بسیاری “ملک الشعرا بهار”، “علی اکبر دهخدا” و “بدیع الزمان فروزانفر” را با شهرت شاعری و ادیبی آنها می شناسند اما این افراد و افراد دیگر، شاعران و ادیبانی بود که سال ها پیش از شهرت ادبی شان با ورود به سیاست، به مجلس شورای ملی و سنا راه یافتند و علاوه بر شاعری، سیاستمدار هم شدند.
در روزگار فعلی شاید خبری از بهارها، خانلری ها، دهخداها و فروزانفرها نباشد اما تب ورود به سیاست در بین ورزشکاران، قهرمانان المپیک و بعد از آن در بین هنرمندان به طور محسوسی مشاهده می شود.
سال گذشته در خرداد ماه و نزدیک انتخابات شوراهای شهر و روستا، شاهد ثبت نام موجی از هنرمندان و ورزشکاران در شوراهای سراسر کشور بودیم و در نهایت در شورای ۳۱ نفره تهران، “حسین رضازاده” قهرمان وزنه برداری دنیا، “عباس جدیدی” کشتی گیر و برنده مدال نقره المپیک، “علیرضا دبیر” کشتی گیر و قهرمان المپیک و “هادی ساعی” قهرمان دیگر المپیک در رشته تکواندو و از بین هنرمندان “عبدالحسین مختاباد” آهنگساز و خواننده وارد شورای تهران شدند.
از سوی دیگر در شورای شهر بوشهر، “ندا عبدالله زاده” کاپیتان تیم ملی فوتبال بانوان، در شورای شهر اصفهان ، “مهدی باقربیگی” بازیگر مجموعه قصه های مجید، در شورای شهر زاهدان “عباس شیبک” قهرمان جهان در رشته های رزمی حضور دارند. در شوراهای شهرهای دیگر نیز تا حدودی برخی چهره ها بر اساس شهرت قبلی خود، وارد شوراها شدند.
شاید حضور “رسول خادم” قهرمان المپیک و جهان در رشته کشتی در شورای دور دوم تهران یعنی در سال ۱۳۸۲، شروع موجی بود که به شورای دور چهارم در سراسر کشور رسید.
البته این موضوع در مجلس شورای اسلامی سال ها بعد از حضور ادیبان و شاعران در مجلس شورای ملی هم دیده شد گرچه به نسبت شوراها رواج آن کمتر است. در مجلس ششم “بهروز افخمی” کارگردان سینما با قرار گرفتن در فهرست اصلاح طلبان به مجلس راه یافت. یا “امیررضا خادم” قهرمان کشتی، در مجلس هفتم با قرار گرفتن در فهرست آبادگران، رای سوم تهران را کسب کرد گرچه در انتخابات مجلس هشتم حتی شهرت او به کمکش نیامد و در کسب رای توفیقی نداشت.
“سعید ابوطالب” فیلم ساز، “علیرضا دهقانی” گوینده اخبار ورزشی و “بیژن نوباوه” خبرنگار صدا و سیما در دوره های مختلف مجلس با قرار گرفتن در فهرست های اصلی حضور داشتند و انتخاب شدند. به نظر می رسد قرار گرفتن در فهرست های اصلی، توفیق در کسب رای در مجلس را به نسبت شوراها بیشتر می کند اما در شوراها شهرت اولیه می تواند زمینه های اولیه ورود به شورا را به تنهایی فراهم کند.
با گذشت شش ماه از دوره چهارم شوراها و گذشت بیش از ده سال از ورود ورزشکاران به این نهاد این سوال مطرح می شود که چه میزان شهرت، این افراد را به سمت سیاستمدار شدن سوق می دهد؟ آیا این افراد در شوراها موفق بوده اند؟ آیا می توانند در جایگاه های سیاسی دیگر قرار گیرند؟ آیا اعضای شوراها با اعضای مجلس از نظر جایگاه سیاسی یکسان هستند؟ آیا در دنیا هم ورزشکاران و هنرمندان به دنبال سیاستمدار شدن می روند؟
سعید ابوطالب: مجلس سیاسی است اما شوراها وجه اجتماعی دارند
“سعید ابوطالب” فیلمسازی بود که بعد از اینکه در عراق توسط نیروهای آمریکایی بازداشت و آزاد شد، در همان زمان ها به شهرت خوبی رسید و به عنوان کاندیدای نمایندگی مجلس وارد یکی از فهرست های انتخاباتی آبادگران شد و در نهایت به مجلس راه یافت. او در یادداشتی که در هفته نامه “پنجره” سال گذشته منتشر شد درباره جایگاه شورا و مجلس توضیح می دهد و حضور ورزشکاران و هنرمندان در جایگاهی مانند شوراها مفید عنوان می کند: «من معتقدم شورای شهر هم کارکرد سیاسی دارد هم اجتماعی؛ ولی وجهه اجتماعیاش بر جنبه سیاسیاش میچربد و این قطعا به نفع شورای شهر است. ما کسانی را میخواهیم که محل اتصال حوزه اجتماعی به مرکز قدرت باشند.»
او همچنین در تشریح تفاوت شورا و مجلس می گوید: «نماینده مجلس بیشتر وظیفه ملی و استانی دارد، چون وقتی رای میآورد نماینده کل کشور البته از طرف منطقه خاصی است. دسترسی به اعضا شورای شهر بهدلیل حضور در محافل اجتماعی و محل کار بسیار آسانتر است؛ پس باید توجه بیشتری به تنوع کاندیدا و البته افرادی که بیشتر اجتماعیاند مثل رئیس یک صنف و یا استاد دانشگاه داشته باشیم.»
در تفکیک این نماینده اسبق مجلس، شورا نسبت به مجلس از جایگاه سیاسی کمی برخوردار است: «مجلس جای حرف و فعالیت سیاسی است، ولی شورا محیط بررسی مسائل شهری و فارغ از مسائل جناحی است. مثلا حسین رضازاده با موضوع ورزش جهانی میتواند ارتباط داشته باشد اما این نباید با موضوعات و بحثهای سیاسی مخلوط شود.»
وی معتقد است که «نباید قاطبه اعضای شورا هنرمند یا ورزشکار باشند. باید ترکیب اعضای شورا ترکیبی از سیاسیون و هنرمندان و ورزشکاران باشد. در مورد تهران به دلیل تکثر نمایندگان این تنوع میتواند بیشتر به چشم آید. وزیر سابق، مهندس هنرمند و ورزشکار میتوانند حضور داشته باشند.»
ابوطالب در بخش دیگری از این یادداشت، موضع خود را اینگونه بسط می دهد: «با توجه به نقش شورا در حوزههای مختلف اقتصادی، عمرانی و فرهنگی، افرادی در این حوزه موفقترند که ارتباط عمیقی با تودههای مردم داشته باشند. لازم نیست که حتما سابقه فعالیت سیاسی داشته باشند، اگرچه درصورت داشتن سابقه سیاسی، شخص میتواند موفقتر باشد. تفاوتی که شورای شهر با مجلس دارد این است که با مسائل خرد اجتماعی سروکار دارد پس هم اشخاص سیاسی میتوانند در آن حضور داشته باشند، هم هنرمندان و هم ورزشکاران.»
رسول خادم؛ ورزشکاری که در شورا رئیس دو کمیسیون شد
“رسول خادم”، نخستین ورزشکار حرفهای بود که وارد شورای شهر پایتخت شد. در چهار سال نخست شورای دوم، رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شد و در شش سال شورای دور سوم به ریاست کمیسیون برنامه و بودجه رسید.
بنا به گفته بسیاری از اعضای شورای شهر و مستندات موجود، بیشتر طرح ها در این ده سالی که او در شورا عضو بود، ابتدا توسط کمیسیون فرهنگی و بعدها توسط کمیسیون برنامه و بودجه به صحن علنی شورا آمد و تصویب شد. بسیاری او را نمونه ای موفق از حضور ورزشکاران در شورا عنوان می کنند. نمونه ای که کمتر مانند او تکرار شد. حتی وی در شورای دور سوم در رقابت با “محمدباقر قالیباف” تنها یک رای برای شهردار شدن کم داشت.
او در شورای دور دوم در بین ۱۴ عضو آبادگران شورای ۱۵ نفره اعلام کرد که به طور مستقل وارد شورا شده است. اما بعد از او در شورای دور سوم تهران، “علیرضا دبیر” و “هادی ساعی” هم وارد رقابت شدند. “هادی ساعی” در فهرستی که اصلاح طلبان تدارک دیده بودند حضور یافت اما در ادامه مسیر شورا از این گروه جدا شد و در شورای سوم اعلام کرد که مستقل وارد این نهاد شده است. وی در شورای دور چهارم که انتخابات آن همزمان با انتخابات ریاست جمهوری بود، در فهرست حامیان “محمد باقر قالیباف” شهردار تهران قرار گرفت و در ستاد انتخاباتی قالیباف برای ریاست جمهوری نیز فعال بود.
در نهایت خادم که دو دوره فعالیت در شورا را برای خود کافی می دانست از کاندیداتوری انصرف داد اما سهم ورزشکاران در شورای چهارم به عدد چهار رسید و یک هنرمند هم به شورای پایتخت که آن را سیاسی ترین شورای کل کشور عنوان می کنند وارد شد.
“ورزشکاران شورا تلاش می کنند تا بگویند تنها به خاطر شهرت انتخاب نشده اند”
از یکی از قدیمی ترین روزنامه نگاران شورای شهر که از دوره نخست آن در این نهاد حضور فعال دارد، درباره فعالیت ورزشکاران و هنرمندان در شورای تازه کار چهارم و فضای موجود می پرسم که او به “شرق پارسی” می گوید: «به نظر من حضور ورزشکاران و هنرمندان در شورا به تدریج و بعد از اینکه در چند دوره مشخصا در مورد ورزشکاران تکرار شد، به تدریج فضای متفاوتی را برای کار آنها فراهم کرده است.»
این روزنامه نگار قدیمی که خواست نامش در این گزارش ذکر نشود، می گوید: «در گذشته خیلی از آنها به واسطه شهرت عضو شورا می شدند اما کار زیادی نمی کردند. تجربه حضور علیرضا دبیر در شورای قبل اینطور بود اما با توجه به اینکه مطالبه مردم از ورزشکاران در شورا بیشتر شده و اتفاقا آنها در معرض این نقد هستند که صرفا به دلیل شهرت وارد شورا شدند پس کارآمدی ندارند، تلاش بیشتری می کنند که نشان بدهند اگر در شورا هستند خروجی هم داشتند.»
او اضافه می کند: «این موضوع در مورد عباس جدیدی و علیرضا دبیر خیلی روشن است و به نظرم تحرک های آنها قابل توجه است. در مورد هادی ساعی هم این دوره خیلی فعالتر از دوره قبل ظاهر شده و به نظرم به دلیل اینکه خیلی نقدش کردند. اما در مورد حسین رضازاده حقیقتا در شورا هیچ و هیچ خروجی نداشته و تا به امروز حتی یک بار، حتی یک جمله هم حرف نزده است و در جلسات علنی و غیر علنی هم تا جایی که من می دانم کاملا ساکت است.»
از این روزنامه نگار درباره مختاباد خواننده و آهنگ ساز عضو شورا هم می پرسم که می گوید: «او کاملا در حوزه تخصصی خود وارد شده و خوب هم دارد پیش می رود و مطالبات هنرمندان را مطرح می کند به طوریکه کار خود را در حوزه فرهنگ و هنر شهرداری متمرکز کرده است چیزی که در شوراهای پیش، با این دقت رصد نمی شد و در واقع حوزه فرهنگ و هنر به نوعی زیر سایه حوزه اجتماعی بود.»
لیست های سیاسی که به کمک ورزشکاران آمد
این روزنامه نگار حوزه شهری می گوید: «در مجموع من حضور ورزشکاران را در شورا غیر مفید نمی دانم هر چند به نظرم شهرت نباید معیار انتخاب باشد اما در این زمینه جامعه تصمیم گیرنده است و جامعه باید آنقدر آگاهی اش بالا برود که نمایندگانی را انتخاب کند که از آنها مطالبات مشخص داشته باشد و برنامه بخواهد.»
او معتقد است که «در ایران ورزشکاران را برای پیگیری مطالبه خاصی انتخاب نمی کنند، صرفا به این دلیل رای می دهند که شهرت دارند، نامشان شناخته شده است اما همین ورزشکاران به دلیل اینکه از سوی رسانه ها و جامعه متخصصان مورد انتقاد قرار می گیرند که چرا یک کرسی شورا را به دلیل شهرت اشغال کردید ناگزیر شدند که تکانی به خودشان بدهند و در شورا بیشتر فعال باشند. از طرف دیگر با تخصصی تر شدن شورا و افزایش تعداد اعضا عملکرد غیر تخصصی آنها نمود بیشتری دارد.»
این روزنامه نگار به رای نیاوردن قهرمانانی مانند “آرش میراسماعیلی” در این دوره انتخابات شوراها هم اشاره می کند و می گوید: «در عین حال باید توجه کنیم که در این دوره ورزشکاران در لیست های سیاسی قرار گرفته بود و آنهایی که در هیچ لیستی نبودند رای هم نیاوردند. یعنی غیر از شهرت لیست های سیاسی هم به بعضی از آنها از جمله علیرضا دبیر یا حسین رضا زاده کمک کرد.»
در مقابل سخنان این روزنامه نگار حوزه شهری، علی شریفی کارشناس ورزشی قرار دارد که در گفت و گو با شرق پارسی می گوید: «در سال های اخیر افراد سیاسی و نظامی با جدیت در ورزش حضور پیدا کردند که تجربه تلخ و ناموفقی از خود نشان داده اند و اکنون عکس این اتفاق در حال رخ دادن است و ورزشکاران و هنرمندان بدون تخصص در مدیریت شهری وارد شوراها می شوند. چرا؟ چون شهرت دارند واحتمال زیاد رای می آورد.»
از این کارشناس می پرسم که آیا این ورزشکاران می توانند به طور جدی با استفاده از شورا وارد عالم سیاست شوند؟ که می گوید: «در حال حاضر برعکس این موضوع بیشتر صدق می کند. افرادی مانند حسن بیادی یا حبیب کاشانی به دلیل عضویت در شورا و رانت هایی که داشتند به مدیریت باشگاه پرسپولیس رسیدند یا امیررضا واعظی آشتیانی که فردی ناشناخته بود و با لیست آبادگران به شورای دوم رفت، هم به فدراسیون دوچرخه سواری رسید و هم در دوره ای باشگاه استقلال تهران را در اختیار گرفت.»
“به شوراها می روند تا گام های اولیه ورود به سیاست یا مناصب بالاتر را بردارند”
او معتقد است: «وقتی چهره ای ورزشی یا هنری وارد عرصه ای سیاسی مانند انتخابات می شود، تنها به رای آوردن توجه می کند نه اینکه چه کار می تواند انجام دهد و گرچه نمی توان نیت خوانی کرد و به طور کلی سخن گفت اما به نظر می رسد حضور ورزشکاران در شوراها هدفی برای احیای مجدد چهره آنها و رسیدن به مقام های دیگر سیاسی یا حتی فدراسیونی در سال های آینده باشد.»
او اینگونه نتیجه گیری می کند: «بنابراین متوجه می شویم شورا برای این افراد سکویی برای رسیدن به مناصب ورزشی مهم تر بود تا با چهره شدن به مناصب سیاسی بالاتر هم برسند. اما ورزشکارانی که شهرت دارند و به شورا می آیند شاید بخواهند در نخستین گام چگونگی ورود به عرصه های سیاسی بالاتر را آزمایش کنند که تاکنون کسی از اعضای ورزشکار شورای شهر به مناصب سیاسی مهم نرسیده است.»
ورزشکارانی که در دنیا وارد عالم سیاست شدند
از سوی دیگر در دنیا حضور ورزشکاران در عالم سیاست موضوع عجیب و پیچیده ای نیست اما آنها با داشتن احزاب قوی، ابتدا یک حزب را انتخاب می کنند و از آن طریق راحت تر به عالم سیاست وارد می شوند.
آرنولد شوارتزنگر که بازیگر بود و در رشته بدن سازی فعالیت داشت، در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۱ به عنوان یک جمهوری خواه به فرمانداری ایالت کالیفرنیا رسید. او یکی از برترین قهرمانان بدن سازی دنیا است. در آمریکا بیش از صد ورزشکار معروف در سال های مختلف وارد عالم سیاست شده اند.
در ایالات متحده آمریکا برخی از قهرمانان لیگ بسکتبال این کشور یا لیگ فوتبال و همچنین بیسبال از طریق شهرت خود وارد عالم سیاست شده اند. “جان رونیان” که در تیم فیلادلفیا ایگلز فوتبال آمریکایی بازی می کرد، به عنوان یک جمهوری خواه از سال ۲۰۱۰ وارد کنگره آمریکا شد یا “داو بینگ” بازیکن معروف لیگ NBA از سال ۲۰۰۹ شهردار شهر دترویت است.
در فرانسه بیشتر مناصب وزارت ورزش و جوانان این کشور به قهرمانان المپیک و جهان که حزبی هم هستند، می رسد. مثلا “داوید دوایه” قهرمان چند دوره المپیک در رشته جودو به عضویت مجلس شورای ملی این کشور رسید و در دوران ریاست جمهوری نیکلا سارکوزی نیز وزیر ورزش جمهوری فرانسه بود.
در انگلستان نیز “سباستین کو” قهرمان دو و میدانی این کشور که چهار مدال المپیک را به دست آورده بود در سال های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ در پارلمان این کشور حضور داشت. او در سال ۲۰۱۲ به عنوان رئیس کمیته برگزاری بازی های المپیک لندن انتخاب شد.
بنابراین شاید در دنیا شهرت ورزشکاران و هنرمندان نیز عاملی برای ورود راحت تر آنها به عالم سیاست باشد اما در این کشورها ابتدا ورزشکار برای ورود به عالم سیاست باید حزب نزدیک به عقاید خود را انتخاب کند تا مجوزی برای ورود به این دنیا و موفقیت در آن باشد موضوعی که در ایران فقدان آن محسوس است و ورزشکاران بنا به شرایط خاص یا در فهرست های سیاسی قرار می گیرند و یا حتی در دوره های مختلف تغییر فهرست و دیدگاه هم می دهند.