در ایران نیز به بهانه این روز که مطابق با چهاردهم فرودین است مراسم و جشنهایی برگزار میشود، اما نزدیک بودن این روز با تعطیلات نوروز، برگزاری مراسم را با کمی تأخیر همراه میکند. به عنوان نمونه امسال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در روز هفدهم فروردین در تهران روز جهانی کتاب کودک را گرامی داشت. در مراسم انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، از «توران میرهادی»، یکی از چهرههای پیشکسوت ادبیات کودک ایران تقدیر شد و او نیز از «قصهسازی توسط بچهها» سخن گفت.
همچنین در ادامه این مراسم، فریدون عموزاده خلیلی، رییس هیأت مدیره انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، به بیان شباهتهای نویسندگان کودک و نوجوان با برخی از ویژگیهای کودکان پرداخت و صداقت، شادمانی و امیدواری را وجه مشترک آنان دانست.
مصطفی رحماندوست، شاعر معروف کودکان، هم در سخنرانی خود به وظیفه نویسندگان کودک اشاره کرد و گفت: این نویسندگان باید بچهها را شاد کنند، آنها را متکی به نفس و قوی بار بیاورند. باعث خلاق شدنشان شوند و بچهها را به وجهی تربیت کنند که دیگران و تفاوتهایشان را به رسمیت بشناسند و خودشان را خدای روی زمین ندانند.
[inset_left]پیشینه ادبیات کودک و نوجوان ایران را میتوان در متون کهن فارسی مثل «کلیله و دمنه» و «مرزباننامه» یافت. [/inset_left]
علاوه بر برگزاری این مراسم، امسال نشست دیگری نیز در «شورای کتاب کودک» برگزار شد که در آن زندگی و آثار محمدعلی بنیاسدی، طراح کتاب کودک و یکی از پنج تصویرگری که در جایزه جهانی هانس کریستین اندرسن ۲۰۱۲ داوری میکند، بررسی شد. امسال در خبر دیگری نیز آمده بود که به مناسبت روز جهانی کتاب کودک، از میان بیش از یکصد هزار جلد کتاب کودک که در کتابخانه ملی ایران وجود دارد، یکهزار و ۵۶۴ اثر دیجیتالی شده و از طریق پایگاه ویژه کودکان کتابخانه ملی قابل دسترسی است.
اما سوای از این تلاشها که برای زنده و پویا نگاه داشتن ادبیات کودک در ایران صورت میگیرد، چه موانعی بر سر راه این نوع از ادبیات و کتاب وجود دارد که شیرینی نوشتن برای کودکان را به کام پدیدآورندگان ایرانی کتاب کودک تلخ میکند؟ اهالی کتاب کودک طی سالهای اخیر لابهلای اظهارنظرهای مختلفشان، خود به این موانع پرداخته و آنها را بررسی کردهاند:
انزوای ادبیات کودک در میان نویسندگان ایرانی
شاید بتوان اولین مانع گسترش ادبیات کودک در ایران را، رغبت نه چندان زیاد نویسندگان و شاعران ایرانی به نوشتن کتاب برای کودکان و نوجوانان دانست. پیشینه ادبیات کودک و نوجوان ایران را میتوان در متون کهن فارسی مثل «کلیله و دمنه» و «مرزباننامه» یافت که بیشتر وجه اندرز دارد، اما با آغاز دوران مشروطه، جامعه ایران نیز گونهای دیگر از ادبیات و از جمله ادبیات کودک را تجربه کرد.
ادبیات کودک ایران در دل نظام آموزشی دوران مشروطه زاده میشود و مضامین آن نیز متاثر از شرایط جدید زمان خویش است. در این دوره، حکایتنامهها و ادبیات آموزشی که قالب داستانی دارد برای بچهها نوشته میشود و در تمام این آثار مفاهیمی مثل قانونمداری مطرح میشود.
به عقیده صاحبنظران عرصه کتاب کودک و نوجوان، عبدالرحیم طالبوف را میتوان یکی از پایهگذاران ادبیات کودکان ایران نامید. در دوران بعد از مشروطه و قبل از انقلاب ۱۳۵۷ نیز، صمد بهرنگی یکی از چهرههای مطرح حوزه ادبیات کودک است؛ اما این نوع ادبیات، علیرغم نویسندگان بزرگش آن چنان که باید پا به پای دیگر انواع ادبی در ایران رشد نکرده است.
برخی شرایط اجتماعی و سیاسی را عامل مهمی در ناکامیهای ادبیات کودک در ایران میدانند؛ مثلا محمدهادی محمدی، تاریخنگار در حوزه ادبیات کودک ایران، شکست انقلاب مشروطه را به عنوان یکی از دلایل تغییر سرنوشت ادبیات کودکان ایران مطرح میکند.
همچنین کسانی مثل علیاشرف درویشیان، نویسنده پیشکسوت ایرانی، بحران ادبیات کودک در ایران را جزئی از بحران جامعه ایران میدانند: «جامعه امروزى ایران، رو در رو با بحرانهاى مختلف و فزاینده است. بنابراین سخن گفتن از بحران در ادبیات کودکان و نوجوانان، به معنى جدا کردن این مقوله از سایر مقوله هاى اجتماعى نیست.به باور من، ریشه همه این بحرانها، در هر زمینهاى، به طور عمده در عدم وجود فضایى براى تفکر است و نیز نبودن فضایى براى آزاد اندیشیدن.»
در حالی که ادبیات مدرن کودک در ایران متأثر از ارتباط ایرانیان با غرب شکل گرفته، اما اکنون عدم مراوده با دنیای بیرون باعث شده، ایرانیان در بهرهگیری از برخی از دستاوردهای جهانی عقب بمانند. به عنوان نمونه، برخی از فرمهای کتاب کودک نظیر رمان نوجوان یا رمانهای مصور(کمیک استریپ) آنچنان که در کشورهای پیشرفته وجود دارد در ایران شکل نگرفته است.
دولتمحور بودن ادبیات کودک در ایران
تفکرهای سیاسی در هر کشوری، از طریق سیاستهای دولتی تا حدودی بر دنیای خیالی کودکان تأثیر میگذارد.
حمایت کردن یا حمایت نکردن دولت از بازار کتاب کودک، مشارکت دولت در تأسیس و تجهیز کتابخانههای کودکان و نوجوانان و اهمیت به کتاب در نظام آموزشی، از مواردی است که نقش دولت در گسترش کتابخوانی در میان کودکان را برجسته میسازد. پرورش نیروهای متخصص در زمینه کتاب کودک، نظیر کتابداران متخصص کودک و نوجوان و کتابفروشان مخصوص کتاب کودک، نیز یکی دیگر از سیاستهایی است که میتواند موفقیت دولت را در این زمینه تضمین کند.
همچنین همانطور که توران میرهادی در مراسم کتاب کودک امسال اشاره کرده، سپردن بخشی از نقش نویسندگی به خود کودکان و نوجوانان در نظام آموزشی، بخشی از وظیفه دولت است. اما در ایران، علیرغم اینکه دولت کنترل شدیدی بر نظام آموزشی، ناشران کودک و نوجوان و همچنین نهادهای مرتبط با کودک و نوجوان دارد، گامهای بلندی در جهت گسترش کتاب کودک برداشته نمیشود.
[inset_left]تفکرهای سیاسی در هر کشوری، از طریق سیاستهای دولتی تا حدودی بر دنیای خیالی کودکان تأثیر میگذارد. [/inset_left]
کبری بابایی، نویسنده کودک گفته است: «در کشورهای دیگر برای ادبیات کودک برنامههای بلندمدت در نظر میگیرند که این برنامه در ایران اصلا وجود ندارد.» محمود برآبادی، دبیر انجمن نویسندگان و کودکان ایران نیز به تازگی از آمار پایین شمارگان کتاب کودک در ایران خبر داده و گفته است: «مهمترین آسیب به نظر من، جلب نکردن مخاطب یا نداشتن خواننده است. تیراژ کتاب در حوزه کودک به نسبت نرخ سواد و جمعیت جوان و تحصیلکرده ما پایین است.»
این نویسنده کتاب کودک و نوجوان یکی از دلایل این بحران را نظام آموزشی ایران میداند که کودکان و نوجوانان را فقط به سمت مطالعه کتابهای درسی سوق میدهد: «خانوادهها میخواهند فرزندانشان را از راه کنکور وارد دانشگاه کنند و از همان ابتدایی از کتابها و کلاسهای کمکآموزشی استفاده میکنند. زمانی که نوجوانی نزدیک کنکور است، تمام وقت خانواده صرف این میشود که نوجوان وارد دانشگاه شود. این نظام آموزشی که هزینههای زیادی را هم به خانوادهها تحمیل میکند، سبب میشود کتاب از سبد خانوار حذف شود و جای کتاب را کتاب کمکآموزشی بگیرد.»
همچنین محمدجواد جزینی، گفته است که نظام آموزشی مدارس ایران در سالهای گذشته بزرگترین ضربه را به گرایش مخاطب کودک و نوجوان به مطالعه آزاد وارد کرده است.
این نویسنده کودکان و نوجوانان که به تازگی در نشستی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سخنرانی کرده، اظهار داشته است: «در ایران وزارت آموزش و پرورش متولی تعلیم خواندن و نوشتن به کودکان است و سالهاست که تلاش دارد با برنامهریزی و ایجاد درسهایی در این زمینه مانند فارسی، انشا و دستور زبان فارسی مقوله خواندن و نوشتن را توسعه دهد، اما واقعیت این است که در نظام آموزشی ما هیچ معلمی برای تدریس درسی مانند انشا آموزش نمیبیند و درسنامهای هم برای آن نیست. به دانشآموز میگویند بنویس، اما اینکه چطور بنویسد را کسی نمیداند و ادامه این روند باعث شده که این درس رفته رفته از حوزه آموزشی ما خارج شده و کارکرد خودش را در تعلیم مهارت نوشتن از دست بدهد.»
جزینی همچنین اضافه کرد که «یکی از آفتهای موجود این است که فکر میکنیم کتاب کودک و نوجوان محملی برای منتقل کردن همه دلمشغولیهای آموزشی ما است در حالی که این نگاه علاقه به خواندن را کاهش میدهد. ما هفت دهه است که در حال آموزش مهارتهای مختلف به کودک و نوجوان هستیم اما این آموزشها کجا به تربیت نویسنده خلاق منتهی شده است؟ سیاست غلط وزارت ارشاد در دورانی منجر به افزایش بیرویه ناشران برای توسعه فرهنگی در کشور شد و این ناشران برای حیات خود مجبور به انتشار کتاب هستند و این شیوه مشخص نیست تا چه اندازه منجر به تولید آثار باارزش میشود.»
علیاشرف درویشیان نیز در این زمینه معتقد است: «در آموزش و پرورش ما، نقشى براى تفکر آزادانه و خلاقیت وجود ندارد. از همان ابتدا، همه چیز در حفظ کردن مطالب و پس دادن فورى آن براى گرفتن نمره خلاصه مىشود. از همان اوان کودکى، حتا در بسیارى از خانواده ها، خط قرمزى در برابر اظهار وجود و بیان آزاد عقیده کشیده شده است.»
جدای از سیستم ناکارآمد آموزشی، دولت باعث عدم توازن در نشر کتابهای کودک شده است؛ ناشران بزرگ دولتی در حوزه کتاب کودک، فضای رقابت را برای دیگران از بین بردهاند و به دنبال آن محدودههای خلاقیت در این حوزه، تنگ شده است.
مثلا مؤسسات بزرگی چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در اختیار دولت است و استعدادهای جوان به سادگی امکان بهرهبرداری از امکانات نشر این مؤسسات را به دست نمیآوردند. درویشیان در این زمینه نوشته است: «در بین ناشران هم، ناشران دولتى اکثریت دارند و بسیارند. ناشر خصوصى قدرت رقابت با آنها را ندارد؛ زیرا کتابهاى کودکان و نوجوانان به خاطر داشتن تصاویر رنگى و کاغذ مرغوب احتیاج به سرمایه گذارى بیشترى دارد که از عهده ناشران خصوصى بر نمىآید. کافى است که صفحهاى سانسور و یا تصویرى حذف شود، ناشر خصوصى سرمایهاش به باد مىرود و نابود مىشود. با این حساب، تفکر خلاقانه، ابتکار و نوآورى، در صورتى که از طرف غیر خودى باشد، طرد و سرکوب مىشود.»
همچنین نفوذ دولت و عدم نظارت لازم بر صنعت نشر کتاب کودک، برخورد آمرانه و ایدئولوژیک با پدیدآوردندگان کتاب و همچنین انحرافاتی را افزایش داده و باعث غلبه موضوعاتی خاص شده است. به عنوان نمونه، نوشآفرین انصاری، عضو شورای کتاب کودک، از ورود مضامین کودکآزاری به ادبیات کودک ایران خبر داده است، که بر اثر عدم نظارت در این حوزه به وجود آمده است.
همچنین حمایتهای گستردهای که دولت از کتابهای دینی میکند، باعث شده نویسندگان بسیاری به کتابسازی در حوزه دین برای کودکان و نوجوانان روی آوردند. بحران در زمینه کتابهای دینی برای کودکان به حدی است که گاهی صدای اعتراض خود نویسندگان و ناشران نیز بلند میشود. محمد توکل مدیر انتشارات صابرین که در زمینه انتشار کتابهای مذهبی برای کودکان فعالیت میکند، وضعیت نشر این کتابها را برای بچهها اسفبار دانسته و گفته است با این نوع کتابها «کودکان را از دین گریزان میکنیم.»
همچنین حمیدرضا شاهآبادی، رییس پیشین انتشارات کانون پرورش فکری گفته است: «عمده آثار منتشر شده در گونه کتابهای دینی به بازنویسی قصهها و داستانهای مذهبی اختصاص دارد و در کشورما ادبیات دینی با ادبیات تاریخی که کارش صرفاً بازگویی و بازنویسی روایات صدر اسلام است اشتباه گرفته شده و بر اثر تکرار چاپ این آثار، ادبیات خوب امکان رشد و گسترش را پیدا نکرده است.»
برخی از منتقدان هم رسانههای دولتی را در بحران فعلی کتاب کودک نیز مسؤول میدانند؛ مثلا سازمان بزرگی چون صدا و سیما آنچنان که باید برنامهریزی مشخصی را برای ترویج کتابخوانی در میان کودکان تدارک ندیده است.
میتوانید ادامه این مقاله را اینجا بخوانید.