با معرفی تعدادی فیلم، هر هفته قصد داریم شما را به دنیای سینما ببریم، این بار هم مثل هفته های گذشته ۷ فیلم را برای شما معرفی کرده ایم، فیلم هایی مثل: «گتسبی بزرگ»، که جشنی با شکوه و سینمایی است، «نیمه شب در پاریس» ساخته کارگردان همیشه محبوب، وودی آلن، که شما را به پاریس گذشته و حال می برد، فیلم های «این جا بدون من»، «پله آخر» و «من مادر هستم» که آثاری متفاوت از سینمای ایران هستند ودر انتهای این فهرست این بار، به مناسبت حال و هوای این روزها، دو فیلم «سفری برای یافتن ستاره کریسمس» و «کریسمس کذشته کریستین» را در این مجموعه قرار داده ایم.
The Great Gatsby گتسبی بزرگ
کارگردان: باز لورمن، فیلم نامه نویسان: باز لورمن، کرگ پیرس، بازیگران: لئوناردو دی کاپریو (جی گتسبی)، کری مولیگان (دیزی بیوکنن) توبی مگویر (نیک کراوی)، جیسون کلارک (جرج ویلسون)، درام عاشقانه، ۱۴۳ دقیقه، آمریکا، ۲۰۱۳
خلاصه: «نیک» سرباز کهنه کاری است که به تازگی در نیویورک ساکن شده است. او پس از مدت کوتاهی اقامت در این شهر، متوجه مهمانی های عجیب و پر زرق و برق همسایه ثروتمند خود، «جی گتسبی» می شود. گتسبی که ثروت بی حساب خود را از راه قاچاق مشروبات الکلی به دست آورده، این مهمانی ها را برای جلب توجه « دیزی»، زنی که به او علاقه مند است ترتیب می دهد. نیک به تدریج و بر خلاف میلش به این مهمانی ها راه یافته و زمینه آشنایی جی و دیزی را فراهم می کند.
اقتباس از شاهکارهای ادبی در بهترین صورت همیشه این نگرانی را به همراه خواهد داشت که مخاطب کتاب را بر فیلم ترجیح دهد و این اتفاقی است که درباره رمان «گتسبی بزرگ» صادق است. تا به حال فیلم های زیادی با اقتباس از این رمان ساخته شده اند، اقتباس هایی که هیچ کدام به اندازه رمان موفق نبودند.
پس از این تلاش های عمدتا ناموفق، ساختن دوباره فیلمی بر اساس رمان به یاد ماندنی «اسکات فیتز جرالد»، کار جسورانه ای است که فقط از «باز لورمن»، خالق فیلم تحسین برانگیز« مولن روژ» بر می آید. او این بار دست به انتخاب دشواری زده، اقتباس از رمانی ارزشمند که به عنوان کتاب درسی در مدارس آمریکا تدریس می شود. گتسبی بزرگ با تصویرهای با شکوه و مبهوت کننده مثل جشنی سینمایی است، به همین دلیل هم امسال به عنوان فیلم افتتاحیه فستیوال کن انتخاب شد و همین طور توانست در اکران عمومی در آمریکا و اروپا بسیار موفق باشد، جذابیت های بصری فیلم و قاب بندی های با شکوه تاتری آن با حضور ستارگانی مثل «دی کاپریو» و «کری مولیگان»، فیلم سنگین و پرخرجی را ساخته است که به نظر بسیاری از منتقدین فیلمی تجملی است.
اما نمایش همین تجمل و استفاده از تکنیک های سه بعدی، توانسته فضا و حال و هوای رمان فیتز جرالد را منتقل کند. تماشای این فیلم با زیبایی تصویری مبهوت کننده، استفاده از موسیقی جاز، ساختار سه بعدی و شخصیت پردازی های جذاب، می تواند یک بار دیگر قدرت جادویی سینما را در خلق لحظاتی بی نظیر و رویایی نشان دهد.
نیمه شب در پاریس Midnight in Paris
کارگردان و نویسنده: وودی آلن، بازیگران: اوون ویلسون (گیل)، ریچل مک آدامز (اینز)، ماریون کوتیار (آدریانا)، کمدی عاشقانه، ۹۴ دقیقه، آمریکا، ۲۰۱۱
خلاصه: «گیل» نویسنده ای آمریکایی است که همراه همسر و خانواده همسرش به پاریس می روند، او که درحال نوشتن کتابی است، مجذوب زیبایی ها و تاریخچه فرهنگی پاریس می شود و در حین گردش در پاریس در فضایی بین تخیل و رویا، خود را در بین نویسندگان و هنرمندان سالهای ۱۹۲۰ فرانسه می بیند.
«نیمه شب در پاریس» ساخته کارگردان محبوب آمریکایی « وودی آلن» ادای دین باشکوهی به مکان های نوستالژیک و تاریخی پاریس است. مکان هایی مثل کافه های معروف، باغ لوکزامبورگ، باغ ابسرواتوار، میدان کونکورد و… تصویرهای با شکوه از رود سن، برج ایفل و پاریس ابری و درخشان، در روز و شب، در سکانس افتتاحیه فیلم، بیشتر شبیه آگهی تبلیغاتی بسیار زیبا با تصویرهای کارت پستالی برای جذب توریست هستند.
این مقدمه، آغاز فیلمی است که در آن وودی آلن با تمام وجود به ستایش این شهر و فرهنگ و هنر آن در دهه های گذشته می پردازد. در واقع داستان، تنها محملی است برای گردش در پاریس و ارضای احساس شدید نوستالژی نسبت به ادبیات و هنر در تک تک مکان های دیدنی پاریس، مکان هایی که هر کدام مهد یکی از فیلسوفان و هنرمندان بزرگ دنیا بوده اند.
فیلم به خانه «ویکتور هوگو» می رود، وودی آلن در قالب «گیل» شخصیت محوری فیلم، به ملاقات هنرمندان بزرگی مثل: «سالوادر دالی»، «پیکاسو» و… می رود و سرانجام با زنی فریبنده آشنا می شود که مدل نقاشی پیکاسو است. وودی آلن از هرچیزی برای پر زرق و برق کردن فیلمش استفاده می کند، از جاذبه های توریستی تا حضور کوتاه و پر سر وصدای « کارلا برونی» همسر رییس جمهور سابق فرانسه «سارکوزی» در فیلم.
در فیلم نیمه شب در پاریس اما پاریس را تنها از دیدگاه وودی آلن می بینیم، تصویری که در آن اثری از دلتنگی های این شهر خاکستری نیست. به رغم زیبایی و چشم نواز بودن، نیمه شب در پاریس،با تصویری رویایی و باسمه ای از شهر، بهانه ای شد تا منتقدان آن را فیلمی صرفا با حال و هوای توریستی بدانند.
اینجا بدون من
کارگردان و نویسنده: بهرام توکلی، بازیگران: فاطمه معتمد آریا (مادر)، صابر ابر (احسان)، پارسا پیروز فر (رضا)، ملودرام، ۹۰ دقیقه، ایران، ۲۰۱۱
خلاصه: فیلم داستان خانواده ای را روایت می کند که مادر، با شغل کارگری و به کمک پسر بزرگش سعی می کند زندگی و آینده خود و دختر معلولش «یلدا» را تامین کند. حضور اتفاقی «رضا»، دوست «احسان»، باعث وقوع اتفاقات تازه ای در این خانواده می شود.
«اینجا بدون من» سومین فیلم «بهرام توکلی» کارگردان جوان و با استعدادی است که بدون هیاهوی بسیار، هر بار با فیلم جدیدش مخاطب را غافلگیر می کند. فیلم، اقتباسی ایرانی از نمایشنامه معروف «باغ وحش شیشه ای» اثر «تنسی ویلیامز» است. اگر چه فیلم ملودرامی خانوادگی با پایانی خوش است، اما تمهید ویژه کارگردان، آن را از سایر فیلم های معمول ژانر ملودرام متمایز می کند.
احسان پسر بزرگ خانواده در انباری کارگر است، کار سخت، مشکلات خانواده و نبودن آینده ای امیدوارانه سبب شده احسان، در اوج ناامیدی و بین خودکشی و زندگی، به سینما پناه بیاورد، تنها جایی که می شود در آن به تماشای رویاها نشست. مادر نگران آینده یلدا با معلولیت او است، «یلدا»، برای اولین بار در زندگی اش به رضا دوست احسان علاقه مند شده، و پایان خوش این داستان و ازدواج یلدا با رضا که رویای هر سه است، بیشتر شبیه معجزه است.
معجزه ای که در نهایت به سرعت اتفاق می افتد اما، با تمهید هوشمندانه کارگردان، همه چیز در جایی بین رویا و واقعیت شکل می گیرد، و هرگز معلوم نمی شود این پایان خوش تمام دردها، که از نقطه دید احسان روایت می شود، تنها رویایی است که او با کمک تخیل سینمایی اش برای خود ساخته، یا اتفاقی است که در واقعیت به وقوع پیوسته است.
کارگردان با استفاده به جا و حساب شده از تمام عناصر سینمایی، رنگ، نور، ترکیب بندی قاب ها به مدت ۹۰ دقیقه تماشاگر را معلق بین تماشای حقیقت یا رویای رهایی و آرامش نگه می دارد، رنگ ها تغییر می کنند، تصویر احسان در سالن سینما و مبهوت وخیره به پرده، قطع می شود به زمان آینده، عروسی یلدا و رضا، شادی مادر با دیدن فرزند یلدا، و تصویر تمام رویاهایی که مادر در اوایل فیلم از آن ها به عنوان آرزوهایش نام برده بود. به نظر می رسد این بار توکلی قصد داشته سینما پارادیزوی کوچکی بسازد. می توان گفت «این جا بدون من»، ضمن روایت امیدوارانه داستانی اجتماعی در بطن خانواده ای کارگر، ادای دینی به سینما است.
پله آخر
کارگردان و نویسنده: علی مصفا، بازیگران: علی مصفا (خسرو)، لیلا حاتمی (لیلی)، علیرضا آقاخانی (دکتر عارف)، درام، ۸۸ دقیقه، ایران، ۲۰۱۱٫
خلاصه: زنی بازیگر که به تازگی شوهر خود را از دست داده، موقع اجرای نقش نمی تواند خنده اش را کنترل کند، واکنش زن برای همه باعث تعجب است و همین بهانه ای می شود که با بازگشت به گذشته مرگ شوهر و زندگی شان مرور شود.
تخیل سیال نویسنده و کارگردان، از همان شروع فیلم، مخاطب را با فیلمی خاص روبرو می کند. فیلمی که با مرگ و زندگی شوخی می کند و مراسم عزاداری برای مرده ای که از پله افتاده را به مراسم رقص و آواز تبدیل می کند. فیلم، مدام بین زمان حال و گذشته در نوسان است و به همان شیوه سیال ذهن تکه هایی از زندگی این زن و شوهر، زندگی لیلی پس از مرگ «خسرو» و گاه حتی کودکی های خسرو را روایت می کند.
فضای فیلم، بین فضایی واقعی و انتزاعی در حرکت است، گاهی روایت های ذهنی خسرو را پس از مرگش می شنویم و گاهی لحظه هایی از زندگی آن دو را می بینیم. «پله آخر» فضایی شبیه فیلم اول «علی مصفا» « سیمای زنی در دور دست» دارد و آن را، به سختی می توان در چند جمله توصیف کرد. مصفا با خلق فضایی ابزورد از مرگ یا احتمال مرگ در این فیلم، بسیار موفق تر از کار اولش به نظر می رسد.
هرچند فیلم، با خلق حال و هوا و روایتی عجیب از مرگ، فیلمی قابل قبول است اما، این چند پارگی مداوم روایت و حضور شخصیت های فرعی متعدد از نیمه فیلم باعث آشفتگی روند روایت شده است. اما با این همه می توان گفت، تماشای فیلم پله آخر، فرصتی برای دیدن فیلمی انتزاعی و متفاوت از سینمای ایران است. فیلمی که در مدتی کوتاه به جشنواره های بین المللی بسیاری راه پیدا کرد.
من مادر هستم
کارگردان: فریدون جیرانی، فیلمنامه نویس: لیلا لاریجانی، رحمان سیفی آزاد، بازیگران: باران کوثری (آوا)، حبیب رضایی (سعید)، هنگامه قاضیانی (ناهید)، فرهاد اصلانی (نادر)، پانته آ بهرام (سیمین)، درام، ۹۰ دقیقه، ایران، ۲۰۱۱٫
خلاصه: فیلم داستان دو خانواده آشفته و در حال فروپاشی را روایت می کند که دختر جوان یکی از این خانواده ها قربانی نابسامانی و از هم پاشیدگی خانواده ها شده است. در مسیر این روایت، به تدریج رازهای سر به مهر دیگری از هر دو خانواده آشکار می شود.
«من مادر هستم»،ساخته « فریدون جیرانی»، یکی از جنجال برانگیزترین فیلم های سال های اخیر در ایران است. فیلمی که با سوژه حساسیت برانگیز و عبور از بسیاری از خط قرمزها در سینمای ایران، توانست به فروش بالایی دست پیدا کند. می توان گفت، من مادر هستم، پر حاشیه ترین فیلم سال های اخیر بود که سه بار از اکران کنار گذاشته شد و سازندگان آن به دادسرا احضار شدند. هرچند محتوای فیلم با انتقادهای بسیاری مواجه شد، اما، سرانجام با جرح و تعدیل بسیار در سینماهای ایران به نمایش درآمد.
به رغم نمایش بسیاری از چیزهایی که در سینمای ایران تابو حساب می شود، فیلم «من مادر هستم» به طرزی جزمی و مطلق گرا اخلاقی است. نقطه قوت فیلم روایت های تو در تو، گره ها و رازهایی است که گذشته و آینده دو خانواده را به هم متصل کرده است. رازهایی که به تدریج آشکار می شوند، سبب شده اند، فیلم از تعلیق خوبی برخوردار باشد، تعلیقی که تا انتهای تراژیک فیلم ادامه دارد و مخاطب را با خود همراه می کند.
وجود داستان های فرعی قوی در کنار روایت اصلی، اوج و فرود روایت را شکل می دهند. اتفاقات زندگی هر چهار کاراکتر اصلی در هم تنیده شده است. تنها چیزی که به یکدستی و نظم درونی روایت آسیب می زند، سکانس های مربوط به حضور سیمین در دفتر روان پزشک است که خارج از کادر روایت اصلی – که قرار است فلاش بک به گذشته باشد- ، گنجانده شده و بسیار مصنوعی و اغراق آمیز به نظر می رسد. با همه حواشی اما، فیلم من مادر هستم، یکی از نمونه های خوب در سینمای داستان گوی ایران است.
سفری برای یافتن ستاره کریسمس Journey to The Christmas Star
کارگردان: نیل گاپ، فیلمنامه نویس: کامیلا کراگسوین بازیگران: ویلدا ماری زینر (سونیا)، آندرس کریستینسن (کونژن)، اگنس کیتلسون (هکسا)، ماجراجویانه- خانوادگی، ۹۰دقیقه، نروژ، ۲۰۱۲٫
خلاصه: روزی دختری به نام «سونیا» از خانه بیرون می رود تا به رویای افسانه ای که در ذهن دارد دست یابد. او قصد دارد برای پیدا کردن ستاره کریسمس سفری دراز را آغاز کند.
فیلم با داستانی افسانه ای و فانتزی، از جمله فیلم های جذاب با مضمون کریسمس است، داستان فیلم از نمایشنامه ای این به همین نام در سال ۱۹۲۴ نوشته «سورد بلانت» اقتباس شده و یکی از داستان های معروف درباره کریسمس است، که توسط «نیل گاپ» که در گذشته با فیلم «پیشرو» نامزد جایزه اسکار شده بود، ساخته شده است.
به رغم این که همه، ستاره کریسمس را، تنها رویایی دست نیافتی می دانند، «سونیا»، قهرمان فیلم، به این رویا باور دارد و همین باور باعث می شود به تنهایی به جستجوی ستاره ای برود که تحقق رویای او است. چهره مصمم و بازی خوب بازیگر نقش سونیا، او را تبدیل به کاراکتری به یاد ماندنی در فیلم هایی با این مضمون می کند.
تصویرهای رویایی فیلم و رنگ بندی هر قاب، بسیار شبیه انیمیشن های سه بعدی است و کارگردان برای نمایش ماجراجویی های سونیا در مسیر رسیدن به ستاره کریسمس، از جلوه های ویژه بسیاری استفاده می کند. روایت فیلم هر چند اقتباسی از یک نمایش قدیمی است، اما یادآور قصه های افسانه ای بسیاری در این ژانر است، شرایط زندگی سخت سونیا به عنوان فرزند یتیم، که مجبور به زندگی با خانواده ای دزد شده، یادآور قصه های مشهوری مثل سیندرلا یا شاهزاده و گدا است. فیلم با تصویرهای بی نقص و زیبا از جمله فیلم های موفق اخیر با فضایی فانتزی و رویا پردازانه است که توسط کمپانی دیزنی به نمایش در آمده است.
کریسمس گذشته کریستین Kristin’s Christmas Past
کارگردان: جیم فال، فیلمنامه نویس: ریچل استولر، بازیگران: شیری اپل بی (کریستین)، هانا مارک (کریستین)، دبی رایان (هدی)، کمدی خانوادگی، ۸۳ دقیقه، آمریکا، ۲۰۱۳٫
خلاصه: «کریستین» در شب کریسمس دور از خانواده اش به خواب می رود، وقتی بیدار می شود خود را در صبح کریسمس سال ۱۹۹۶ می بینید. کریسمسی که برای او بدترین جشن زندگی اش بوده است. او تصمیم می گیرد این بار مسیر مسیر حوادث را تغییر دهد.
آرزوی بازگشت به گذشته و تغییر خاطراتی بدی که در اثر تصمیم ها یا اتفاقات اشتباه به وجود آمده اند، مضمون بسیاری از فیلم ها، در ژانرهای مختلف علمی تخیلی، فانتزی، درام و کمدی بوده است. فیلم «کریسمس گذشته کریستین» که نام اصلی آن «آخرین شانس تعطیلات» بود، فیلمی کمدی با حال و هوای تعطیلات کریسمس است که کاراکتر اصلی آن، زن جوانی است که با بازگشت به گذشته، سعی در جبران اتفاقاتی دارد که در نوجوانی پشت سر گذاشته است.
فیلم با مضمونی کمدی، کاملا شخصیت محور است و بازی «شیری اپل بی» بازیگر فیلم های خانوادگی آمریکایی در نقش «کریستین» باعث شده، کریسمس گذشته کریستین، فیلمی دلنشین ومورد پسند مخاطب برای تعطیلات کریسمس باشد. فیلمی که برای جذب مخاطب از آمیزه ای از داستان تخیلی، فانتزی و کمدی استفاده می کند.
شخصیت پردازی های خوب فیلم و به خصوص بازی نوجوان ها سهم زیادی در شکل گیری فضای داستان دارد. هر چند روایت فیلم فاقد پیچیدگی های فیلم های کارگردان های بزرگ سینمای آمریکا است اما، جذابیت کاراکترها، ملموس بودن آن ها برای مخاطب، دیالوگ های خوب و حال و هوای طنز آمیز فیلم، آن را به عنوان فیلمی خانوادگی و سرگرم کننده، دیدنی می کند.