کامران میرزا یکی از ۴۲ فرزند سلطان صاحبقران در نیم روز گرم صد سال پیش زیر سایه ی پهن زیرفونی از باغش تکیه بر مخده ای نیاکان قجری، به باغبان ماهر اتریشی، فیشر، خیره شد. حالا همه باغ را فیشر آباد صدا میکنند.
پنجاه سال بعد باغ میشود مهمات خانه متفقین، ساختمانهای نظامی در آن برپا می شود. پوتین پوش ها می آیند و می روند. جنگ که تمام می شود فیشر آباد همچنان پاتوق نظامیان است. تا مدتها بعد از انقلاب پنجاه و هفت همچنان متروک و در اختیار آنها است.
سال هفتاد و هفت میرسد. شهرداری تهران مالک جدید محوطه میشود. بهروز غریب پور شروع به باز سازی بنا میکند تا متروک خانه فیشر آباد بشود یکی از مراکز فرهنگی هنری. یک سال بعد محمد خاتمی میاید روبان را قیچی می کند و بنا می شود خانه هنرمندان و محوطه، بوستان هنرمندان. در این بوستان حوض های بزرگ و سوله ورزشی و بازارچه خوداشتغالی و جایی برای بازی بچه ها وجود دارد. چند سالی است که تماشاخانه ایران شهر هم به مجموعه اضافه شده است. اولین مواجه غیر سنتی و خصوصی با تئاتر.
اما قلب تپنده همان خانه است. ساختمان دو طبقه ای با سه تالار شهناز، فریدون ناصری و غلام حسین امیر خانی. مکانی برای پخش فیلم ، کلاس های آموزشی ، میز گردها و جلسات پی در پی هنری.
از کارگاه تیاتر و نمایش عروسکی عزت الله انتظامی روی پشت بام خانه که بگذریم، بنا هفت نگار خانه و یک فروشگاه هنری هم دارد. گاهی آدم دلش می خواهد توی اتاق های ادرای سرک بکشد، آنجا که از پشت پنجره های بلند چوبیش می شود قد بلند درخت های باغ را خوب برانداز کرد.
دو بازوی متصل به بنا همان پاتوق های بوستان و گلستان هستند.
گلستان سفره خانه و رستوران گیاهی دارد. آنجا سیگار کشیدن ممنوع است. فضایش هم آرام تر و خلوت تر است. هنرمندان قدیمی بیشتر آنجا پاتوق می کنند و بوستان را گذاشته اند برای جوان تر ها. آنها که بلند می خندند و سیگار می کشند و حرف های روز هنر را با لب تاب و نگا هشان رد وبدل می کنند. بوستان اکنون است و گلستان دیروز .
عصرهای خانه همیشه شلوغ تر است .گاهی باید توی صف انتظار بوستان کنار حوض بنشینی. در حالیکه لوریس چکنواریان از کنارت رد میشود و بغل دستی ات درباره یک گروه عجیب و جدید متال حرف میزند، به مانتوهای رنگی دختران، کلاه های جدید پسران دقیق میشوی. باری نیست که به خانه بیایی و بی سلام و علیک آشنایی بروی. چند نفری هم روی سبزه ها همیشه ولو هستند. اغلب دانشجوهای هنرند. تو هم زمانی شبیه آنها بودی و حالا میروی توی بوستان سفارش اسپرسو دوبل بدهی یا چیپس و پنیر ویژه .
بارها شایع شده که می خواهند در خانه را ببندد، خانه شده لانه زنبورهای فاسد، اما در بدو ورود می بینیم خانه هنوز پا برجا است. مدیران عوض می شوند، کارمندها خسته می شوند و م یروند، فصل ها می گذرند اما چراغ خانه هنرمندان هنوز روشن مانده است.