روابط بین کشورها بسیار پیچیده تر از آن است که مفسران و تحلیل گران تصور می کنند. کشورها همیشه زندانیان روابط قدرت نیستند، اگرچه این عامل از اهمیت بالایی برخوردار است؛ آن ها همیشه از طریق ایدئولوژری ها اداره نمی شوند، اگرچه ایدئولوژی نفوذ بالایی روی رفتار کشورها دارد و نمی توان گفت نظم بین المللی لزوما همه چیز را تحت کنترل خود دارد.
در واقع، روابط بین کشورها متاثر از تمام عوامل مورد اشاره در بالا است. البته عامل مهم دیگری نیز باید اضافه کرد و آن عامل «زمان» است. زمان خنثی نیست. زمان تغییر را ضروری می کند و در هر گوشه از جهان، طی سال های اخیر، زمان به سرعت در حال گذر بوده است.
عوامل ذکر شده، روابط دیگر کشورها را نیز تحت تاثیر قرار می دهند اما در مورد ایران موضوع به گونه دیگری است، چرا که تهران از یک پایتخت سلطنتی به مسند ولی فقیه انقلابی تبدیل شد که آرزو داشت به چهار گوشه جهان اسلام گسترش پیدا کند اما زمانی که این آرزو به زمین خورد، به زمین سختی خورد. جنگ ایران-عراق در دهه ۱۹۸۰ ضربه سهمگینی بود. در واقع هر کجا که ایران تلاش کرد جاپای خود را محکم کند، هزینه گزافی متحمل شد.
تاخت و تاز ایران در قلمرو نیرو و سلاح اتمی، رویارویی با جامعه بین المللی را برای این کشور به ارمغان آورد. این برخورد هم ویرانی اقتصادی و هم ویرانی معنوی بزرگی برای این کشور به دنبال داشت که شدت آن در سطح منطقه با دوره انقلاب های متعدد در کشورهای عربی قابل مقایسه نیست.
در چنین بافتی است که می توان دعوت عربستان سعودی از وزیر امور خارجه ایران برای گفت و گو در مورد مسائل منطقه ای را درک کرد. با وجود سیستم حاکم بر ایران که به نظر می رسد از سوی نظمی سیاسی اداره می شود که هم رادیکال است و هم محافظه کار، باید قبول کنیم که این کشور اساسا پذیرفته که برنامه خود برای دستیابی به سلاح هسته ای را متوقف کند. چه آن ها واقعا برنامه خود برای تبدیل شدن به دومین قدرت اتمی خاورمیانه را متوقف کرده باشند چه نه، روشن است که انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران، به یک دیدگاه واقع بینانه و کاربردی در تهران مجال عرض اندام داده است.
ایران علاوه بر غرب باید روابط اقتصادی خود با ترکیه، روابط سیاسی با چین، هند، روسیه و دیگران را نیز مدیریت کند. به عبارت دیگر، چشم اندازی که جمهوری اسلامی در مقابل خود می دید، اکنون با یک سری سیاست های کاربردی – یا حداقل به ظاهر کاربردی – تعدیل شده است. این سیاست ها در واقع راهی برای خرید زمان جهت حل مشکلات فعلی است. این سیاست ها را حتی می توان ابزاری دید که با هدف ایجاد اجماع داخلی برای بازتعریف نقش، جایگاه و تاثیر ایران در خارج از مرزهایش مورد استفاده قرار می گیرد.
بنابراین دعوت عربستان از وزیر امور خارجه ایران، شکل جدیدی از تعامل با ایران است که به ما این امکان را می دهد برنامه های ایران را بهتر درک کنیم. در عین حال، این اقدام فرصتی فراهم می کند تا همه طرف ها به دنبال راه حل مشکلاتی باشند که مورد توجه آن ها است.
در رابطه ایران و کشورهای عربی، سوریه به خاطر عوامل جغرافیایی و تاریخی به موضوع اصلی تبدیل شده است و سرنوشت آن کاملا با سرنوشت عراق، لبنان، و بخش هایی از اردن و فلسطین گره خورده است. ایران در تمام این مناطق از کانال های دیپلماتیک، سیاسی، ایدئولوژیک و نظامی درگیر است. اکنون نتیجه این شرایط فتیله انفجاری است که آماده ایجاد یک انفجاری بزرگ است که می تواند فرقه ها و کشورهای درگیر را به تکه های کوچک تبدیل کند. شاید این همان چیزی است که تهران می خواهد.
عراق که زمانی در موازنه قدرت منطقه ای نیروی مقابل ایران به شمار می رفت، اکنون به چند منطقه تقسیم شده که بیشتر آن ها تمایل دارند مورد لطف ایران قرار داشته باشند. در برهه ای به نظر می رسید این همان چیزی است که ایران برای سوریه هم می خواهد. در لبنان که مدت ها قبل به این ورطه افتاد، ایران توانست از طریق حزب الله که سازمانی شیعی که وفاداری بی حد و اندازه ای به این کشور دارد، به موفقیت دست پیدا کرد.
اکنون سوریه کاملا تکه تکه شده است. گرچه بشار اسد پیشرفت هایی داشته و در برخی مناطق برتری پیدا کرده اما این به معنای پیروزی در جنگ نیست. اما هر طور نگاه کنیم می بینیم که سوریه زیر پای اسد تکه تکه شده و رهبری حزب بعث هم برای جان گرفتن دوباره این سرزمین حاضر به هیچ گونه عقب نشینی از مواضع خود نیست.
استعفای اخضر ابراهیمی به عنوان فرستاده سازمان ملل خود تاکیدی بر سختی و پیچیدگی شرایط است. نه تنها تلاش های دیپلماتیک به موفقیت منجر نشده، که موافقتنامه عدم استفاده از سلاح های شیمیایی در سوریه نیز با کاربرد دوباره این سلاح ها توسط اسد، عملا به بن بست رسیده است. همزمان جنگ در حال گسترش است؛ نه تنها بین دولت و نیروهای اپوزیسیون، بلکه بین گروه های مختلف درون اپوزیسیون. شرایط کنونی تلفات سنگینی را بر این کشور متحمل کرده و ده ها هزار نفر کشته، صدها هزار نفر زخمی و خرابی های غیرقابل تصور و میلیون ها نفر آواره به جای گذاشته است. پس از جنگ، در سرزمین ویرانه ای که باقی خواهد ماند، تنها ارواحی حضور خواهند داشت که نمی دانند چطور به کالبد خود باز گردند.
گفت و گوی با ایران ممکن است فرصتی برای رسیدن به توافقی منطقه ای باشد تا بتوان شرایط کنونی را به نوعی مدیریت کرد.