دوبی، الشرق الاوسط – هرکس دنیای هنر در جهان عرب و خاورمیانه را دنبال کند بدون شک متوجه شده که چطور علایق جوانان پا به پای دیگر همسالانشان در دیگر نقاط جهان پیش می رود: از موسیقی هیپ هاپ گرفته تا استندآپ کمدی و گرافیتی، ارتباط نزدیکی بین علایق جوانان عرب و جوانان در دیگر نقاط جهان می توان دید؛ «فرم مشابه، محتوای متفاوت».
در حالی که برخی از آنان صرفا به تقلید از کارهای دیگران می پردازند، برخی دیگر رویکردی التقاطی دارند و فرم های هنری محلی خاورمیانه را با ذائقه بین المللی گره می زنند.
یکی از این هنرمندان، هنرمند تونسی السعید است که گرافیتی را با هنر قدیمی خطاطی پیوند زده است. او با این کار فرمی قدیمی و فرمی جدید را به گونه ای با هم ترکیب کرده که اصیل است.
السعید نماینده تفکر نسل جوان عرب است که امروز به دنبال گام برداشتن در مسیر هنری مختص به خود است. همنسلان السعید او را مورد احترام و تحسین قرار می دهند. السعید هم مانند آن ها به موسیقی هیپ هاپ گوش می کند و اسپری رنگ خود را همیشه همراه دارد و آماده است هر ساختمانی که می بیند را به یک بوم نقاشی تبدیل کند تا بتواند دید هنری خود را به مخاطبان بیشتری عرضه کند.
ارتباط با مخاطبان بیشتر، ایده اولیه کتاب السعید تحت عنوان «دیوارهای گمشده: سفر به دنیای کالیگرافیتی تونس» است که در حاشیه نمایشگاه هنر دوبی از آن رونمایی شد.
الشرق الاوسط در حاشیه این نمایشگاه با السعید همکلام شده است.
هنر کالیگرافیتی به هیچ وجه هنر جدیدی نیست. این هنر توسط پیش گامان آن در آمستردام و لس آنجلس در دهه ۱۹۸۰ پایه ریزی شد؛ توسط افرادی مثل نیلز مولمن و جفری دیچ. کالیگرافیتی در واقع هنر سنتی خطاطی اروپایی، مانند آنچه در دست نوشته های قرون وسطایی وجود دارد، را با هنر مدرن گرافیتی، مثل آنچه روی دیوار های محله کوئینر نیویورک می توان دید، تلفیق کرده است. جفری دیچ، یکی از مبدعان کالیگرافیتی مقدمه کتاب السعید را نوشته است. دیچ از دهه ۱۹۸۰ یعنی زمانی که مدیر موزه هنرهای معاصر لس آنجلس بود، در مورد کالیگرافیتی قلم زده است. او در سال ۱۹۸۴ در نیویورک نمایشگاهی از آثار کالیگرافیتی برگزار کرد تا این هنر جدید را به مردم معرفی کند. دیچ سپتامبر گذشته بار دیگرنمایشگاه مشابهی برگزار کرد اما این بار آثار هنرمندانی از خاورمیانه مثل شیرین نشاط، حسین زنده رود و البته السعید نیز در میان آثار این نمایشگاه دیده می شد.
در این کتاب، السعید گزارشی از سفر تابستان گذشته خود به تونس می دهد. او در گفت و گو با الشرق الاوسط گفت: «برای یک ماه تمام، در تونس سفر کردم، از شمال به جنوب. در هر نقطه ای که توقف داشتم با مردم صحبت کردم و به داستان زندگی آن ها گوش دادم. با هر داستانی موضوعی برای یک گرافیتی پیدا می کردم و در آن شهر یا روستا به یادگار می گذاشتم.»
خوب دیوارها و ساختمان ها چطور انتخاب می شدند؟ نحوه انتخاب عبارت ها برای پیاده سازی گرافیتی آن ها چگونه بود؟ او می گوید: «پیام گرافیتی ها از گفت و گو با مردم گرفته شده است. تونسی ها مثلی دارند که می گوید، شما از طریق یک مرد وارد شهر می شوید. منظور از مرد در اینجا یکی از ساکنان شهر است که می شناسید. به هر شهری سفر کردیم، فردی را می شناختیم که می توانستیم ایده این پروژه را برای او توضیح دهیم و اینکه قصد داریم شهر را زیبا کنیم.»
یکی از شهرهایی که السعید به آن سفر کرد، قریسه بود. این شهر بیش از ۱۰۰ سال تحت کنترل فرانسوی ها بوده است. «این شهر زمانی دارای ذخایر آهن فراوان بود اما اکنون دیگر به شکوه گذشته نیست. زمانی که با افراد مسن تر شهر همکلام می شوی، افسوس روزهای درخشان گذشته را می خورند. اما افراد جوان تر ارتباطی با آن دوران ندارند. از این مسئله برای یکی از گرافیتی هایم ایده گرفتم. در این گرافیتی نوشتم، زمان می ایستد، اما زندگی جریان دارد. این گرافیتی روی دیواری در مقابل کارخانه فرسوده آهن این شهر اجرا شده که اکنون سرنوشتی متفاوتی نسبت به سال های دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دارد.»
محیط زیست و فرهنگ عربی-اسلامی در میان موضوع های مورد علاقه السعید قرار دارند. او آن دسته از عرب هایی که به فرهنگ خود افتخار نمی کنند یا نسبت به آن بی توجه هستند را مورد انتقاد قرار می دهد. السعید به عنوان نمونه به شهر قدیمی تطاوین، در نزدیکی مرز الجزایر، اشاره می کند که نام آن در غرب زمانی که جورج لوکاس از آن در فیلم های جنگ های ستارگان خود استفاده کرد بر سر زبان ها افتاد.
السعید در مورد این فیلم ها و ارتباط شان با این شهر می گوید: «هرچند تطاوین شاهد ساخت سری فیلم های جورج لوکاس بوده، اما این شهر ۱۵۵ مکان تاریخی دارد و تنها ۱۱ مورد آن تحت نظارت دولت هستند. باقی سایت های تاریخی این کشور به فراموشی سپرده شده اند. عجیب است که راهنمایان تورهای مسافرتی و بروشورهای اطلاع رسان همیشه به توریست ها توصیه می کنند از لوکیشن فیلم های جنگ ستارگان بازدید کنند، مثل اینکه این محل یکی از نقاط برجسته فرهنگ تونس است. نمی دانم لوکیشن این فیلم چطور به بخشی از فرهنگ ما تبدیل شده، در حالی که تاریخ ما به ۳۰۰۰ سال پیش باز می گردد. نمی توانم درک کنم. مسئولان به فکر معرفی لوکیشن فیلم جورج لوکاس به توریست های خارجی هستند در حالی که این مکان در سال ۱۹۷۹ ساخته شده است.»
السعید در مسیر سفر خود تصمیم گرفت در تطاوین توقف کند. «یکی از ساکنان مسن شهر را پیدا کردم که از ما استقبال خوبی کرد. با او در مورد کتاب صحبت کردم و توضیح دادم که قصد دارم با استفاده از آن تصویری متفاوت از آنچه در بروشورهای سفر از تونس نشان داده شده ارائه کنم. در مورد گرافیتی صحبت کردم که روی دیوار مسجدی در شهر خودم کشیده بودم. از او اجازه گرفتم که روی یکی از دیوارهای شهر گرافیتی بکشم. او موافقت کرد و روی یکی از دیوارها این عبارت را نقش زدم: هرگز فرزند تو نخواهم بود. این عبارت بیانگر رویکرد من نسبت به شهر جنگ ستارگان است. پیام گرافیتی من این بود: تو بخشی از فرهنگ و میراث من نیستی.» البته این گرافیتی السعید پس از مدتی از این دیوار حذف شد.
اگرچه السعید چندین الگوی هنری از فرهنگ های مختلف را در هم ادغام می کند، اما معتقد است فرد باید به فرهنگ و میراث خود افتخار کند و از نسل جوان جهان عرب می خواهد اینچنین فکر کنند. در پاسخ به انتقادها برای کشیدن گرافیتی روی دیوار شهر جنگ ستارگان او می گوید: «اتفاقی افتاد که باعث خنده من شد. من تصویر این گرافیتی را در فیسبوک منتشر کردم، و ناگهان با هجمه عجیبی از سوی بسیاری از تونسی ها مواجه شدم. آن ها می گفتند جورج لوکاس بخشی از فرهنگ تونس است. من روی دیوارهایی که قدمت ۱۰۰ ساله دارند گرافیتی کشیده ام – صاحبان آن ها به من اجازه دادند. اما وقتی روی دیواری که تنها ۳۰ سال پیش ساخته شده گرافیتی می کشم، ناگهان مورد حمله قرار می گیرم. فکر می کنم کل این ماجرا به فرهنگ بستگی دارد؛ ما آموزش فرهنگی ندیده ایم. امروزه همه مردم ما تحت تاثیر غرب هستند. حتی جوانانی که وارد فضای کار گرافیتی می شوند، به انگلیسی می نویسند. می دانید چرا؟ چون به آنچه داریم افتخار نمی کنیم. آن ها که به من حمله می کنند افتخارشان آن است که جورج لوکاس از آمریکا آمده تا فیلمش را در این شهر بسازد. اما اینها به جایی مثل قرطاج افتخار نمی کنند.»
سفر السعید در تونس حدود یک ماه طول کشید. طی این مدت او به ۱۷ شهر و روستا سر زد و ۲۴ اثر گرافیتی از خود به جای گذاشت. او گفت: «در طول پروژه، مهم این بود که چیزی برای مردم این شهرها و روستاها به یادگار بگذارم، چرا که آن ها کمتر چنین آثاری می بینند. یک روز خانه ای را دیدم و از صاحبش درخواست کردم به من اجازه دهد روی دیوار خانهاش گرافیتی بکشم. او بلافاصله موافقت کرد. مشغول کار بودم که سر و کله فرد دیگری پیدا شد که در واقع مالک اصلی این خانه بود. او اعتراض کرد و ما هم عذرخواهی کردیم. از او خواستم کمی به ما زمان بدهد تا گرافیتی را تمام کنیم و عکس بگیریم. قول دادیم که بعد از اتمام کار، گرافیتی را پاک کنیم. پس از این که کار تمام شد، مرد نگاهی انداخت، کار را تحسین کرد و از ما خواست گرافیتی را نگه داریم.»
آیا السعید فکر می کند در انتقال پیام خود به نسل جوان و علاقه مندان به گرافیتی موفق عمل کرده یا اینکه معتقد است علاقه آن ها ناشی از توجه به مد روز یا هوسی زودگذر است؟
او می گوید: «می دانید، عده ای هستند که واقعا دانش این کار را دارند. برخی هم هستند که صرفا از دیگران تقلید می کنند تا با انتشار آثارشان روی شبکه های اجتماعی، به دیگران پز بدهند. من جوانان را تشویق می کنم آن چیزی که آن ها را از دیگران متمایز می کند کشف کنند، چرا که نباید صرفا از دنیای بیرون الگو بگیریم و کپی برداری کنیم. فردی از من خواست نظرم را در مورد کارش بگویم. به او گفتم، این کپی خوبی از گرافیتی من است، اما تو باید تلاش کنی سبک خودت را داشته باشی. هنرمندان جوانی که برای خود سبک و سیاق دارند، انگشت شمارند. کسانی هم هستند که از سبک دیگران پیروی می کنند. به آن ها می گویم، به اطرافتان نگاه کنید؛ در اروپا و امریکا صدها سبک هنری می بینیم. مثلا در نیویورک، سبک هایی را می بینید که حتی از محله ای به محله دیگر تغییر می کنند. به همین دلیل است که از هنرمندان جوان می خواهم زبان عربی را در گرافیتی هایشان وارد کنند. این را بی معنی می دانم که هنرمندی در کویت فعالیت کند و به زبان انگلیسی گرافیتی بکشد. او باید به زبان و فرهنگ خودش افتخار کند. ما همیشه چشم به خارج دوخته ایم.»
السعید در سفرهای خود به اروپا، امریکا و کشورهای عربی، گرافیتی های زیادی در جاهای مختلف به جا گذاشته است. اما آیا جایی هست که هنوز به آن سفر نکرده و آرزو دارد روزی در آنجا گرافیتی بکشد؟ او می گوید: «نمی دانم. شاید ماه. پروژه آینده من قدری متفاوت خواهد بود – استانبول و دمشق – اما جایی که آرزو دارم روزی در آن گرافیتی بکشم، ماه است.»