شاید ما سوابقی را که پیش از دور اخیر جنگ علیه غزه رخ داده را درک نکنیم یا علت واقعی که در پس زمان بندی آغاز این جنگ وجود دارد را ندانیم. مساله آدم ربایی و کشته شدن سه نوجوان اسراییلی در هبرون، ظاهر رویدادی است که جرقه حمله اسراییل به غزه را روشن کرد، کاملا در رابطه با مجرم و ذینفع اصلی مبهم باقی خواهد ماند.
اسراییل به سرعت حماس را مقصر دانست و تهدید کرد که این گروه اسلام گرا بهای این کار را پرداخت خواهد کرد. حماس با تکذیب هرگونه ارتباطی به این موضوع پاسخ اسراییل را داد و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل را به تلاش برای سوء استفاده از این وضعیت به منظور آغاز جنگ علیه غزه متهم کرد. حماس در عین حال اسراییل را با گفتن این جمله تهدید کرد که در صورت آغاز هرگونه تخاصمی، اسراییل بهای گزافی پرداخت خواهد کرد. در میان تهدیدهای پینگ پنگی اسراییل و حماس، بیانیه ای مطرح شد که به دولت اسلام عراق و شام ( داعش) نسبت داده شده و در نتیجه این بیانیه داعش مسئولیت عملیات را برعهده گرفت و طی آن اعلام کرده است که این اقدامش در تلافی قتل سه نفر از اعضای این گروه صورت گرفته که یک سال پیش در هبرون رخ داد.
این بیانیه با شک گرایی افرادی رو برو شد که آن را تنها تلاشی برای تغییر مسیر دانستند. این بیانیه همچنین تخیل افراد معتقد به نظریه توطئه را نیز تحریک کرد به طوری که برخی آن آنها این بیانیه را تلاشی برای فروبردن این سازمان در هاله ای از ابهام می دانستند و اظهار داشتند که داعش موفق شده پس از سوریه و عراق نفود خود را در فلسطین نیز گسترش دهد. در این میان دیگران این بیانیه را به عنوان تلاشی برای منحرف کردن اتهامات اسراییل علیه حماس تعبیر کردند. گروهی دیگر این بیانیه را تلاشی از سوی داعش برای منحرف کردن توجه از گسترش نفوذ و عملیاتش در عراق و ایجاد یک جنگ در فلسطین می دانستند.
اما به نظر می رسد افرادی که این نظریه را پذیرفتند، فراموش کرده اند که سازمان هایی چون داعش به دنبال توجه و ابقای خود در اذهان عمومی هستند، از این رو داعش به دنبال منحرف کردن توجه از عملیات خود در عراق یا نقاط دیگر نبوده است، در حقیقت این گروه اسلام گرا همواره به دنبال اغراق کردن تصویر و اندازه خود بوده است. مسلما اسراییل از این وضعیت سوء استفاده کرد تا با این ادعا که هدفش صرفا تخریب مسیرهای حماس و متوقف کردن شلیک موشک های آن است، عملیاتی را با مقیاس بزرگ در غزه راه اندازی کند. این مساله همیشه یکی از اهداف اسراییل بوده است و به مساله این سه نوجوان هیج ربطی ندارد. نکته قابل توجه این است که نتانیاهو از ماجرای ربوده شدن این سه نوجوان استفاده کرد تا به تشکیلات خودگردان فلسطین و آشتی اخیر بین فتح و حماس حمله کند. نتانیاهو تشکیلات خودگردان فلسطین را برای تشکیل یک دولت وحدت ملی با افرادی که وی مدعی است نوجوانان اسراییل را ربوده اند، یعنی حماس مورد انتقاد قرار داد. حمله نتانیاهو ادامه رویکرد منفی و افراطی است که وی علیه آشتی فلسطین اتخاذ کرده است، این امر موجب شد وی مذاکراتش را با محمود عباس رییس جمهور تشکیلات خودگردان فلسطین متوقف کند، نتانیاهو به محمود عباس هشدار داد که باید بین حماس یا صلح با اسراییل یکی را انتخاب کند.
حملات خشونت بار نتانیاهو و دولتش به آشتی فلسطین، که دربرگیرنده تشکیل یک دولت وحدت ملی و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و مجلس قانونگذاران بود، به وضوح نشان می دهد که هدف اصلی اسراییل از بین بردن این آشتی است. اگر این هدف قابل درک باشد، با توجه به تمایل دایمی اسراییل مبنی بر ممانعت از اتحاد سیاسی فلسطینی ها چگونه می توان عجله حماس نسبت به درگیری را توضیح داد؟ علاوه بر این، هیچ کس نظر مردم غزه را برای درگیر شدن در جنگ نپرسید و این جنگ تنها به رنج آنها افزود.
پس از امضای توافق و برداشتن اولین گام ها در جهت تشکیل یک دولت وحدت ملی، اگر حماس هر آنچه در توان داشت به کار می گرفت تا اسراییل فرصت ایجاد مواجهه و جنگ نمی یافت، منطقی تر به نظر می رسد. در حقیقت حماس باید به جای تصمیم های یک جانبه خود با تشکیلات خودگردان فلسطین مشورت می کرد تا نه تنها در رابطه بین دو طرف و توافق آشتی خدشه ای وارد نمی شد، بلکه تأثیر منفی روی زندگی مردم غزه شکل نمی گرفت.
شاید حماس در جنگ با اسراییل از فرصت ارتقای چهره تیره و تار خود را از طریق واقعیت شومی که در غزه رخ می دهد، برخوردار شده باشد، اما در عین حال از همین حقیقت علیه تشکیلات خودگردان فلسطین استفاده کرد، چرا که در حال حاضر تشکیلات خودگردان فلسطین می داند از روی ضعف خود تنها نظاره گر این جنگ بوده است. این محاسبات براساس تجربه گذشته حماس در رویارویی با اذهان عمومی صورت گرفته چرا که حماس می داند اذهان عمومی صرفا با احساس تحریک می شوند نه منطق. به علت سابقه عدم صلاحیت و عقب نشینی های تشکیلات خودگردان فلسطین، اذهان عمومی تنها نظاره گر هر اقدام قهرمانانه و در هر ماجرایی بدون توجه به عواقب آن است.
به رغم تمام خرابی های ایجاد شده در غزه و تعداد قابل توجه تلفات که ممکن است به ۱۴۰۰ نفر جنگ سال ۲۰۰۸- ۲۰۰۹ برسد، هنوز هم هستند کسانی که برای حماس هورا می کشند و درباره پیروزهای مقاومت و برد موشک های حماس صحبت می کنند. در سال ۲۰۰۸ همچنین اظهاراتی درباره پیروزی های حماس و دستاوردهای اهداف مقاومت شنیدیم، در حالی که در حقیقت این جنگ تفرقه میان فلسطینی ها را افزایش داد، رنج مردم غزه را گسترده تر کرد، محاصره سخت تر شد و عبور از مرز همچنان به حالت قبلی باقی ماند و چیزی جز ناامیدی و رنج باقی نگذاشت.
هرچقدر مسائل در فلسطین تغییر می کند، مردم همان مردم باقی می مانند.