مدرسه ایده در تهران، مروری بر آثار پرویز کلانتری نقاش برجسته با حضور او و توکا ملکی و حافظ روحانی برگزار کرد.

مدرسه ایده در تهران، مروری بر آثار پرویز کلانتری نقاش برجسته با حضور او و توکا ملکی و حافظ روحانی برگزار کرد.

رفع توقیف چند فیلم و امیدهای تازه

فیلم «قصه ها» ساخته رخشان بنی اعتماد که در سال ۱۳۸۹ با بازی فاطمه معتمدآریا، گلاب آدینه، مهدی هاشمی، محمد رضا فروتن و باران کوثری ساخته و توقیف شده بود، مجوز نمایش گرفت.

این فیلم که سوژه ای اجتماعی-انتقادی دارد، شخصیت های فیلم های قبلی بنی اعتماد را در کنار هم قرار می دهد.

موضع گیری های بنی اعتماد و معمتدآریا در طول دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، مشکلات زیادی را برای آنها به بار آورد که توقیف این فیلم و حتی عدم اجازه برای یک اکران خصوصی، یکی از پیامدهای آن بود.

فیلم «پریناز» ساخته بهرام بهرامیان باز با بازی فاطمه معمتدآریا دیگر فیلم توقیف شده ای است که این هفته اجازه نمایش گرفت.

منابع خبری گفته اند که مشکلات فیلم های دیگری چون «گزارش یک جشن» ساخته ابراهیم حاتمی کیا، «خرس» ساخته خسرو معصومی و دو فیلم کمال تبریزی با نام های «پاداش» و «خیابان های آرام» هم در حال حل شدن است و به زودی پروانه نمایش آنها صادر می شود.

مشکلات ناشران ادامه دارد

به رغم خبرهای خوش برای سینماگران، به نظر می رسد قفل بخش کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد کماکان بسته است.

مدیر روابط عمومی نشر ققنوس به خبرگزاری ایلنا گفته است که در نامه ای رسمی به مسئولان اداره کتاب و کمالی نژاد سرپرست این اداره، خواستار اجازه تجدید چاپ آثار توقیف شده عباس معروفی، نویسنده ایرانی ساکن آلمان شده است، اما این وزارتخانه هیچ جوابی به این نامه نداده است.

انتشار آثار بسیاری از نویسندگان ایرانی مهاجر، در دوره احمدی نژاد با مشکل جدی روبرو شد و این مشکل کماکان ادامه دارد.

تهوری، مدیر روابط عمومی انتشارات ققنوس گفت: « انتشار آثار نویسندگان پرطرفداری که به هر دلیل از ایران خارج شده اند، یکی از خواسته های ماست و این مساله کاملاً با اظهارات مسئولان دولت و ارشاد مبنی بر ایجاد تغییر و تحول مطابقت دارد و طبیعتاً عباس معروفی هم از این قاعده مستثنا نیست.»

مرور آثار پرویز کلانتری

مدرسه ایده در تهران، مروری بر آثار پرویز کلانتری نقاش برجسته با حضور او و توکا ملکی و حافظ روحانی برگزار کرد.

توکا ملکی نویسنده و پژوهشگر هنری که به همراه منصور ملکی به تازگی کتاب قطوری درباره پرویز کلانتری به چاپ رسانده بود، در این جلسه گفت: « اغلب پرویز کلانتری را به عنوان نقاش کاهگل می‌شناسیم. اما در بررسی دقیق‌تر او را می‌توان از لحاظ موضوع، هنرمندی دانست که به مفاهیم سنت، معماری، شهرنشینی و عشایر بر اساس نسبت مفهومی در آثارش توجه دارد و از لحاظ تکنیکی نیز تجربیات مختلفی را با متریال‌های مختلف داشته و اساس جریان آوانگارد هنر را ادامه داده است.»

پرویز کلانتری در این جلسه گفت: « مارکو گریگوریان نخستین کسی بود که از گِل به عنوان متریال در نقاشی استفاده کرد و من متاثر از او از چنین متریالی استفاده کردم و نامی هم پس از من از این متریال استفاده کرد. از همان آغاز سعی کردم که با گل برخورد شخصی کنم و با مرزی که برای خودم تعیین کردم مسیر خودم را از مارکو و پس از آن نامی جدا کنم.»

کلانتری اضافه کرد: «من خیلی علاقمندم که در آثارم از اشیا استفاده کنم. سال ها پیش دلم می خواست که از ساعت های قدیمی در نقاشی هایم استفاده کنم. همراه همسرم به پل چوبی رفتیم و تمام ساعت هایی که یک عتیقه فروشی داشت را خریدیم و آوردیم و یکی از نقاشی هایی که با استفاده از این ساعت ساختم را تقدیم به لورکا کردم که درگوشه ساعت نوشته بودم ساعت پنج عصر. این اثر در اسپانیا به نمایش گذاشته شد و اتفاقا خیلی هم از آن استقبال شد و این ساعت این روزها در گالری بوم در معرض دید علاقمندان قرار گرفته است.»

گفت و گوهای تازه بهرام بیضائی و ناصر تقوایی

در این هفته دو گفت و گوی مفصل با دوتن از فیلمسازان برجسته سینمای ایران به چاپ رسید که سال ها است فرصت فیلمسازی در ایران را پیدا نکرده اند.

بهرام بیضائی که به آمریکا مهاجرت کرده است و در دانشگاه استنفورد تدریس می کند در گفت و گو با نشریه اندیشه پویا گفت: « خیال نمی‌کنم به واسطه ترک ایران امکان مهمی داشته‌ام که از دست داده‌ام. فیلم و صحنه بله، اگر راهی به دلخواهی بود، ولی پیشیزی نمی‌ارزد به از دست دادن آنچه من از دست دادم؛ به عمری در نوبت نه شنیدن، از کارهای دیگری ماندن! استراحتی دادم به کسانی که در واقع هم کاری جز استراحت نداشتند و آمدم پی شغلی جای دیگری از جهان و درست سی سال پس از آن که از دانشگاه بیرونم گذاشتند به دانشگاه برگشتم. خیال نمی‌کنم از دوستانم دور و برم دورم و خیال نمی‌کنم دوستی مرزی دارد. سال گذشته خانمی از تهران برای من شال گردنی فرستاد که با دست خودش بافته بود؛ امیدوارم بداند که به یادش هستم و اما دستاورد. همانم که بودم. می‌نویسم، به همان زبان و فرهنگ خودم؛ یعنی سرزمینی که با خودم آورده‌ام و هراز گاهی که دست دهد لایه‌های فرهنگی ایران را معناشناسی می‌کنم آن طور که می‌فهمم. دور و برم مهربانی موج می‌زند و تشنگی است برای گفت‌وگو در خودشناسی فرهنگی و تاریخی.»

ناصر تقوایی هم در گفت و گوی دیگری در ماهنامه تجربه درباره ناگفته هایی چون مشکلاتش با بهروز افخمی بر سر سریال میرزاکوچک خان حرف زد و گفت: «آنهایی که به من می‌گویند کار نمی‌کنی من را نمی‌شناسند. یکی‌اش همین کلاس‌ها. این همه کارهای منتشر نشده. فیلمنامه‌هایی که چند بار رفته‌اند و مجوز ساخت نگرفته‌اند. آن سریالی که من سه سال تمام نشستم و نوشتم‌اش و آخرش کس دیگری رفت و ساخت! من یک قفسه کامل کتاب دارم از هر کتابی که درباره جنبش جنگل در ایران چاپ شده. آقایان چون خودشان فیلمنامه خواندن بلد نبودند علم کردند که تقوایی تاریخ نمی‌دانسته و اشتباه کرده! یا حرف مضحکی که افخمی زد: “تقوایی گیلان را نمی‌شناسد و من چون یک دایه داشته‌ام که گیلانی بود و به من شیر می‌داد باعث شد گیلان را بشناسم “! »