نوری المالکی نخست وزیر عراق، کنترل خود را بر بخش هایی از این کشور از دست داده است. دلایل متعددی در این اتفاق دخیل هستند.
اول اینکه کوری ایدئولوژیک، زیاده خواهی شخصی و تمایلات فرقه ای، کنترل رهبر حزب دعوت اسلامی و رییس دولت عراق، نوری المالکی، را به دست گرفته است.
دوم اینکه اجماع سیاسی و اعتماد متقابل بین شیعیان، سنی ها و کردهای عراق وجود ندارد. لازم نیست اشاره کنیم که هم نوری المالکی و هم پیش از او ابراهیم جعفری، دچار رقابت های سیاسی و حواشی مرتبط با قبضه کردن قدرت بودند.
سوم اینکه سیاست ایالات متحده در عراق، ضعیف بوده است. پس از حمله ایالات متحده به عراق و سقوط حکومت صدام حسین در سال ۲۰۰۳، پل برمر رئیس دولت موقت ائتلاف، دوره گذار عراق را در شرایطی احمقانه و سرسری به گونه ای رقم زد که کشور به دست ایران و دنبالهروهای این کشور افتاد.
برمر ارتش آموزشدیده عراق را منحل کرد؛ اقدامی که باعث شد افسران اخراجی آن به ورطه دشمنی بیفتند، به حدی که هر کدام از آنها آمادگی آن را داشتند که دست به عملیات انتحاری بزنند.
این مسائل و برخی مسائل دیگر موجب ایجاد بن بستی سیاسی شد تا سنی های عراق به این نتیجه برسند که دستیابی به یک راه حل سیاسی برای برون رفت از این شرایط غیر ممکن است.
دولت مالکی همچون یک رژیم فرقه ای عمل کرد و در نتیجه سنی ها در موقعیتی قرار گرفتند که تنها باید از دستورات تبعیت می کردند. حتی زمانی که سنی ها روحیه وطن پرستی خود را نشان دادند و با القاعده و جنبش های تکفیری به مبارزه برخواستند – مانند آنچه در ماجرای شوراهای “بیداری” رخ داد – مالکی رویکرد سرکوب گرانه و فریب کارانه خود را ترک نکرد.
خشم سنی ها پس از شرایط پیش آمده در سوریه بیش از پیش برانگیخته شد. بشار اسد که از حمایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، گروه گردان های العباس عراق و حزب الله لبنان برخوردار است، دست به کشتار سنی ها زد. همین چند روز پیش، حزب الله خبر کشته شدن شش نفر از نیروهای خود در سوریه را اعلام کرد و آن ها را “شهدای راه مقدس جهاد” خواند.
گروه دولت اسلامی عراق و شام (داعش) یک نیروی شبه نظامی تکفیری است که حتی از القاعده هم تندروتر است. در واقع، ظهور این گروه، نمود علنی خشم بنیادگراهای سنی است که در حال حاضر به صورت موقت در میان سنی های عراق سر برآورده است. داعش تلاش دارد موج خشم سنی ها علیه مالکی را به راه بیاندازد، هرچند هنوز حمایت کامل سنی ها از داعش عملی نشده است. در حقیقت، خشم آن ها باعث شده تبعات احتمالی اقدامات خود را نبینند.
تصویر کنونی کاملا واضح است: تنش بین سنی ها و شیعیان به یک جنگ تمام عیار تبدیل شده است؛ شاهد آن فتوای صادر شده از سوی آیت الله علی سیستانی، روحانی بزرگ شیعیان عراق است که از پیروان خود خواسته به صفوف مبارزه علیه داعش بپیوندند. در مقابل این فتوا، بیانیه هفته گذشته مفتی بزرگ سنی های عراق شیخ رافع الرفاعی قرار می گیرد که اقدامات “مجاهدین” موصل و انبار را مورد ستایش قرار داده است.
اگر این سناریوی تقابل ادامه پیدا کند، عراق بار دیگر به سال های دور جنگ های کربلا و صفین و کشتاری که توسط دیکتاتورهای آن دوران مثل حجاج بن یوسف رخ داد، کشیده می شود.
اما در مورد باراک اوباما؛ اوباما می گوید درگیری های قومی در عراق او را بسیار ناراحت کرده است. (خوب، ما هم ناراحت هستیم). اما راه حل چیست؟ اوباما اعلام کرده همچنان «همه گزینه ها روی میز هستند»، اما هیچ نیرو یا هواپیمای جنگنده ای برای دخالت در درگیری ها نخواهد فرستاد. خوب، دیگر چه گزینه ای باقی می ماند؟ البته اتحادیه عرب را هم داریم (آن ها را به خاطر می آورید؟) اتحادیه عرب متعهد شده جلسه ای اضطراری در مورد شرایط عراق تشکل دهد.
آنچه واضح است اینکه دوران هژمونی ایران بر عراق به پایان خود نزدیک می شود. اگر عراق نتواند از سوی مردم خود و بر اساس یک بنیان غیرقومیتی بازسازی شود، بدون شک به سه دولت تقسیم خواهد شد: شیعی، سنی و کردی. البته سناریو دوم هم آن است که عراق به یک سومالی دیگر تبدیل شود.
مالکی این امکان را داشت که به نفع نگرانی های وطن پرستانه، از نگرانی های فرقه ای و قومیتی خود دست بکشد، اما او نتوانست و به همین دلیل هم عراق را از دست داد.