موزه هنر مدرن پاریس، در غرب این شهر توریستی- تاریخی، در حالی که چشم اندازی نزدیک از برج ایفل را جلوی چشم شهروندان قرار می دهد، این روزها میزبان نمایشگاهی درباره ایران است. کمی آن طرف تر از این موزه ۵۳ ساله که این روزها دوره ای ۵۴ ساله از تاریخ ویرایش نشده ایران را روایت می کند، بخشی از خاک ایران یعنی سفارت ایران واقع است.
تابلوهای تبلیغاتی پایتخت فرانسه از ۲۸ اردیبهشت خبر برپایی این نمایشگاه بزرگ را در سراسر شهر پخش کرده اند. تابلوهایی که نمونه ای از آن در کنار در ورودی موزه نیز قرار گرفته و با پوستری از این نمایشگاه با نام «تاریخ ویرایش نشده ایران» تزیین شده است.
این نمایشگاه، روایتگر سه دوره از تاریخ ایران است و در واقع از سال ۱۹۶۰ میلادی (۱۳۳۹ هجری شمسی) شروع می شود تا همین امسال یعنی سال ۲۰۱۴ را به نمایش می گذارد. این سه دوره شامل، ۱۸ سال قبل از انقلاب ایران، از انقلاب ایران تا پایان جنگ ایران و عراق و از پایان جنگ تا دوران جدید است.
دویست اثر از هنرمندان ایرانی در حوزه های نقاشی، عکاسی، پوستر، مستند تصویری و غیره به نمایش گذاشته شده است، در حالی که ابتکارهای دیگری در کنار این آثار قابل مشاهده است. به طور مثال گوشی هایی که در هر بخش نمایشگاه دیده می شود و هم گام با بخش مربوطه بخشی از همان تاریخ ویرایش نشده را در قالب موسیقی یا مصاحبه های صوتی روایت می کند. همچنین تلویزیون های کوچکی که در بخش بخش نمایشگاه، روایت های تصویری سیاه و سفید از جشن هنر شیراز تا جنگ را به نمایش می گذارند.
با آنکه حدود دو ماه از آغاز برپایی نمایشگاه می گذرد، اما کار آن از رونق نیافتاده است و به نظر می رسد با وجود تعطیلات تابستانی، در یک ماه پیش رو تا ۲ شهریور که تاریخ اختتامیه نمایشگاه است، از آن همچنان استقبال شود. گروهی از زنان آلمانی به همراه راهنمایی که در هر بخش مکثی می کند و توضیحاتی می دهد جلب توجه می کنند. گروه های کوچک از ایرانی های علاقمند در بین تماشاگران نمایشگاه دیده می شوند و بقیه هم به نظر می رسد فرانسوی ها و پاریسی هایی هستند که آن روز خود را برای این نمایشگاه بزرگ اختصاص داده اند.
«تاریخ ویرایش نشده» ۵۴ سال اخیر ایران با آثاری از بهمن محصص و بهجت صدر شروع می شود. آثار محصص از موزه هنرهای معاصر ایران، مجموعه های شخصی در پاریس و موزه های دیگر گردآوری شده اند، همان اتفاقی که برای آثار صدر نیز اتفاق افتاده است.
جشن هنر شیراز مرحله بعد نمایشگاه است، جایی که تمام پوسترهای دوره های مختلف این جشنواره به همراه تبلیغات و حتی نحوه انعکاس اخبار آن در رسانه ها گردآوری شده است. عکس های سیاه و سفید از این جشن، ویدئوهای کوتاه و بلند به خوبی آن دوره و این جشن را توصیف می کند.
عکس هایی از شهرنو که توسط کاوه گلستان گرفته شده، بخش دیگر نمایشگاه است؛ جایی که با گوشی می توان گفت و گوهای گلستان با زنان روسپی در شهرنو را به مدت ۴۷ دقیقه گوش داد. در این بخش دست خط هایی از کاوه گلستان نیز به نمایش گذاشته شده است. همین اطراف هم مستندی از کامران شیردل در تلویزیون های کوچک نمایشگاه نیز پخش می شود.
فیلمهای پرویز کیمیاوی که در تلویزیون های کوچک نمایش داده میشوند و ویدیوی شهر قصه از بیژن مفید همه اتفاقات مهم هنری در پیش از انقلاب ایران (سال ۵۷ هجری خورشیدی) هستند که در نمایشگاه ارائه می شوند.
به دوران انقلاب می رسیم، جایی که پوسترها و نقاشی هایی از حوزه هنری و سازمان تبلیغات اسلامی گردآوری شده تا آن دوران را به نمایش گذارد. جنگ با عکس های بهمن جلالی و در تقابل با نگاه مرتضی آوینی به نمایش گذاشته می شود؛ جایی که مستند «حقیقت» از مرتضی آوینی برای نخستین بار پخش می شود. آثار نقاشی کاظم چلیپا رنگ را به این بخش از نمایشگاه می آورد و انقلاب و جنگ را با رنگ به تصویر می کشد. دوره آخر نیز با نمایندگان نسل جوان مانند باربد گلشیری، آرش حنایی و بهمن کیارستمی به پایان می رسد. عکسهای محسن راستانی از آدمهای معمولی که خیره به دوربین بودند، مجموعه عکس بهزاد جایز از درس خواندن طلبه ها، عکس های عکاسانی چون یحیی دهقانپور، رعنا جوادی، مهشید نوشیروانی، مزدک عیاری، تهمینه منزوی و جاسم غضبانپور وطرح – عکسهای آرش حنایی بخش دیگری از این نمایشگاه هستند.
پوسترهای بهزاد و کورش شیشه گران و طراحی های خسرو خورشیدی از مناظر تهرانی نه چندان دورهم در این نمایشگاه گردآوری شده بودند.
یک بازدید کننده ایرانی: شهرنو و جشن هنر شیراز تازگی داشت
«فهیمه» از بازدیدکنندگان این نمایشگاه که در پاریس ساکن است و به دانشگاه می رود. او در گفت و گو با «شرق پارسی» نظرش را درباره نمایشگاه می گوید: «از نظر من بخش جشن هنر شیراز از کامل ترین، رنگین ترین و جذاب ترین های نمایشگاه بود. شاید یکی از دلایل مورد اقبال واقع شدن آن را بتوان در محرومیت مخاطبان داخل ایران از چنین مجموعه آثاری در این راستا جستجو کرد، درست مانند بخش “شهر نو” که نمایش مجموعه عکس ها و مجلات و …آن برای من مخاطب ایرانی به سبب از دسترس دور بودنش تازگی داشت و قابل توجه بود.»
(عکس شماره ۴)
او بخش انقلاب و جنگ را هم توصیف می کند: «این بخش در بردارنده پوسترهای خشک، جدی و بی رنگ دوران انقلاب و سری عکسهای نه چندان جذاب سیاه و سفید جبهه های جنگ بود، اما در این میان پخش قسمت هایی از مجموعه “روایت فتح” شهید مرتضی آوینی که در قالب مستند “حقیقت” معرفی شده بود، برای من از بخش های دلنشین و متفاوت به شمار می رفت.»
فهیمه معتقد است که بعد از آن بدون اینکه احساس کنیم از دوران جنگ و آن سال ها جدا می شویم، به سال های بعد از آن می رسیم. او می گوید: «در این بخش نمایشگاه چند موضوع خاص از جمله اعتیاد بیشتر به چشم می آید که برای من ایرانی، گزارشگر واقع بینی از سال های بعد از انقلاب و جنگ نبود و به هیچ وجه به عنوان نمادی از جامعه امروزی ایران به شمار نمی رفت. شاید بتوان گفت این بخش تلخی و سیاهی بیشتری را نسبت به دوران پیش از خود القا می کرد.»
یک هنرمند فرانسوی: مستندسازی مهمترین ویژگی نمایشگاه بود
از سوی دیگر، «ژان پیر بریگودیو» هنرمند فرانسوی و رییس سابق دانشکده هنرهای تجسمی سوربن درباره این نمایشگاه از منظر یک غیر ایرانی که بارها به ایران سفر کرده است، نگاه متفاوتی دارد. او در گفت و گو با «شرق پارسی» از واژه «استثنایی» برای توصیف این نمایشگاه استفاده می کند و می گوید: « این نمایشگاه استثنایی است، چرا که نخستین نمایشگاه بزرگ هنر مدرن ایران در فرانسه است. نمایشگاه بزرگی که یک ویژگی مستند برجسته دارد، به طوری که آثار هنری تحت شعاع این مستندسازی ها است.»
این هنرمند و شاعر که خود بارها در ایران نمایشگاه برپا کرده است، به سه دوره نمایشگاه اشاره می کند و می گوید: «دوره نخست از نظر من همزمان شامل آثاری می شود که کلاسیک هستند، اما در عین حال مدرنیته نیز دارند یعنی در آثار هنری پیشرو هستند. به طور مثال کارهای محصص یا رویدادی هنری مانند جشن هنر شیراز که تجلی ای از ماهیت بین المللی در آن زمان را نیز دارد و پیشرو است.»
سندیت بالا از جمله تاکیدهای این هنرمند درباره نمایشگاه است: « دوره انقلاب هم با اسناد فراوان به نمایش درآمده است که این اسناد شامل عکس، نقاشی های دیواری، فیلم هایی است که پیشرفت حوادث را نشان می دهند.»
او معتقد است که شاید همیشه نمایش انقلاب ها به یک شکل باشد. مانند سن پترزبورگ، پراگ، طرابلس، بغداد؛ مکان هایی که در آن ها رژیم های استبدادی در نهایت سقوط کردند. در روایت تصویری این انقلاب ها تصاویری از مجسمه های سرنگون شده، ساختمان های در آتش، صف آرایی های ارتش و جمعیت مشتاقان نمایان می شود.
بریگودیو دوره جنگ با عراق را هم یک اثر هنری می خواند. عکس هایی که از نظر او تبدیل به هنر شده اند. او تناقض ها را به کار می گیرد و می گوید: «در این آثار یک چشم انداز زیبایی شناسانه از وحشت و ترسی که همراه جنگ است، می بینیم.»
او درباره بخش پایانی نمایشگاه هم می گوید: «آخرین بخش نمایشگاه مربوط به هنرمندانی است که کم و بیش ایرانی هستند، یعنی افرادی که در فرانسه زندگی می کنند. مشخص است که قطعا این هنر معاصر نمی تواند تمام آن چیزی باشد که در تهران وجود دارد؛ جایی که در آن یکسری قوانین خاص حاکم است و با قوانین مربوط به هنر و هنرمندان در فرانسه تفاوت دارد.»
شاید اشاره این هنرمند به آثاری از نقاشیهای حدود سه متر در دو متر زغال روی بوم «میترا فراهانی» باشد، جایی که آدم ها با سر بریده خود به تصویر آمده اند. این نقاشی ها از روی عکس های برخی افراد خاص کشیده شده است. به طور مثال «آرش رحمانی پور» متهم به عضویت در انجمن پادشاهی که در دادگاه های بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ حضور داشت و در نهایت اعدام شد، یکی از آنها است. او در این تصاویر به مانند یک رزمنده نوجوان جنگ ایران و عراق که تصویرش در کنارش است، سر خود را در دست گرفته است. به مانند افراد دیگر در موقعیت های مختلف که همگی سر در دست دارند. عنوان این آثار فراهانی «بگیر ببر، دست از سرم بردار» است.
بریگودیو در نهایت معتقد است که می توان به طور نامحدودی درباره انتخاب های آثار این نمایشگاه بحث کرد که توسط کمیسیون ویژه برگزیده شدند، اما با این حال در معرض نمایش گذاشتن این آثار تا حدودی می تواند خلا بزرگ فقدان شناخت آثار هنر مدرن و معاصر ایران را پر کند.
یکی از مدیران نمایشگاه: سه سال تلاش صورت گرفته است
علاوه بر دیدگاه های بازدیدکنندگان و هنرمندان از این نمایشگاه، یکی از مدیران برپایی نمایشگاه به سه سال تدارک اولیه برای این نمایشگاه اشاره می کند.
«مراد منتظمی» هنرمند و پژوهشگر در این حوزه و ساکن فرانسه است که در گفت و گو با «شرق پارسی» می گوید: «مقدمات اجرایی برپایی این نمایشگاه سه سال طول کشید. یک سال و نیم همراه با مسئولان اولیه کاترین دیوید، نرمینه صادق و بنده جلسات مختلف هماهنگی برپا میشد که در این مرحله از ولی محلوجی برای بخش جشنواره شیراز و مجموعه «شهرنو» مرحوم «کاوه گلستان» کمک زیادی گرفتیم. علاوه بر این یک سال و نیم هم تحت حمایت موزه هنرهای مدرن پاریس کار کردیم. همزمان، فرایند تحقیقاتی هم در کنار کارهای اجرایی دنبال میشد که این مرحله هم دستکم دو سال طول کشید. ما در این مدت به تهران سفر کردیم و با گالری داران، هنرمندان و مجموعه داران مختلف صحبت کردیم. ملاقات با این افراد کمک بسیاری به ما کرد، از این جهت که توانستیم طرحی را که برای برپایی نمایشگاه در ذهنمان داشتیم تکمیل کنیم و وسعت ببخشیم. »
او معتقد است که نکته مهم برای گروهی که این نمایشگاه را برپا کردند فقط نشان دادن آثار هنرمدان معروف و شناخته شده نبود، بلکه معرفی هنرمندانی بود که با وجود ارزش تاریخی آثارشان نادیده گرفته شدهاند یا آن دسته هنرمندانی که رابطهای قوی با تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران دارند.
منتظمی: همکاری بین موسسات ایرانی و غیرایرانی میسر است
منتظمی به رایزنی با مجموعه داران خصوصی و شناخته شده برای به امانت گرفتن آثار اشاره می کند و می گوید: «در کنار این موضوع مکاتبه های مستقیمی هم با مقامات رسمی ایران در موزه هنرهای معاصر، حوزه هنری و سازمان تبلیغات اسلامی داشتیم که اقدام فوق العاده ای بود، چرا که این اقدام به جهان نشان داد این نوع همکاری ها میان موسسات ایرانی و غیر ایرانی میسر است و شما مجبور نیستید برای اجرای چنین پروژهای فقط با مراکز یا موسسات از خارج از ایران تماس بگیرید.»
دوره دوم این نمایشگاه که مربوط به دوران بعد از انقلاب و دوران جنگ است، مورد تاکید منتظمی قرار می گیرد: «جنبه دیگر این پروژه که به نظر من در دوره دوم خودش را نشان داد؛ جایی که فرهنگ بصری انقلاب و جنگ ایران است. این مساله در بیشتر نمایشگاه هایی که تا به حال درباره ایران برگزار شده، به نوعی تابو محسوب می شد؛ چه زمانی که موضوع به دوره پیش از انقلاب برمی گشته و چه زمانی که مرتبط به دوره پس از انقلاب و از دهه ۱۹۹۰ تا حالا می شده است. هدف ما نشان دادن این موضوع است که با وجود این گسست های مشخص، یک نوع پیوستگی پنهان در آثار هنرمندان میتوان دید. چه هنرمندانی که ایران را به خاطر انقلاب و جنگ ترک کردند و چه آنهایی که در کشور ماندند. هنرمندانی که بعضی از آن ها توانسنتد کارشان را ادامه دهند و البته بیشترشان به خاطر این انقلاب و جنگ به حاشیه رانده شدند. البته این به آن معنا نیست که ما نمی توانیم این آثار را در نمایشگاه به نمایش درآوریم.»
تفاوت نگاه بازدیدکنندگانی ایرانی با بازدیدکنندگان غیر ایرانی
از منتظمی درباره تفاوت نگاه بازدیدکنندگان ایرانی با نگاه بازدیدکنندگان غیر ایرانی می پرسم که می گوید: «مخاطبان غیرایرانی بسیار کنجکاو بودند و اشتیاق زیادی از خودشان نشان میدادند از اینکه هنرمندی را کشف کردهاند که تا به حال اسمش را هم نشنیده اند. علاوه بر این به نظرم آنها از فضایی که در این نمایشگاه برای یک نوع تفکر انتقادی و بحث درباره تاریخ و بازتاب آن ایجاد شده بود، استقبال کردند. در مقابل چیزی که می توانست باشد؛ یعنی یک «صحنه هنری صرف». شاید چون آنها احساس میکردند که نه آن هنرمندان و نه خود ما، این کار را بر اساس علایق یا منابع شخصی انجام ندادهایم، بلکه آن را به عنوان یک حرکت دموکراتیک روبه جلو تفسیر می کردند که خود را به فضای عمومی جامعه عرضه کرده است.»
او در توصیف برخود مخاطب ایرانی می گوید: «اما برخورد مخاطبان ایرانی از جهاتی مهمتر بود. البته برخورد تمام ایرانیان با نمایشگاه یک دست نبود؛ به نسبت اینکه آنها در ایران زندگی میکردند یا نه یا اینکه چه زمانی کشور را ترک کردهاند و موضعشان به وقایع اخیر ایران چه بود، برخورد متفاوتی با نمایشگاه داشتند. بعضی از آنها، البته باید بگویم نه بیشترشان، برخوردی همچون مخاطبان غیرایرانی داشتند. بعضی از آنها هم تنها بهدلیل که این نمایشگاه ریشههای آنها را به نمایش میگذاشت و آثاری را از آرشیوهای مختلف کشف کرده بودخوشحال بودند. اما در مقابل عدهای از این نمایشگاه خوششان نیامد که چرا مثلا از زیباییهای هنر ایرانی مثل مینیاتور یا آثار «پرویز تناولی» در نمایشگاه استفاده نکردهایم. سوال آنها این بود که چرا باید آثار آرشیوی از انقلاب و جنگ در موزه هنرهای مدرن به نمایش دربیاید؟ البته ما پیشتر هدفمان را از نمایش این آثار بهطور مشخص اعلام کرده بودیم؛ فهم این آثار به عنوان مجموعهای فرهنگی و مواجهه با آنها به عنوان «هنر»، نه پایین آوردنشان در حد اشیائی برای تبلیغات سیاسی. »
منتظمی درباره این نگاه می گوید:« این برای ما قابل درک است که مثلا کسی که از انقلاب یا جنگ شخصا آسیب دیده، نتواند یا اصلا نخواهد که چنین نوع نگاهی را بپذیرد. در میان مخاطبان ایرانی دستهای هم که تاحدودی انقلاب یا جنگ را تجربه کرده بودند، نسبت به آن رنجی که تجربه کرده بودند و یادآوریاش در این نمایشگاه به نوعی سپاسگزار بودند. اگرچه این نمایشگاه برایشان یک ضربه بیدارکننده بود، اما میپذیرفتند که این یادآوری تاثیر روانکاوایانهای برایشان دارد.»
چرا آثا اغلب سیاه و سفید است؟
از این پژوهشگر و مسئول در این نمایشگاه درباره دلیل سیاه و سفید بودن اکثر عکس های نمایشگاه و در مجموع کل نمایشگاه می پرسم که می گوید: « آثار هنری که در نمایشگاه به نمایش درآمدند و شاید عکسها در نگاه اول، اشیائی برای مستند کردن لحظات مهم تاریخ ایران محسوب میشوند. یعنی این آثار بیشتر از آنکه بخواهند یک صحنه پرزرق و برق هنری باشند، خلافش را نشان میدهند. یک هدف دیگر هم این بود که نگذاریم هنر معاصر در فضایی بدون تاریخ رها شود؛ هنری که اتفاقا ارتباطی تنگانگ با تاریخ دارد. نباید فراموش کنیم که تمام این ابزارهای واسطهای یا همان رسانهها مثل نقاشی، طراحی، نشریات، سینما، صحنهآرایی و… در دل این فرهنگ نمادگرایی قرار میگیرند. بر همین اساس حضور این سیاه و سفیدی در همه جای این نمایشگاه محسوس است. بنابراین رنگ برای ما یک انتخاب نبود، بلکه بر اساس همان موضوع تاریخ مستندشده، یکی از اهداف ما بود. گذشته از تمام این موارد، اگر به گذشته بازگردیم از نظر تکنیکی، این انتخاب سیاه و سفید یک پاسخ تند به حضور رنگ در بازار هنری تجملی و پرزرق و برق است.»
مدیر نمایشگاه: دسامبر به رم می رویم
از او درباره میزان استقبال و برنامه های آینده آنها می پرسم: «نمیتوانم دقیق بگویم چه تعداد بازدیدکننده داشته، اما میدانم که در روز افتتاحیه، نمایشگاه آنقدر شلوغ بود که متاسفانه بعضی بازدیدکنندگان نتوانستند وارد شوند و این مساله در دو هفته اول نمایشگاه ادامه داشت. استقبال از این نمایشگاه از حد انتظارات موزه بسیار بیشتر بود و حتی از نمایشگاه آثار «لوسیو فونتانا» که همزمان در موزه برگزار میشد هم پیشی گرفت. نمایشگاهی که هم بودجه بیشتری داشت و هم تبلیغات بسیاری روی آن انجام شده بود.»
منتظمی اضافه می کند: «البته همانطور که خودتان هم حدس میزنید، این نمایشگاهی نیست که بتوان آن را به راحتی به گردشگران پاریس توصیه کرد، بنابراین بیشتر مخاطبان آن دوستداران هنر پاریسی و بینالمللی بودند. مدیران موزه، با همه ریسکهایی که برپایی نمایشگاه داشت، ترجیح دادند آن را در تابستان برپا کنند. یعنی در ماه جولای و آگوست که مخاطبان پاریسی نمایشگاه کم میشود. اتفاقا به همین دلیل برپایی این نمایشگاه در شهر رم در چند ماه دیگر فرصت بسیار مغتنمی است. »
این نمایشگاه از ۱۰ دسامبر ۲۰۱۴ (۱۹ آذر ۹۳) تا ۲۹ مارچ ۲۰۱۵ (۹فروردین ۹۴) در ماکسی – موزه ملی هنرهای معاصر و معماری شهر رم – برگزار خواهد شد.
طبق اعلام موزه مدیر این نمایشگاه فابریس هرگات است و کیوریتوری آن را کاترین داوید، اودیله بورلوراکس، مراد منتظمی، نرمینه صادق و ولی محلوجی برعهده داشتهاند.
کتابی نیز به نام «تاریخ ویرایشنشده: ایران سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۱۴» در روزهای برپایی نمایشگاه منتشر شده که به جزییات آثار نمایش داده شده به علاوه تعداد بیشتری اثر از عکاسان و هنرمندان دیگر ایرانی اختصاص دارد.
در نهایت این نمایشگاه با همه توصیف ها، تمجیدها و نقدها و حتی گلایه ها توانست طیف وسیعی از ایرانی ها با دیدگاه های مختلف را گرد هم آورد به طوریکه حتی گفته می شود فرح پهلوی شهربانوی ایران قبل از انقلاب از این نمایشگاه دیدن کرده است و از سوی دیگر مقامات رسمی سفارت ایران در پاریس نیز جزو بازدیدکننده ها بوده اند و یا برخی از مسئولان فرهنگی نیز برای بازدید از این نمایشگاه به پاریس سفر کردند.