این فقط شادی، زن ۲۸ ساله ساکن وحیدیه تهران نیست که بعد از زایمان فرزند دوم به مرکز بهداشت محل میرود، تقاضای قرص ضدبارداری میکند و جواب منفی میشنود. مرجان، ۳۲ ساله ساکن خیابان میرداماد هم وقتی به داروخانهای در حوالی خانهاش میرود و سراغ قرص ضدبارداری «یاسمین» را میگیرد که خارجی است و عوارض جانبی کمتری دارد، این جواب را میشنود که واردات این قرصها قطع شده است. انگار خیلی زود تبلیغ برای تنظیم خانواده، به سیاست افزایش جمعیت تبدیل شده است؛ تا جایی که حتی یک روزنامهنگار ساکن تهران هم معتقد است «لزومی ندارد این قرصها وارد شوند. الان به قرص بیماری قلب بیشتر نیاز داریم. برای جلوگیری از بارداری، راههای دیگری هم هست.» با همین سرعت، شعار «بچه که عمر و نفسه، یکی خوبه دو تا بسه»، تغییر پیدا کرده به ««با یک گل بهار نمیشه.»
با وجود همه تبلیغهای تازه برای بچه دار شدن، شادی و مرجان دیگر بچه نمیخواهند. دستیابی به راههای دیگر جلوگیری از بارداری اما برای شادی، خیلی آسان نیست. اگر قبلا کاندوم مجانی وجود داشت، حالا خانه بهداشت دیگر کاندوم هم نمیدهد. کاندوم در داروخانهها بستهای ۳۰۰۰ تومان است و شوهر شادی علاقهای به استفاده از آن ندارد. راههای دیگر جلوگیری از بارداری برای خانواده شادی گران تمام میشود: آی یو دی گذاشتن هزینهبر است، قصد بستن لولهها را هم ندارند.
مرجان هم تازه وارد دوره دکتری شده است. او یک دختر ۵ ساله دارد و تصمیم گرفته بقیه زندگیاش را صرف حضور در دانشگاه کند؛ یک تصمیم کاملا شخصی که همسرش هم با آن موافق است.
هرچند کمبود قرصهای ضدبارداری در داروخانهها ازعوارض تحریمها است، اما قطع ارائه رایگان آن به خانوادهها، بخشی از برنامهای است که به عنوان اصلاح قوانین تنظیم جمعیت و خانواده از تیر ماه گذشته در ایران اجرایی شد.
بر اساس قانون جدید، «کلیه محدودیتهای مقرر در قانون تنظیم خانواده و جمعیت مصوب ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۲ و اصلاحات آن و سایر قوانین که براساس تعداد فرزند برای والدین شاغل یا فرزندان آنان ایجاد شده است»، لغو شده است.
همچنین به دولت اجازه داده شده که «مرخصی زایمان مادران را به ۹ ماه افزایش دهد و همسر آنان نیز از دو هفته مرخصی اجباری (تشویقی) برخوردار شوند.» این قانون به مادرانی که سن فرزند آنان به نه ماهگی نرسیده هم تسری یافته و مادر میتواند تا نه ماهگی نوزاد از مرخصی زایمان استفاده کند.
برای تشویق خانوادهها به فرزند آوری، تنها حمایتهای قانون کافی نبوده است. مسوولان حکومتی ایران به شکل مستقیم در سخنرانیها و اظهارنظرهای خود این سیاستها را تبلیغ کردهاند و رهبر ایران در سالهای اخیر بارها بر این سیاست تاکید کرده است. آخرین بار پنجشنبه ۹ آبان ۹۲، در پیامی که برای همایش «تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه» در شهر قم فرستاده بود، درباره رقم مطلوب جمعیت برای ایران گفت: «ما دست کم را گرفتیم که گفتیم صد و پنجاه میلیون، بیشتر هم میشود.»
فرزند بیشتر، زندگی شادتر؟
با وجود ابلاغ این سیاستها و در حالی که مردم زیر فشار اقتصادی و بر اساس تحولات اجتماعی میل به فرزند آوری ندارند، به نظر میرسد حکومت ایران به تلاش بیشتری نیاز دارد. پیامهای امری که از بالا صادر میشوند به اندازه کافی اثر بخش نبوده است.
تلویزیون ایران این روزها مسابقاتی برگزار میکند که در آنها فواید خانوادههای بزرگتر تبلیغ میشود. همچنین در روزهای اخیر نصب بیلبوردهای تبلیغی در سطح شهر برای تشویق این سیاستها، خبرساز شده و واکنش های گوناگونی را بر انگیخته است. در تصویر منتشر شده بر این بیلبوردها، مردانی همراه با تعداد زیادی فرزند دیده میشوند که مادر خانواده در آنها غایب است. همچنین در این تصویرها به طرز آشکاری تعداد فرزندان پسر بیشتر است.
نکته قابل توجه این که طراحان این پوسترها به فرهنگی به عنوان تکیه گاه تبلیغی خود اشاره کردهاند که «توکل را در راس امور خود می داند» و «معتقد است هر آنکس که دندان دهد نان دهد». بر همین اساس طراحان، این تبلیغات را برای جلوگیری از پیر شدن جمعیت کشور و بینیازی از نیروی کار مهاجر قانونی و غیر قانونی و دفاع سربازان جوان از مرزهای کشور دانستهاند و پاسخی برای حل مشکلات زیرساختی اجتماع و نیاز به مدرسه، شغل و تامین اقتصادی این فرزندان ندارند.
در این تصاویر تبلیغاتی، ایدئولوژی حاکم بر ذهن طراحان که همکاران «خانه طراحان انقلاب اسلامی» هستند، کاملا آشکار است. در این دیدگاه، زنان نیروهای مولد اجتماع و موجوداتی مستقل و صاحبنظر نیستند بلکه نقش آنها به سوژههایی برای فرزندآوری بیشتر، بارداری و زایمان تقلیل پیدا کرده و هیچگونه نقش اجتماعی دیگری برای آنها در نظر گرفته نشده است. حتی در یکی از این تصاویر مادر خانواده در انتهای قایقی مشغول پارو زدن است و بر عقب نگه داشته شدن او تاکید شده است.
غلظت این پدیده تا جایی است که بسیاری از بینندگان تصویر، به طنز مادر خانواده را مشغول زایمان در زایشگاه یا در حال پرورش گلهای دیگر در خانه توصیف کردهاند: «واقعا مادری وجود دارد ولی بنده خدا هیچ وقت نمیتواند در تفریح و گشت و گذار خانواده حضور داشته باشد، چون اکثر اوقات در بیمارستان مشغول زایمان است.»
طراحان به شکل محسوسی در تصاویر خود از مردان استفاده بیشتر کردهاند و تعداد فرزندان دختر کمتر است. حتی خانوادهای که تعداد کمتری فرزند دارد و با چهرههای گرفته تصویر شده، نیز فرزندان پسر دارد. خانواده مذکر کم بچه، از خانواده پربچه عقب ماندهاند و خود طراحان در پاسخ به اعتراضات مطرح شده این گرایش خود را به حذف زنان انکار نکردهاند و گفتهاند: «درباره ی مادری که روی دوچرخه نیست؛ این به علت حرمت تصویرگری زن در فرهنگ ماست و البته که، اگر مادر را بر دوچرخه تصویر میکردیم، گروهی دیگر منتقد ما میشدند» یا تاکید کردهاند که :«زن در فرهنگ ما، ارزش و حرمتی متفاوت دارد و نمی توان آن را در هر وضعیتی برای عموم نمایش داد» و البته تعداد بیشتر پسران را غیرعمدی دانستهاند.
رمزگشایی از بهار
با رمز گشایی تصاویر منتشر شده به چیزهای دیگری هم میتوان رسید: خانواده ۶ نفری دوچرخه سوار، یک هندوانه با خود حمل میکنند و با سه بادکنک و یک دوچرخه شادند؛ نیازهای مادی به حداقل رسیده و واقعیتهای اجتماعی کوچک شمرده شدهاند. پدر خانواده پرجمعیت ریش بلندتری دارد، اما ریش پدر خانواده کم جمعیت کوتاهتر است؛ یادآور سنت تبلیغی سی ساله جمهوری اسلامی که در آن آدمهای خوب «محمد» و «رضا» و «حسین» نام دارند و آدمهای بد «بیژن» و «کامبیز».
شادی از خانوادهای میآید که به قول خودش زیر خط فقر است. شوهرش سرایدار یک شرکت خصوصی است. زندگی روزمره آنها با آمدن پسربچهای که تازه به دنیا آمده سختتر شده است: «میدانید یک بسته پوشک چند است؟ اگر بچه مریض شود ویزیت پزشک و داروهایش میدانید چقدر میشود؟ بچه لباس میخواهد. حتی اگر باور کنم روزیاش را خدا میرساند، همین الان با دو تا بچه روزی کمی به هرکدامشان رسیده. خودم ۵ تا خواهر و برادر دارم، اما کودکی خوبی نداشتم. الان هم دلم میخواهد به هرکدام از بچههایم تکه بزرگتری نان برسد.»
مرجان از طبقه متوسط است: «زندگیمان آسان نمیگذرد. هنوز خانه نداریم. ساعتهای طولانی باید کار کنیم و درس بخوانیم. اما من حتی اگر بعد مادی را در نظر بگیرم، نمیتوانم از حق شخصی خودم بگذرم. بدنم با زایمان تحلیل میرود. وقتم باید بیشتر صرف بچه شود. این طوری سلامت روح و جسمم به خطر میافتد. میخواهم برای زندگی خصوصی ام خودم تصمیم بگیرم، نه حکومت.»
هر دوی آنها فکر میکنند: «ممکن است خیلی ها با این تبلیغات بیشتر بچه به دنیا بیاورند. کاملا ممکن است.» و مرجان میگوید: «هدف این بیلبوردها هم همین است.»