به نظر می‌رسد «توافق استکهلم» فرصتی است که یمنی‌ها خطای بزرگی مرتکب می‌شوند اگر آن را برای ملاحظات غییمنی از دست بدهند

یمنی به هر جهت و جریانی که وابسته باشد، حق ندارد پنجره‌ای را ببندد که «توافق استکهلم» آن را گشود تا مایه بهبود اوضاع یمن باشد. فرصت سوزی، ریسکی است که جز به افزایش خسارت‌ها و چندبرابر شدن مخاطرات قریب‌الوقوع، نتیجه‌ای برای این کشور و شهروندانش نخواهد داشت. قطاری که در استکهلم برای کمک به غیرنظامی‌ها ایستاد تا ازجنگ بیرون‌شان بکشد، شاید برای بار دوم دیربازگردد تا دوباره پنجره را باز کند.
یمنی نیاز به مایه‌ای دارد تا خوراک خانواده‌اش را تأمین کند. به نظمی که بتواند کودکانش را راهی مدرسه کند؛ و بازگشت مقداری ضروری از امنیت. حداقلی از خدمات. نیاز دارد احساس کند سقف واحدی وجود دارد که یمنی‌ها، حتی اگر با هم اختلافی داشته باشند، می‌توانند زیرآن زندگی کنند. در نهایت جز سقف حکومت و قانون سقفی وجود ندارد هرچه هم اختلافات و چنددستگی‌ها بسیار داشته باشند.
یمنی‌ها نیازی ندارند کسی به آنها یادآوری کند، زندگی بدون حکومت چقدرمی‌تواند خطرناک باشد؛ حکومتی که سلطه‌اش را برسراسر خاک کشورش بگستراند. درس سومالی هنوز کاملاً روشن روبه روی چشم‌هاست. خطرناک‌ترین بلایی که ممکن است گریبانگیر کشوری بشود این است که جهان عادت کند به اینکه آن را تکه‌پاره ببیند و غرق در خون و ناتوان از اینکه خودش را نجات دهد و در برابرتمایل دیگران برای نجاتش مقاومت کند. جهان، سومالی همیشه در حال خون ریزی را از یاد برد. وقتی به یادش می‌افتد که فعالیت‌های خشونت‌بار دزدان دریایی اوج می‌گیرد و حرکت دریانوردی را مختل می‌کند.
درس‌ها به ما می‌آموزند که بسیار دشوار است مجبور کردن ملت‌ها بر حاکم ساختن صلح، اگر خود تصمیم نگیرند که به این سمت بروند. جهان می‌تواند دایره آتش شعله‌ور دریکی از صحنه‌ها را محاصره کند. همچنین می‌تواند آتش‌بسی را تحمیل کند. اما در نهایت صلح دستآورد و محصولی داخلی است. حفاظت ازهر کشوری از تصمیم مردم آن و انتخاب زندگی درکنار هم شروع می‌شود و پرداخت هزینه‌هایی که این تصمیم به دنبال دارد.
بیرون آمدن از جنگ بسیار دشوارتر از ماندن در آن است. جنگ تلخی‌هایی زاد و ولد می‌کند که نمی‌توان به آسانی از آنها جهید. طرف‌های درگیر در کشوری تکه‌پاره شده، نیازهایشان به کمک‌های خارجی دوچندان می‌شود و اینگونه است که آنها خود را در آغوش منازعاتی می‌بینند که از توان و حجم و قدرت‌شان برای تأثیر گذاشتن برآنها کاری ساخته نیست.
برای همین هم به نظرمی‌رسد «توافق استکهلم» فرصتی است که یمنی‌ها مرتکب اشتباه مرگباری می‌شوند اگر آن را از دست بدهند آن هم برای خواسته‌های غیریمنی. فرصتی برای پایان بخشیدن به رویارویی‌های خونبار. فرصتی برای نفس تازه کردن و جدی اندیشیدن به گام‌های ملموس برای بیرون آمدن از جنگ. بیرون آمدن از خاکریزهای رویارویی و فرهنگ‌های کینه‌ورزی در جست‌وجوی دیدارها در درون نهادها و زیر سقف قانون، در یمنی که با همسایه‌هایش براساس اصول برادری، حسن همجواری و احترام به معاهدات بین‌المللی، همزیستی کند.
«توافق استکهلم» به دلایل زیادی یک فرصت است. اول وجود اراده روشن جهانی برای پایان دادن به جنگ یمن به دلیل خسارت‌های انسانی و اقتصادی که برجا می‌گذارد و کاستن از میزان گرمای آن از آتش کشاکش‌های منطقه‌ای جان می‌گیرد. تلاش‌های فرستاده ویژه سازمان ملل به یمن مارتین گریفیتس به روشنی این اراده را بیان کرد. پیوستن دبیرکل سازمان ملل آنتونیو گوترش به نشست سوئد دلیل دیگری ارائه داد مبنی برادامه نقش فعال بین‌المللی در سفر جست‌وجوی صلح. بیانات آمریکایی و اعضای دائم شورای امنیت نشان داد که گوترش اختیارات تام در این زمینه دارد.
دلیل دوم اعلام «ائتلاف عربی» و گفته‌های روشن آنها در حمایت از راه حل سیاسی در یمن مطابق مراجع مورد قبول پیشین. این موضوع زمانی به روشنی آشکار شد که گوترش و گریفیتس از ولیعهد سعودی شاهزاده محمد بن سلمان برای دخالت شخصی‌اش در روند تسهیل رسیدن به توافق در سوئد، تشکر کردند. دلیل سوم بالا رفتن آگاهی برخی حوثی‌ها که حمایت ایرانی از آنها جز به طولانی‌تر شدن جنگی که با انقلاب آنها آغاز شد نتیجه‌ای ندارد و موازنه‌های نظامی در زمین به نفع آنها نیست، همانگونه که وضعیت اطراف الحدیده و مناطق دیگر این را نشان داد.
سفر گفت‌وگوها آسان نبود. نه به این دلیل که ابلیس در جزئیات خانه دارد بلکه بافت جمعیتی یمن همچون پستی و بلندی‌هایش سخت است و چون جنگ، نگرانی‌های جدیدی به نگرانی‌های قبلی افزود. ایستگاه سوئد فرصتی بود برای راه افتادن قطار. حوثی‌ها خطای وحشتناکی مرتکب می‌شوند اگر قصد پریدن از آن را بکنند. وضعیت در مناطق تحت نفوذ آنها، فشار کاملاً روشنی برآنها می‌آورد. این کافی نیست که برپایتخت یا منطقه یا انبار موشکی مسلط باشند. باید نیازهای مردم را برآورده کرد. زمان سرپوش گذاشتن بر حقایق دردناک با شعارهای نخ نما شده گذشته‌است.
رویدادی دیگر با توقفگاه یمنی در سوئد همراه شد. کشورهای ساحلی دریای سرخ و خلیج عدن احساس کردند باید برای حفظ منافع‌شان در این آب‌راه حیاتی دست به ابتکار بزنند و در انتظار تصمیم بزرگان و اقدامات و کشاکش‌شان، ننشینند. اینگونه بود که ریاض شاهد آغاز بلوک بندی اقلیمی هفت کشورعربی و آفریقایی بود؛ سعودی، مصر، یمن، سودان، جیبوتی، سومالی و اردن. هدف از این بلوک بندی تقویت امنیت و آرامش در منطقه و تأمین امنیت دریانوردی و تجارت جهانی است. وزیرخارجه سعودی عادل الجبیر توضیح داد که نشستی با حضور مقامات بلندپایه کشورهای مورد نظر در آینده نزدیک برگزار می‌شود تا آخرین تغییرات و حک و اصلاح‌ها در معاهده کیان جدید انجام شود. این کیان آثار اقتصادی، زیست‌محیطی، تجاری، سرمایه‌گذاری، توسعه‌ای، امنیتی و نظامی خواهد داشت.
روشن است که کشورهای منطقه احساس می‌کنند باید از دایره منازعاتی که جز به افزودن فقر و ناامنی و هدر دادن بودجه‌ها ثمری ندارند، خارج شد. کسی که فرصت صلح در یمن و فرصت آرامش و شکوفایی در دریای سرخ را از دست می‌دهد، زیان بزرگی می‌کند.