دکتر یوسف القرضاوی اوائل این هفته از مبارزه به رهبری آمریکا علیه گروه داعش انتقاد کرد. وی در یک توییت گفت: «من با داعش به خاطر مسیر ایدئولوژیک و روش های کاری اش مخالفم، اما هرگز با این موافقت نخواهم کرد که کشوری که با آن می جنگد، آمریکا باشد، کشوری که انگیزه اش ارزش های اسلامی نیست بلکه منافع خودش است، حتی اگر در این راه خونی ریخته شود.»
با توجه به جنایات داعش، ما چطور می توانیم این موضع گیری را درک کنیم؟ آیا قرضاوی واقعا اصلا با داعش مخالفتی دارد؟
سوال اینست که وی چطور می تواند با داعش مخالفت کند و در همان حال ائتلاف آمریکایی-عربی را که هدف آن مبارزه با این گروه تروریستی است، رد کند؟ قرضاوی چطور مداخله ناتو در لیبی را مجاز دانست اما اکنون اقدام علیه داعش را رد می کند؟ وی چطور توانست درخواست مداخله بین المللی در سوریه را مطرح کند در حالی که معتقد است که «انگیزه آمریکا ارزش های اسلامی نیست»؟ آیا بر اساس این منطق، مداخله بین المللی در لیبی با ارزش های اسلامی مطابقت داشت؟
بدین ترتیب، اکنون ما با دو گزینه روبرو هستیم؛ یا قرضاوی درباره چیزی صحبت می کند که از آن اطلاعی ندارد و یا اینکه وی می خواهد که داعش پیروز شود. هنگامی که قرضاوی مداخله ناتو در لیبی را پذیرفت، این کار را با این حرف توجیه کرد که این مداخله با تایید اتحادیه عرب صورت می گیرد. امروز، اتحادیه عرب، کشورهای خلیج و تمام جامعه بین الملل – از جمله عراق – ائتلاف بین المللی علیه داعش را پذیرفته اند، پس او چه دلیلی برای مخالفت با آن دارد؟
در واقع، جلسه ای که در آن تصمیم مقابله با داعش گرفته شد، در عربستان سعودی برگزار شد، پس توجیه سیاسی یا مذهبی قرضاوی برای مخالفت با این ائتلاف چیست؟ البته، او توجیهی ندارد.
آیا این عجیب نیست که قرضاوی اقدامات آمریکا برای مقابله با داعش را به خاطر اینکه انگیزه این کشور ارزش های اسلامی نیست و اینکه واشنگتن به فکر منافع خودش است، مورد انتقاد قرار می دهد؟ این سخنان در همان زمانی بیان شد که آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران از اقدام آمریکا برای مقابله با داعش انتقاد و صراحتا هرگونه همکاری با واشنگتن را رد کرد «به این دلیل که دستان آنها آلوده است.»
در همین حال، ایران با آمریکا در سرنگونی صدام حسین همکاری کرد در حالی که تهران با آمریکا و ناتو نیز برای سقوط رژیم قذافی به همکاری پرداخت. پس ما چطور می توانیم این بام و دو هوا را درک کنیم؟
بنابراین، یا قرضاوی درباره چیزهایی صحبت می کند که از آنها آگاهی ندارد، و یا اینکه وی جدا درصدد دفاع از داعش است. انگیزه این کار همچنین ممکن است ناخشنودی اخوان المسلمین از آمریکا باشد؛ واشنگتن پس از سقوط مرسی در مصر نتوانست در کنار اخوان المسلمین بایستد. در اینجا باید خاطرنشان کرد که اخوان المسلمین در اردن هم با مشارکت امان در ائتلاف ضد داعش مخالفت کرده اند. این نشانه ای است مبنی بر اینکه اخوان ممکن است به خانه اول بازگشته باشد، و به طوری که برای تقویت موضع و محبوبیتش با مذهب و ارزش های دینی معامله کند.
اگر این واقعیت داشته باشد، حاکی از نادانی سیاسی این گروه است، به ویژه در شرایطی که اوضاع در منطقه کاملا متحول شده است. ما اکنون شاهد فضای عمومی مخالفت با افراطگری مذهبی – چه سنی و چه شیعه – هستیم.
واقعیت اینست که اظهارات و سخنان ناآگاهانه و فرصت طلبانه بیش از هر چیز به منطقه ما و دستاوردهای آن لطمه می زند، چه درباره روند صلح و چه درباره مقابله با تروریسم. نمونه آن همان موضع کنونی قرضاوی و اخوان المسلمین در قبال مبارزه با داعش است.