وقتی احتکار به زیباترین شکل ابداع بدل میشود
گراس (فرانسه): جمیله حلفیشی
مکانهایی وجود دارند که خود را به تمامی بر حافظه و درون آدمی میافکنند و نمیتوان آنها را از یاد برد. حتی اگر تصاویری به جا نگذارند که گذر سالها هم حریفشان نشود، با عطرهایشان که به درون احساس فرو میروند و خاطرات بسیار دوری که زنده میکنند؛ خاطراتی که به کسی یا جایی مربوط میشوند. اینگونه است شهر گراس، پایتخت عطرهای فرانسوی که در ۱۵ کیلومتری شهر «کن» بر سواحل لاجوردی نشستهاست. جالب اینکه با شنیدن نامش، بیش از آنکه جاذبههای توریستی یا نام فرزند نقاش شهیرش «فراگونار» به ذهن متبادر شوند، نام عطر «شنل نامبر ۵» در ذهن به جست و خیز میافتد. در این شهر این عطر اسطورهای متولد شد، عطری که هر زنی در طول زندگی باید تجربه کرده باشد.
وقتی به گراس میرسی احساس میکنی هستی با سمفونی رنگهای گوناگون و عطرهایی که احساس را نوازش میکنند، به رقص درآمده است. مزارع از دور همچون تابلوهایی به نظر میرسند که با دو رنگ سفید و سبز نقاشی شده باشند. نزدیکتر که میروی سرهایی میبینی پوشیده با کلاه پهن، از آن زنهایی از همه کشورها که کیسهای به بغل زدهاند و گلهایی را با حرکات ظریف و شمرده میچینند و در آن کیسهها میگذارند، گفتی سازی مینوازند. کارشان از صبح سحر آغاز میشود؛ «چون وقت طلاست و هرگونه تأخیری بر کیفیت گلها و عطر اثر میگذارد».
ژوزف مول، یکی از مزرعه داران این گونه توضیح میدهد، مزرعه داری که از چند دهه شریک شنل شدهاست. این را گفت و نشان داد گلها را چطور میچینند. هر گلی را با دو انگشت میگیرد، گردنش را نرم خم میکند و میچیند. بعد اشاره میکند به ریشهها، جایی که شکوفههای بسیار ریزی نشسته و آماده باز شدناند. توضیح داد که فردا نوبت اینها میرسد و کار چیدن شروع میشود. نزدیک این مزارع کارخانه تقطیر وجود دارد. مول باز تکرار میکند وقت طلاست چرا که کار تقطیر به سرعت و مستقیم بعد از چیدن شروع میشود. همه چیز در کارخانه از الف تا یا بهطور منظم و مرتب انجام میشود، یعنی تا جایی که عصاره یاس در شیشههای کوچک و فشرده ریخته میشود و عطرفروش تنها با چند قطره آن به ترکیبی غنی میرسد.
تحت تأثیر عطرها و رنگهایی که مزارع را دربرمیگیرد، برمیگردم تا از اولیویه پالگ، عطرساز شانل بپرسم، آیا این مکان هنوز احساساتش را مثل کسانی که برای اولین بار به اینجا میآیند، تحریک میکند. لبخندزنان میگوید: «میتوانی بگویی طور دیگری تحریک میکند. چشانم زیباییهایش را میبینند اما شاید مثل اول شاعرانه هیجان زده نشوم. همان اندازه که بخش مهمی از زندگی شخصیام را تشکیل میدهد، جزئی از زندگی حرفهای من هم هست. اینجا به دنیا آمدم و به ضرورت کار دایماً به اینجا میآیم تا به عصاره و ترکیب جدیدی برسم… برای همین میتوانم بگویم من اینجا را از زاویه دیگری میبینم».
اولیویه پالگ به نسل چهارم شرکت شنل تعلق دارد. مشعل را از دست پدرش ژاک پالگ گرفت که او هم از دست هنری روبیر گرفته بود. اولین کسی که این نقش را به عهده گرفت ارنست پو بود. اولیویه اکنون در پاریس زندگی میکند. آنجا افکار و ایدهها به سراغش میآیند و به هیئت عطر مجسم میشوند، اما افکار به گفته او: «بدون دیدار گراس کامل نمیشوند. باید از ترکیبها مطمئن بشوم و بهترین را انتخاب کنم و بعد تقطیر کنم و آماده ترکیب کردنش بکنم».
تاریخ عطر و چگونگی تولدش در سال ۱۹۲۱ این انحصار را توجیه میکند. جدای از اینکه درهر ۳۰ ثانیه شیشهای از عطر به فروش میرسد، مفهوم صنعت ادکلن سازی را تا حدود زیادی تغییر داد. هدف آن زن طراح لباس، بخشیدن حس اعتماد به نفس به زنها بود که میتوانست با عطر یا قطعه لباس یا تکهای جواهری به دست آید. فلسفهای که هنوز رایج است. هدف «کوکو شنل» تولید ادکلنی بود که در برابر زمان بایستد و به زن قدرت ببخشد، کاری که موفق به انجامش شد.
گفته میشود گل یاس در قرن شانزدهم وارد فرانسه شد و علیرغم اینکه در کشورهای دیگر به وفور یافت میشود اما در جنوب فرانسه خاصیت منحصربه فردی پیدا میکند.