در مذاکرات اخیر آستانه البته پیشبینی نمیشد که پیشرفتی در کارها به دست آید. همین ناکامی در استعفای دیمیستورا که جای خود را به گیر پدرسون داد منعکس شده است. این مذاکرات که سازمان ملل متحد را دور زد و جایی برای آن در نظر نگرفت همیشه برای سوریها یادآور بنبست بود و تنها دلیل این بنبست این است که گردهم آیندگان در این مذاکرات هرگز دلایل اصلی قیام مردم سوریه را بررسی نمیکردند و در مقابل، تنها به مسائل پراکنده روزمره بحران سوری توجه می کردند. بازی آنان همیشه این بود که معارضان میانهرو را دستآویز فریبکاری خود قرار دهند و اندکاندک آنها را از صحنه به در کنند تا استیلای روسیه به طور کامل برقرار شود و برخی سودها نیز بین تهران و آنکارا تقسیم شود. همه این تلاشها در حالی صورت میگیرد که نسبت به فجایع بحران سوریه و در راس آنها مساله آوارگان، بیتوجهی میشود. مسالهای که با وجود ادعای روسیه به اهمیت دادن بدان، کاملا از نظر پنهان شده و سخنهای روسیه در این خصوص بیشتر شبیه به یک نمایش تلویزیونی است.
در همه ۱۱ روند مذاکرات همواره موضوع اصلی قانون اساسی بود و این موضوع زمانی مطرح شد که روسیه سیطره کامل خود را بر حلب گسترده بود. در نهایت نیز کمیته لازم برای بررسی تشکیل قانون اساسی تشکیل نشد و مشخص شد که طرفهای مذاکرات آستانه برای این مساله اهمیت چندانی قایل نیستند. در خصوص موضوع مفقودشدگان، زندانیان و اسیران نیز قضیه بر همین شکل بود و تاکنون نتیجه قابل ذکری به دست نیامده است.
این در حالی است که وزیر خارجه روسی درباره اموری صحبت میکرد که عملا تحقق نیافتند: او درباره کمیته تشکیل قانون اساسی صحبت کرد و افزود که این کمیته تنها مرجع قانونی و مشروعی است که برای عمل به قطعنامه ۲۲۵۴ تلاش میکند. مشکل آقای لاوروف در این است که او چشم خود را از واقعیت بسته است. او نمیخواهد ببیند که در شرق فرات برخی تغییرات جدی تحت رهبری آمریکا در حال حدوث است و آمریکا درصدد برآمده تمام مزدوران ایران را از آن منطقه خارج سازد و هرگونه حضور نیروهای ایرانی را ریشهکن کند.
به نظر میرسد که روند مذاکراتِ برونرفت از بحران سوریه، به دو دلیل به نتیجه نرسیده است: نخست بدین خاطر که مسکو درصدد است توافق بر سر روسیه را با توافقات بزرگتری با آمریکا ربط دهد و این ربط دادن به دلیل عدم تمایل واشنگتن به چنین توافقی بعید به نظر میآید. و دیگر اینکه همه طرفهای شرکتکننده در آستانه، به هیچ توافقی نخواهند رسید مگر اینکه منافع هر یک از اطراف شرکتکننده به طور حداکثری تامین شود. و این هر دو دقیقا باعث میشود که عمر بحران سوریه به درازا بکشد.
سهگانه آستانه در خصوص تشکیل کمیته قانون اساسی هیچ پیشرفتی حاصل نکرد و دلیل این بود که اطراف مشارکت کننده تنها برای تحقق منافع خود تلاش میکنند. برای مثال تهران در پی وجود ضمانتهای قانونی در قانون اساسی است که به موجب آن حضور نیروهای ایرانی و مزدوران آن در سوریه مشروع جلوه کند. تلاشهای ایران در سوریه برای همگان آشکار شده و امواج شیعهسازی مردم روستاهای فقیر و تزویر کتب آموزشی و برنامههای فرهنگی آن کاملا عیان شده است. این تلاشهای خبیث ایران حتی برای روسیه نیز که قصد حضور بلندمدت در سوریه دارد نگرانکننده است.
ترکیه نیز سوداهایی در سر دارد و برای شمال سوریه در مناطق ادلب و عفرین و درع الفرات برنامههای بلندمدت در سر دارد تا نفوذ خود را به صورت گسترده برقرار کند. هیچ تردیدی نیست که تلاشهای ترکیه در شمال سوریه شبیه شمال قبرص است و در کنار تلاشهای تهران در مناطق دیگر سوریه قرار میگیرد، تا هرگونه پایانی را برای بحران سوریه ناممکن کند مادامی که چنین وضعی در حال استمرار است.