای سنتی عجیبی دارند از ذکر خنجر که همراه با حرکات موزون و آواهای عجیب است تا پرخوانی یا پریخوانیهایشان که ریشه در هزاران سال پیش دارد و برای درمان بیماریها از آن استفاده میکردهاند.
مهمترین ترانههایى که در استان لرستان خوانده مىشود عبارتند از “شهنومه خوانی” (شاهنامهخوانی) که جزو موسیقى حماسى است. “بزمیری” که بیشتر براى تلف شدن حیوانات اهلى خوانده مىشود. “کشکله شیرازى گرمسیرى”، “کلاشیرى جو” و “کوش طلا” که بیشتر همسرایى زنان و مردان در غم از دست دادن یکى از نزدیکان است.
“مراسم زار” از جمله مراسم مخصوص استان هرمزگان است که در آن از موسیقى بهره مىگیرند. در بین رقصهاى محلى استان هرمزگان، “رقص اوزا” ازنظر شیوه اجرا، مضمون و نقشهاى اجراکنندگان آن درخور توجه ویژه است.
به گفته دامون شش بلوکی، «یکی از پراهمیتترین آیینها مراسم اداب و رسوم در میان اقوام ایرانی رقص (حرکت ریتمیک یا حرکات آیینی یا در برخی مناطق بازی) است. این شاخصه فرهنگی هنری آیینی داری زوایا و جنبههای گوناگونی بوده و قابلیت تحلیلهای مختلف از جوانب و دیدگاههای متفاوتی را دارد. در رابطه با موارد ریشه دار و اصیل رقص اغلب با مفاهیم اساطیری مواجه میشویم که رقصنده در بطن آن به ارائه مجموعه المانهای تاریخی و کهن مربوط به اسطورهها، باورها و مبانی آیینی اعتقادی مربوط به آن میپردازد کهگاه در قالب روایتی حماسی تبلور مییابد. مطلب مهم قابل ذکر در اغلب رقصها ادبیات شعربه خصوص ریتم و موسیقی همراهی جداناپذیری با رقص دارد.»
این مستندساز میافزاید: «در جوامع سنتی دارای زندگی به دور از ابزار مدرن قومی و عشایری خانواده مهمترین و پایهایترین رکن جامعه است و یکی از خصوصیات مهم این جوامع مولد بودن و غیرمصرفی زیستن آنها است. بدین سبب از سپیدی صبح تا سیاهی شب انواع امورات و کارها در بین تمامی اعضای خانواده تقسیم میشود. در این گونه جوامع به جهت فراوانی امورات و به تبع آن خستگیهای فراوان ناشی از کارها نیاز مبرم به ایجاد حالات روحیه بخش و مفرح در این ساختار از زندگی به وجود میآید که موسیقی و رقص با جنبههای گوناگون مهمترین و موثرترین پدیدهای است که در این مواقع به ایفای نقش میپردازد.»
در میان ایل قشقایی مشهورترین رقص “هلی” نام دارد که در سه قسمت و با سه ریتم متفاوت به اجرا در میآید. آخرین قسمت این رقص که دارای شتاب و سرعتی فوق العاده است به “لکی و کلواری” مشهور است. بختیاریها علاوه بر رقص “چپی” از دو نوع رقص حماسی سود میبرند که یکی از آنها با شمشیر و دیگری با ترکه است.
شش بلوکی مسئله مهم در ارتباط موسیقی و رقص هر قوم را ریتمها و فضاها و موتیفها و درون مایههای موسیقی هر قوم در تمامی ساختار فرمی و حرکتی رقصهای آن قوم میداند و تاکید میکند: «به طور مثال در برخی از رقصهای معمول در ایل قشقایی: هلی به معنای کوبیدن پا و رقص در قشقایی به “اویناماک” به معنای بازی پاها کاملا و به طور دقیق از ریتم نقاره، ساز کوبهای قشقایی تبعیت کرده و دستها که با دستمالهای رنگین (صورت اصیل آن هفت رنگ) در حرکت هستند نشانههایی چون دورکردن اهریمن، نیروهای شیطانی، دعوت اهورا و پاکی را به صورت معنایی ایجاد میکند که این بخش از رقصها که به صورت گروهی و حلقههای پرتعداد انسانی است که توسط زنان انجام میشود. در رقصهای مربوط به مردان بیشتر جنبه حماسی جنبههای رقابت و مسابقهای و جنبههای ورزشی و آمادگی جسمانی تبلور بیشتری مییابد؛ مانند چوب بازی، هواویناماک چوبی، ترکه بازی (در هر منطقه به اصطلاحی).
شش بلوکی با بیان اینکه در برخی از انواع رقصهای با جنبههای کار یا آیینهای کار میتوان موارد مربوط به تنها زنان یا تنها مردان یا به صورت مختلط را دید تاکید میکند: «آیین موسیقایی حرکتی “هایناهلی” یا برنج کوبی در قشقایی یا هومه هلی (برنج کوبی) در بویراحمد، رقصهای آیینی کاشت نشا در شمال ایران و یا رقصهای با جنبههای آیینی کار در منطقه تربت جام کاشت، داشت، برداشت گندم،
نکته بسیار مهم در بیشتر رقصهای سنتی ایرانی، جمعی بودن بیشتر آنها است.
به گفته این پژوهشگر، در این نوع از رقصها جانمایههای معنایی آیینی، روحیه همدلی، همراهی و همکاری و در برخی موارد، ریشههای اعتقادی و عرفانی، فضای عبادتهای جمعی و مضامینی با ریشههای اعتقادی و عرفان عبادتهای جمعی ایجاد می شود.
کارشناسانی که سالها در پی شناسایی و ثبت رقصهای محلی ایران بودهاند براین باور هستند که رقص ایرانی شایسته ثبت در فهرست شاهکارهای شفاهی یونسکو است. گفته میشود نزدیک به شش رقص ایرانی از بین رفتهاند. رقصهایی که نیاز به ثبت علمی دارند تا آیندگان بدانند در ایران رقص هایی دارای جنبههای آیینی و نیایشی وجود داشته است.