شهرداد روحانی را در کنار آن دسته از هنرمندان ایرانی باید قرار داد که شهرتی بینالمللی دارند. شاید کمتر کسی کنسرت یانی در آکروپولیس یونان را ندیده باشد که جدای از تنظیم و رهبری قطعات توسط روحانی نوازندگی چشمگیر ویلون او نیز در آن کنسرت خاطرهانگیز است.
شهرداد روحانی متولد سال ۱۳۳۳ در تهران و دانش آموخته هنرستان موسیقی است. او همچنین در وین و پس از آن در دانشگاه یو سی آل ای آمریکا در رشته های مختلف موسیقی و آهنگسازی تحصیل کرده است. شاید بتوان گفت یکی از نقاط اوج فعالیت ارکستر سمفونیک تهران در این ۸۰ سال و جان گرفتن دوباره آن به اوایل دهه هشتاد و زمان حضور شهرداد روحانی در جایگاه رهبر برای این ارکستر بازمیگردد.
شهرداد روحانی تاکنون به عنوان رهبر مهمان با ارکسترهای مختلف و بزرگ دنیا همچون ارکستر سمفونیک لس آنجلس، ارکستر فیلارمونیک سلطنتی لندن، ارکستر سمفونیک سن دیگو و بسیاری ارکسترهای دیگر همکاری داشته است. با او که اکنون ساکن آمریکا است، درباره تجربه اجرای موسیقی در ایران و جهان به گفتوگو نشستیم.
شرق پارسی: شما به عنوان رهبر ارکستر هم با ارکستر سمفونیک تهران کار کردهاید و هم با ارکسترهای دیگر. به نظر شما آیا تفاوتی از نظر کیفیت بین ارکستر سمفونیک تهران و دیگر ارکسترها وجود دارد؟
آخرین بار که حدود یک سال و نیم پیش بود که من با ارکستر سمفونیک تهران کار کردم و میدانم که ارکستر سمفونیک در این مدت فعالیتش متوقف شده است. در نتیجه طبیعی است که وقتی اتفاقاتی از این دست برای یک ارکستر میافتد و در فعالیت آن وقفه ایجاد میشود کار را به عقب می برد. به غیر از این لازم نیست که حتما ما ارکستر سمفونیک تهران را با ارکسترهای بزرگ و معتبر اروپایی مقایسه کنیم. ولی درکشورهای اطراف ایران و در آسیا اگر ارکستر سمفونیک برنامه ریزی و مدیریتی درست داشته باشد و با رهبری توانا کار کند، توانایی این را دارد که جزو یکی از ارکسترهای خوب در آسیا به شمار بیاید.
اتفاق خوبی که در چند سال گذشته افتاد این بود که من به اتفاق ارکستر سمفونیک موفق شدیم برای اولین بار سه عدد سیدی صوتی و دو سیدی تصویری از برنامههای زنده ارکستر سمفونیک تهران که در تالار وحدت و برج میلاد اجرا شدند را به بازار عرضه کنیم.
متاسفانه در این هشتاد سال فعالیت ارکستر سمفونیک تهران من به یاد ندارم که نمونه کار این چنینی از ارکستر در دسترس باشد و فقط همین چند کار که مربوط به زمانی است که من به عنوان رهبر مهمان با ارکستر سمفونیک کار میکردم و به همت انجمن موسیقی ایران منتشر شدند که میتواند نمونه ای از سطح کیفی کار ارکستر را نشان دهد. من این نمونه ها را به رییس ارکستر سمفونیک لندن و کنسرت مایستر ارکستر فیلارمونیک لسآنجلس دادم و بازده بسیار مثبتی که از این کار گرفتم نشان دهنده این است که این افراد توانایی ارکستر را ارج نهادند.
آنها باورنمی کردند که در تهران ما ارکستر سمفونیکی داشته باشیم که در این سطح فعالیت کند. علت این استقبال این است که ما در این کنسرتها قطعاتی را اجرا کردیم که همگی از قطعات استاندارد موسیقی کلاسیک جهانی هستند که میتوانیم آنها را با اجراهای مختلف دیگر مقایسه کنیم و به کیفیت قابل قبول آن پی ببریم. البته اجراها بینقص هم نبود، چرا که در استودیو ضبط نشده بود و امکان برطرف کردن اشکالات آن وجود نداشت که البته برای اجرای زنده این اشکالات طبیعی است.
در هر صورت و بدون شک موزیسینها و نوازندههای خوب ایرانی این توانایی را دارند که خودشان را در سطح خوبی مطرح کنند به شرط اینکه کارهای دیگر هم در این زمینه مثل مدیریت و برنامهریزی درست انجام شود. اجراهای خوبی که در حال حاضر در ایران میبینیم همه حاصل تلاشهای شخصی هستند، ولی اگر برنامه ریزی در سطح دولتی صورت گیرد هم سطح کار بالا می رود و هم استقبال و رقابت در این زمینه بیشتر میشود .
به نوازندهها اشاره کردید. نوازندههای ایرانی از نظر تکنیک و سواد موسیقی در چه سطحی هستند؟
واقعا نباید نوازنده ارکستر سمفونیک تهران را با نوازنده ارکستر سمفونیک یک کشور اروپایی مقایسه کرد. علتش هم این است که نوازندههای آنها از سنین پایین وارد مدارس موسیقی میشوند.
به کنسرواتوار موسیقی و سپس به آکادمی می روند. تمام مراحل را طی میکنند تا به سطح قابل قبولی برسند و وارد ارکستر سمفونیک شوند، اما متاسفانه در ایران ما این مراحل را نداریم و فقط در تهران دو کنسرواتوار داریم که بچهها آنجا آموزش میبینند و باز هم نمیتوان سطح کنسرواتوار تهران را با جایی مثل وین مقایسه کرد.
در نتیجه نباید انتظار زیادی از نوازندههای ایرانی داشت. با این حال چیزی که همیشه برای من ارزشمند بوده است این است که با این شرایط بسیار ضعیف در موسیقی علمی ایران گاهی اوقات من با نوازندههایی در ارکستر سمفونیک مواجه میشدم که سطح کارشان واقعا بسیار بالا بود و چیزی کمتر از همکارانشان در کشورهای دیگر نداشتند، ولی متاسفانه تعداد این گونه نوازندهها اندک است و توانایی شان از استعداد و مسایل دیگری چون علاقه و پشتکار ناشی می شود که میتواند مقداری کمبودها را جبران کند.
در هر حال نمی توان در شرایط این چنینی و با این کمبودها و ضعف مدیریتی تربیت موزیسین باسواد را انتظار داشت و این انتظار دور از حقیقت است. در حال حاضر میبینیم که کشوری مثل قطر چند سال است که به این فکر افتاده که خود را به گونهای در جامعه جهانی معرفی کند. یک سالن اپرای بسیار مدرن و مجهز ساخته اند و ارکستر سمفونیکی درست کردهاند که اکنون یکی از ارکسترهای خوب منطقه است.
بخش جالب قضیه این است که تمام نوازندههای این ارکستر نوازندههایی اروپایی هستند که با حقوق بسیار بالا در آنجا استخدام شده اند. نامش ارکستر فیلارمونیک قطر است، در حالی که حتی یک نوازنده قطری هم ندارد. کشوری که تا چند سال پیش ناشناخته بود در حال حاضر می بینیم که حتی بر لباس بازیکنان فوتبال تیمهای بزرگ دنیا نام قطر به چشم میخورد یا ورزشکاران خارجی به نام قطر برای آنها مدال میآورند. آنها فهمیدهاند که برای مطرح شدن باید هزینه کنند و در این زمینه به نتیجه هم رسیدهاند. ایران با وجود اینکه افراد با استعداد بسیاری درون خودش دارد و نیازی به خارجی ندارد، اما برنامه ریزی درست انجام نمی شود و برای همین هم نتیجهای که باید، دست نمیدهد.
با توجه به صحبتهای شما و اینکه شرایط تحصیلات آکادمیک موسیقی در ایران شرایط خوبی نیست و اینکه رشته پداگوژی در موسیقی که همان آموزش شیوه تدریس است در ایران موجود نیست، وضعیت آموزش موسیقی در ایران چه گونه است و اساتید موسیقی با چه روشی آموزش میدهند؟
من میدانم که اساتیدی از زمان تحصیل من در هنرستان تا به حال مشغول به کار هستند. مثل آقای مصطفیکمال پورتراب ، آقای فخرالدینی و آقای علیرضا مشایخی و اساتید دیگری از این دست که زحمات زیادی کشیده و میکشند و شاگردان خوبی نیز تربیت میکنند، اما متاسفانه به قضیه آموزش نیز آنچنان بهایی داده نمیشود و نمیتوان هم انتظار معجزه داشت. طبیعی است که این اصول باید از پایه برنامه ریزی شوند که متاسفانه ما در ایران شاهد آن نیستیم. البته اگر دولت حمایت کند نتیجه بهتری را شاهدیم.
در ایران ارکسترهایی هستند که موسیقی ایرانی اجرا میکنند. اجرای قطعات ایرانی توسط یک ارکستر با سازهای جهانی چه اندازه میتواند حق مطلب را در مورد موسیقی ایرانی ادا کند؟
باید دید که منظور از موسیقی ایرانی چه است. اگر مثلا به سرود «ای ایران» موسیقی ایرانی بگویید، طبیعتا وقتی یک ارکستر سمفونیک معتبر با نوازندههای عالی این قطعه را اجرا میکند کیفیت کار بهتر می شود و شنونده لذت بیشتری از آن قطعه می برد، ولی اگر منظور از موسیقی ایرانی آنی است که با سازهای ایرانی نواخته می شود و دارای ربع پردههای ایرانی است با ارکستر سمفونیک نمیتوان آن قطعه را به خوبی اجرا کرد.
البته تمام اینها به تبحر آهنگساز نیز بازمیگردد و اینکه چگونه قطعه را برای سازهای مختلف بنویسد که هم اصالت موسیقی ایرانی حفظ شود و هم کیفیت کار بالا باشد. در حال حاضر ما آهنگسازان خوبی داریم که قطعاتی مینویسند و با ارکسترهای خارج ایران اجرا میکنند که این قطعات رنگ و حالت ایرانی دارند و خیلی خوب هم در جاهای مختلف دنیا اجرا میشوند.
منظور بیشتر موسیقی دستگاهی ایران است و چیزی که در ارکستر ملی اجرا می شود؟
آن نوع موسیقی چون در گامهای ایرانی دارای ربع پرده نوشته می شود و چون نوازندههای ایرانی و نوازندههای ارکستر ملی با این گامها و فواصل آشنایی دارند میتوانند یک قطعه را خوب اجرا کنند. اما همان قطعه را اگر به یک ارکستر بسیار معتبر اروپایی بدهید طبیعتا نوازندهها به دلیل عدم آشنایی هنگام اجرای آن دچار مشکل خواهند شد. همانطور که گفتم تمام اینها به تبحر یک آهنگساز برمیگردد. طبیعی است که تلفیق دو نوع موسیقی مثلا اجرای موسیقی ایرانی با سازهای جهانی مستلزم تجربه است و برای ما این تجربه از خیلی سالهای پیش آغاز شده است و همچنان ادامه دارد و به نظر من این روند خیلی هم خوب است. بعضی از تجارب موفقیتآمیز بوده و بعضی خیر. آنها که موفق بودند در خاطرهها ماندهاند.
خیلی از منتقدان برای سازهایی مثل ویلون و پیانو هویت ایرانی قائل نیستند و میگویند که این سازها چون ذاتا غربی هستند، اجرای موسیقی ایرانی با آنها درست نیست و مثلا اگر قرار است کسی ویلون ایرانی بنوازد بهتر است سراغ ساز کمانچه برود که هم زهی-آرشهای است و هم ایرانی. شما در این رابطه چه فکر میکنید؟
من با این نظر کاملا مخالف هستم. خود من زمانی که به هنرستان موسیقی می رفتم این حرفها را می شنیدم. پدر من ویلونیست بود و البته ویلون ایرانی می زد. در هنرستان به من میگفتند که بهتر است موسیقی ایرانی نزنم چون هم تکنیکم از بین میرود و هم گوشم خراب می شود. آن زمان سن من خیلی کم بود و این حرفها را میپذیرفتم، ولی وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که اشتباه است و همان موقع شروع به نواختن موسیقی ایرانی کردم و این موسیقی بسیار هم به من کمک کرد.
در حال حاضر فکر میکنم خیلی خوب است اگر کسی این امکان را داشته باشد که هر دو نوع موسیقی را یاد بگیرد .مثلا اگر سازش ویلون است بتواند ویلون کلاسیک را خوب بزند و تکنیک غربی را درست یاد بگیرد و بعد سراغ موسیقی ایرانی هم برود خیلی بهتر است تا فقط تمرکزش را روی یک سبک موسیقی بگذارد. خود من در هنرستان موسیقی مدتی کمانچه ، نی و تار می زدم. در مورد کمانچه باید بگویم سازی است که کاملا با ویلون متفاوت است و نمیتوان آن را جایگزین ویلون ایرانی کرد و من مخالف این صحبتها هستم.
البته بحث بیشتر بر سر هویت ساز است. اینکه کسی می آید کوک سازی مثل ویلون که اصالت خاص خودش را دارد را تغییر میدهد و با آن موسیقی ایرانی مینوازد از نظر بسیاری بیمعنی است.
اتفاقا به نظر من خیلی هم کار جالبی است. در موسیقی غرب با این سابقه کسی به این فکر نیفتاده است که با کوک نامتداول ویلون بزند و اینکه این ایده به ذهن کسی رسیده است که میتوان کوک ویلون را تغییر داد و از آن صدای دیگری در آورد قابل تحسین است. حالا اگر هویت این ساز ایرانی نیست و غربی است چه اهمیتی دارد. البته این نظر شخصی من است.
شما با ارکسترهای مختلف دنیا کار کردهاید و گاهی قطعات ایرانی نیز با آنها کار کردهاید. مثل قطعه «رقص بهار» و قطعه «عذرا» از آثار خودتان که با ارکستر فیلارمونیک لس آنجلس اجرا کردید. میخواهم بدانم نوازندههای غیر ایرانی چه اندازه میتوانند با این سبک از موسیقی ارتباط برقرار کنند؟
اینکه یک قطعه دقیقا همان صدایی را بدهد که در ذهن آهنگساز است باز میگردد به نحوه نوشتن، تنظیم و ارکستراسیون. در مورد این قطعاتی که اشاره کردید باید بگویم که من چند نوع کار می نویسم مثلا یکی از کارهای من این است قطعاتی بنویسم که در عین حال که تمام قواعد ارکستراسیون و آهنگسازی در آن رعایت می شود به گوش شنونده عام نیز خوش بیاید و کسانی که موزیسین نیستند و شنونده حرفه ای محسوب نمی شوند نیز بتوانند با آنها ارتباط خوبی برقرار کنند.
این دو قطعه هم از همین نوع کارها هستند و هر بار که من این قطعات را در خارج از ایران مثلا در اروپا و آمریکا اجرا کردم برای شنوندهها جالب بوده است. نوازندههای غیرایرانی نیز با آن ها ارتباط خوبی برقرار میکنند، چرا که هم قواعد آهنگسازی در آنها رعایت شده است و هم برایشان رنگ و بوی تازهای دارد که در نتیجه برای آنها جذاب است.
شما اجراهای مختلف و بزرگی در زمینه موسیقی فیلم داشتید، اما چرا خودتان سراغ آهنگسازی فیلم نرفتید؟
یکی از کارهای من اجرای موسیقی فیلمهای بزرگ دنیا توسط ارکستر سمفونیکهای مختلف است، اما اینکه چرا خودم موسیقی فیلم کار نکردم دلیل آن به پروژههایی که به دست من می رسد برمیگردد. هنوز موقعیتی برای ساخت موسیقی فیلم پیش نیامده است و من تمام تمرکزم را روی قطعات کلاسیک و رهبری ارکستر گذاشته ام.
باید بگویم که من بعد از اتمام تحصیل در کشور اتریش به آمریکا آمدم و در دانشگاه رشته آهنگسازی و رهبری ارکستر برای فیلم خواندم و مدت یک سال و نیم هم برای کمپانی دیزنی کار میکردم. با اینکه بعدها کمتر روی موسیقی فیلم تمرکز کردم، اما در هر صورت علاقه شخصی من به موسیقی فیلم هیچ وقت کم نشد.
این روزها مشغول به چه کاری هستید و آیا قصد آمدن و کار در ایران را ندارید؟
اگر برنامهای باشد و دعوتی صورت بگیرد حتما میآیم. آخرین برنامهای که من در ایران داشتم اجرای قطعه سوییت سمفونی خلیج فارس در برج میلاد بود که ضبط تصویری شد و قرار است به زودی از آن رونمایی شود و احتمالا برای رونمایی به ایران بیایم. باید دید که کارها چطور پیش می رود. ماه دیگر چند اجرا در خاور دور دارم که مثلا یکی از این اجراها در کشور تایلند و با ارکستر سمفونیک بانکوک است که برنامه بسیار بزرگی است.
رهبری این اجرا که شامل اثری ساخته شده توسط یکی از آهنگسازان بزرگ تایلند به نام Narongrit Dhamabutra است، برعهده من قرار گرفته است. این اثر در هفت قسمت نوشته شده و در هر قسمت از سازهای ملی کشورهای منطقه خاوردور از جمله اندونزی، فیلیپین، ویتنام، میانمار و تایلند استفاده شده است. در ماه اکتبر نیز قرار است ارکستر سمفونیک لندن را رهبری کنم و به غیر از اینها مشغول کارهایی هستم که خود در دست نوشتن دارم.