هروقت «احمدی نژاد» به آمریکا می رود، پوزخندی بر چهره دارد. زمانی که گفت اسامه بن لادن در واشینگتن پنهان شده است و وقتی که ادعا کرد ماجرای هولوکاست افسانه ای بیش نیست، این لبخند روی صورتش نقش بسته بود. آمریکا هیچ وقت این پوزخند را نپسندید و هر چه که در توان دارد انجام می دهد تا این لبخند را از چهره احمدی نژاد بزداید. قانون «سال ۲۰۱۲ مقابله با ایران در نیمکره غربی” پیش از آغاز سال جدید میلادی، هم در مجلس نمایندگان و هم در مجلس سنای آمریکا تصویب شد. این قانون که تاکیید دارد باید اقداماتی در ارتباط با فعالیت های مشکوک احمدی نژاد و افزایش حضور او در نیمکره غربی صورت گیرد، در کنگره به تصویب رسیده است. در این قانون اعلام شده که برنامه ای در این زمینه از سوی وزارت امور خارجه ایالات متحده -ظرف ۱۸۰ روز از تصویب- تدوین خواهد شد.
مسئله روابط ایران با آمریکای لاتین، تنها در حد یک تئوری توطئه نیست. از سال ۲۰۰۶ عکس های احمدی نژاد در حال دست دادن با رهبران ضد امپریالیستی منطقه، حس توطئه پردازی غرب را برانگیخته است. چاوز رئیس جمهور ونزوئلا و احمدی نژاد، هر دو رئیس جمهور کشورهایی هستند که تولیدکنندگان مهم نفتی به شمار می آیند و جسارت دفاع از حاکمیت عرضه و قیمت گذاری نفت خود در مقابل آمریکا را از ضرورت های معاملات خود قرار داده اند. هر دو کشور به ارزش ۵ میلیارد دلار آمریکا بر روی پروژه های سودآور صنعتی نظیر کارخانجات سیمان و تاسیسات تولیدات لبنی سرمایه گذاری کرده اند. چاوز به تقویت روابط ایران و اکوادور کمک کرد. کوبا، نیکاراگوئه، و آرژانتین نیز از معاملات تجاری ایران بهره می برند. ارتباط ایران با کشورهای آمریکای لاتین در زمینه های صنعتی، علمی، نظامی و ایدئولوژیکی است.
با این حال، قانون جدید آمریکا، این روابط اقتصادی را جبهه ای برای پیشروی تروریسم ایرانی قلمداد می کند. این قانون سه ماه پس از ماجرای تلاش دو مرد ایرانی تبار برای استخدام یک قاچاقچی مکزیکی به منظور ترور سفیر عربستان در آمریکا، برای تصویب به کنگره ارائه شد. مری گالیگان، نایب رئیس اجرایی اف.بی.آی به شبکه خبری ان.بی.سی گفت: «دادخواست امروز آقای ارباب سیار (قاچاقچی مکزیکی) تاییدی است بر آن چه که تحقیقات ما پیشتر نشان داده بود: او نقشه داشت تا با ماموریت ارتش سپاه قدس ایران سفیر عربستان را به قتل برساند». سپاه قدس بخشی از سپاه پاسداران ایران است. بعد از جنگ ایران و عراق ، آن ها انقلاب اسلامی ایران را از طریق گماشتن گروه های خودمختار –نظیر کردها و شورشیان سوری-به عنوان نمایندگانی برای مقابله با رهبران سکولار؛ به سایر نقاط خاورمیانه صادر کردند. پیش از این حادثه نیز این گروه به دست داشتن در اقداماتی در ونزوئلا شناخته شده بودند.
هرگز به نظر نمی رسید که ایدئولوژی پشت سپاه قدس، آمریکا را هدف قرار دهد. اما اگر آن ها را با حزب الله- بزرگترین تهدید برای آمریکا بعد از القاعده- در ارتباط بدانیم، آن گاه دشمنی این گروه با آمریکا مشخص می شود. طبق قانونی که جدیدا تصویب شده، وزارت دفاع آمریکا معتقد است که سپاه قدس، حمایت های مالی از حزب الله می کند و حزب الله هم از شیعیان آرژانتینی حمایت مالی کرده و آن ها را آموزش داده که در محل انجمن همیاری آرژانتین و یهودیان (آمیا) در سال ۱۹۹۴ بمب گذاری کنند. آیا واشنگتن خود را گول می زند؟ و یا تصویر مورد نظر خود را ترسیم می کند؟
یکی از نکاتی که در ترسیم این گمانه زنی ها مد نظر قرار گرفته، هجرت دسته جمعی لبنانی ها است (که در قانون جدید از آن به عنوان “هجرت دسته جمعی شیعیان” نام برده شده تا بر این نکته تاکیید کند که برخی از مهاجران در واقع از همان فرقه و دسته حزب الله بودند). مصوبه جدید به مهاجرت یکپارچه و گسترده شیعیان لبنان به غرب از قرن هجدهم به بعد اشاره دارد که اغلب آنها به آرژانتین و ونزوئلا رفته اند. مهاجرت شیعیان بعد از جنگ داخلی لبنان گسترده تر شد. واشنگتن مظنون است که این “روابط اقتصادی – اجتماعی” شدیدا سیاسی است و منجر به شکل گیری ماشین های مبارزاتی حزب الله شده است.
بمب گذاری سال ۱۹۹۴ در ساختمان آمیا مرگبارترین حمله در تاریخ آرژانتین بوده که سبک و تکنیک آن همانند “بمب گذاری های فوق عظیم” حزب الله -که به هنگام فروریختن برج های آزریلی در تلاویو تیز مشاهده شد- بوده است. اعضای مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا معتقدند که هفده مرکز فرهنگی و یازده سفارتخانه ای که ایران در آمریکای لاتین دارد، جبهه هایی برای نیرو گیری، آموزش و جمع آوری کمک های مالی برای توطئه علیه آمریکا، نظیر حمله به ساختمان آمیا یا حمله تروریستی ارباب سیار هستند.
وقتی پای امنیت ملی به میان می آید، هیچ خسارت روانی مخرب تر از درک عارضه پس از وقوع آن نیست. تهدید جهاد جهانی نسبتا جدید است و آمریکا معتقد است که این جریان به جمع آوری کمک های مالی و حمایت هایی بمنظور فعالیت هایی نظیر تهیه اسلحه برای مجاهدین در زمان جنگ داخلی افغانستان و مداخله های نظامی متعدد آن ها؛ پرداخته است. اما این پس نگری به طرز درناکی عیان تر شده است. آمریکا خود راملامت می کند که چرا مدت ها پیش از آن که القاعده سلاح های آمریکایی را علیه خودش استفاده کند، موضوع را متوجه نشده است. و سپس داستان شرم آور جاسوس دو جانبه «علی محمد» پیش می آید، که هم زمان با همکاری با نیروهای ویژه آمریکا، نیروهای القاعده را در مساجد و مراکز اجتماعی ایالات متحده نیز آموزش می داده است. او به دلیل گفتن این مطلب که وی یک جاسوس آمریکایی است که “می خواهد در خطوط دشمن در جامعه نفوذ کند” به مسجدی در آلمان که توسط حزب الله اداره میشد؛ از سازمان سیا کنار گذاشته شد. این همان سرنخ هایی است که آمریکا در صدد یافتن آنها پیش از مواجه شدن مجدد با خسارات زیانبار فقدان آینده نگری است.
اوباما از دولتش خواسته است تا “رئوس اقداماتی را که برای مقابله با نفوذ ایران در نیمکره غربی” صورت گرفته را ارائه کنند. چاوز اعتقاد دارد که آمریکا در سال ۲۰۰۲ کودتای ناموفق علیه وی را هدایت کرده است و احساس می کند که روزی کشورش هدف حمله نظامی آمریکا قرار می گیرد. او از سوی دیگر نسبت به حمله آمریکا علیه ایران هشدار می دهد و می گوید که در کنار هم پیمانانش خواهد ایستاد. آمریکا برای مقابله با تروریسم نیاز دارد تا بذرهای آن را از طریق استراتژی هایی که اتخاذ می کند اصلاح کند. سلطه جویی یکی از بذرهایی است که توسط آن ها کاشته شده، بنابراین باید به خاطر داشته باشند که مداخله نظامی تنها هیولایی که درصدد نابودی اش هستند را خشمگین تر می کند؛ حتی اگر خویشتن داری از این امر منجر شود که احمدی نژاد به پوزخند تمسخرآمیز خود ادامه دهد.