احتمالاً نشست آتی کمپ دیوید مهمترین نشست خلیجی آمریکایی در پنجاه سال گذشته خواهد بود. البته نه به این دلیل که این اولین دیدار رئیس جمهور آمریکا با سران کشورهای خلیج خواهد بود، بلکه همان طور که واشنگتن کاملاً آگاه است، و این امر بر کسی پوشیده نیست، اتحاد آمریکایی خلیجی، در حالتی تنش زا و در بحران عدم اعتماد به سر می برد. کسی چه می داند، شاید این نشست فرصت جدیدی باشد تا قطار اتحاد تاریخی آمریکا با خلیج، که در سال های اخیر از مسیر اصلی خارج شده بود، دوباره به مسیر خود بازگردانده شود. این نشست شاید فرصتی باشد تا اداره آمریکا از خانه حرف زدن به خانه عمل منتقل شود. شاید فرصتی برای بر طرف کردن همه شک و تردید هایی باشد که از زمان بحران سوریه تا مواضع متزلزل آمریکا در قبال بحرین، مصر ، عراق و در نهایت توافقنامه پیش روی سری و مرموز خود با ایران به وجود آمد و باعث شد آمریکا اعتبار خود را در منطقه ای که در معرض خطر قرار گرفته است، از دست بدهد.
اعتبار ایالات متحده در این است که دولتی نهادینه است و تنها دولت کاخ سفید نیست، و تصمیم گیری رئیس جمهور به تنهایی، هر چه باشد کافی نخواهد بود. پنتاگون موضع گیری خود را دارد، سازمان اطلاعاتی آمریکا را نمی توان از دایره تصمیم گیری ها دور کرد، کنگره نیز به عنوان یک نهاد قانونگذاری می تواند تصمیم گیری های رئیس جمهور را به شیوه ای مطابق با قانون اساسی غیر فعال کند. مسلماً تمامی این نهادها آگاهند که ممکن است در صورت گسسته شدن اتحاد آمریکا با خلیج ، منافع این کشور در معرض اثرات منفی قرار گیرد. مطمئناً نیازی نیست که سیاست هر دو طرف کاملاً با هم مطابقت داشته باشد، اما منطقی هم نیست که سیاست های آمریکا منافع خلیج را مورد هدف قرار دهد، که در آن صورت شاهد به خطر افتادن منافع آمریکا در منطقه نیز خواهیم بود. این نشان می دهد که سیاست واشنگتن در منطقه بخشی از این منافع است.
کشورهای خلیجی نیز نباید با واکنشی خشمگین، منافع استراتژیک خود را با ایالات متحده در معرض خطر قرار دهند. با وجود خشم و عصبانیتی که کشورهای خلیج از مواضع ناگهانی آمریکا در منطقه داشتند، اما این کشورها به رهبری عربستان سعودی، آرامش خود را حفظ کردند، حتی در آن زمانی که مسؤلان آمریکایی، به هنگام روز چیزی می گفتند و شب هنگام برعکس آن عمل می کردند. نمونه آن هم خط قرمز کشیدن آمریکا برای بشار اسد در صورت استفاده از اسلحه شیمیایی بود. پیش از این کشورهای خلیج هرگز با چنین سیاست ضد و نقیضی از آمریکا برخورد نکرده بودند. با این حال کشورهای خلیج به تشدید موضع گیری در قبال کارهای عمو سام روی نیاوردند و هرگز نه بصورت مخفیانه و نه به صورت علنی تهدید نکردند که کشورهای قدرتمند دیگری هم وجود دارند که آرزوی برخورداری از نیمی از منافع ایالات متحده آمریکا در منطقه را دارند.
فرض کنیم که پرزیدنت اوباما با سران خلیج دیدار نمی کرد و درباره توافق هسته ای با ایران به آنها اطمینان خاطر نمی داد. چنین چیزی پیش از این برای دو یا سه بار پیش آمد. آنچه مسلم است این است که رئیس جمهور آمریکا پروژه ای با تعریفی واضح دارد که سخنان آمریکایی ها را به عمل ترجمه می کند، همان گونه که در اظهارات یکی از مسؤلان آمریکایی که پنج شنبه گذشته در «الشرق الأوسط» نیز به چاپ رسید، آمده بود که: همکاری نظامی «بی سابقه ای» در نشست کمپ دیوید اعلام خواهد شد. علاوه بر این همان گونه که یوسف العتیبه سفیر ابوظبی در واشنگتن بدان اشاره کرد، اهمیت نشست در این است که ضمانت های آمریکا باید نوشتاری باشد. چرا که شکاف خلیج با ایران بزرگ تر از آن است که با وصله زدن ترمیم شود. چون ایران در امور داخلی کشورهای خلیج دخالت می کند ، سم فرقه گرایی را در بدنه عربی تزریق می کند، به پاشیدن بذر فتنه در کشورهای خلیج و دیگر کشورهای اطراف اقدام می کند. همه این ها باعث می شود که تضمین کردن این ای که ایران به صلح و ثبات روی آورده، آنگونه که واشنگتن برای آن تبلیغ می کند، امری دشوار باشد، و بدون ضمانت های نوشتاری، برای طرف آمریکایی مخالفت آنچه بصورت گفتاری بر آن توافق شده است آسان خواهد بود. بنابراین با انجام چنین اقداماتی، ایالات متحده خواهد توانست گرمی روابط خود با کشورهای خلیج را باز گرداند، و صادقانه ثابت خواهد کرد که توافقنامه هسته ای مورد انتظار که قرار است به شکل نهایی امضا شود، هیچ تفسیر مبهم و یا مرموزی در جزئیات آن وجود ندارد.
ایالات متحده می خواهد دو هندوانه را با یک دست بگیرد؛ روابط ویژه با کشورهای خلیج و همزمان روابط خوب با ایران داشته باشد. تطابق این معادله غیر ممکن است. البته این به علت نفرت خلیجی ها نیست، بلکه به این علت است که رژیم ایران بر پایه دشمنی با همسایگان عرب خود در خلیج استوار است، و همه سیاست های خود را بر مبنای دخالت در امور داخلی آنها پایه ریزی می کند.
عالی جناب باراک اوباما، کل داستان همین بود.