تاریخ “روزنامه و روزنامه نویسی” درایران حکایت بیش از ۱۵۰ سال جنگ اصحاب مطبوعات با صاحبان قدرت است. جنگی که به مقتضای فضای سیاسی حاکم در هر دوران و دست به دست شدن قدرت میان حکومتگران و احزاب مختلف، گاه قلم به دستان را قهرمان افکار عمومی و پیروز جامعه مدنی کرده و گاه آنان را با انگ وطن فروشی و دروغ پراکنی به پای جوخه های مرگ فرستاده است.
بیش از سی و پنج سال پس از انقلابی که با شعار آزادی و جمهوریت به ثمر نشست و ۱۷ سال پس از اینکه برای اولین بار در دوره ریاست جمهوری خاتمی روزنامه ها در ایران به عنوان رکن چهارم جامعه مدنی و ستون های دموکراسی باز تعریف شدند، امروز روزگار روزنامه ها به اندازه دوران پس از مشروطه و کودتای ۱۳۳۲ تاریک و اسفبار است.
در دوران خاتمی انتشار روزنامه “جامعه” سر مطلع ظهور خیل روزنامه هایی شد که دوران طلایی معاصر مطبوعات در ایران را رقم زدند و در سال ۱۳۷۸ جمعیت روزنامه خوانان در تهران را به ۸۶٫۲ درصد و مدت زمان مطالعه روزنامه را به بیش از ۳۸ دقیقه در روز افزایش دادند.
اگرچه اندکی بعد با بسته شدن فضای سیاسی و اقدامات نظام مند اصولگرایان و بطور خاص وزارت اطلاعات در قتل های زنجیره ای بیش از هشتاد نویسنده، مترجم، شاعر و فعال سیاسی کشته شدند. پس از ترور سعید حجاریان، روزنامه نگاری که به عنوان تئوریسین جریان اصلاحات شهرت داشت و بعد از توقیف مطبوعات در بهار ۷۹ و پیرو آن دستگیری و زندانی شدن روزنامهنگاران پیگیر موضوع و نیز متواری شدن روزنامه نگارانی چون سازگارا، نبوی و … دیگر آن دوره مطبوعات اصلاح طلب و فضای باز آن دوران احیا نشد.
در سال های بعد هم به تدریج از قوای مطبوعات اصلاح طلب که منادی آزادی های سیاسی و اجتماعی، پیشگام در نقد دولت و حکومت، و روشنگر افکار عمومی بودند کاسته شد تا آنجا که امروزه از روزنامه های اصلاح طلب جز نام و شهرت چیزی باقی نمانده و عمده محتوای عمومی آنها را نیز اخبار خبرگزاری های اصولگرا تشکیل می دهد.
چندی پیش امیرهادی انواری روزنامه نگار و تحلیلگر مسائل اقتصادی در مطلبی در صفحه فیس بوک خود با انتشار جدولی از “سهم ۶۰ درصدی سپاه و اصولگرایان در رسانه اصلاح طلبان” پرده پرداشت. وی با بررسی صفحه اقتصادی یکی از شاخص ترین روزنامه های اصلاح طلبان در نیمه دوم فروردین ماه که اخبار تعیین کننده و بحرانی هدفمندی یارانه ها در دولت جدید فضای پرتنشی را ایجاد کرده بود، سهم اخبار خبرگزاری های جناح های مختلف در صفحات این روزنامه را بررسی کرد.
نتیجه اینکه در دو هفته خبرزا و حیاتی، ۵۸ درصد اخبار منتشر شده در صفحات این روزنامه اصلاح طلب – که نام آن به دلایل حرفه ای فاش نمی شود – از خبرگزاری های جریان اصولگرا (فارس و تسنیم وابسته به سپاه و مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی( بوده، سهم خبرگزاری های جریان دولت تنها ۳۱ درصد بوده و سهم سایر رسانه ها (که شامل باشگاه خبرنگاران جوان از طیف اصولگرا وابسته به صدا و سیما، واحد مرکزی خبر وابسته به صدا و سیما و چند مورد روابط عمومی) به ۱۱ درصد می رسیده است.
به همین بهانه گفتگویی با امیرهادی انواری داشتم که صحبت هایش تصویری گویا از فضای رسانه ای حاکم و دغدغه ها و بی مهری های معطوف بر مطبوعات اصلاح طلب که منجر به عقیم ماندن آن ها شده، ارایه می کند.
به عقیده آقای انواری، علل اصلی تفوق و نفوذ رسانه ها و خبرگزاری های اصولگرا برتری های مدیریت رسانه های اصولگرا، بهره مندی از رانت خبری، برخورداری از حاشیه امن فعالیتی، و بی اثر بودن تغییرات سیاسی بر فعالیت آنها است.
اگرچه شایان ذکر است که در حال حاضر خبرگزاری اصلاح طلب شاخصی در ایران فعال نیست و خبرگزاری ها به دو دسته اصولگرا و دولتی تقسیم می شوند. خبرگزاری ایلنا نیز که ماهیتی نسبتا مستقل داشت در سال های اخیر به دلیل مشکلات عدیده مالی از عرصه رقابت خبرگزاری ها حذف شده است.
انواری شرح می دهد که خبرگزاری های اصولگرا معمولا به علت برخورداری از منابع مالی هرگز در پرداخت حقوق خبرنگاران و کارکنان خود دچار مشکل نیستند. اما در رسانه های اصلاح طلب کمبود منابع مالی و مهم تر از آن نبود مدیریت مالی صحیح موجب بروز مشکلاتی می شود.
وی توضیح می دهد: «اگر چه در دوره دولت خاتمی روزنامه نگاران خوبی پا به عرصه مطبوعات گذاشتند، ولی مدیریت مناسب و کارای رسانه ای نداشته و ندارند. این هم به نوع نگاه مدیرانشان بر میگردد. مدیران اصولگرا خبرنگاری را به عنوان یک شغل پذیرفتند، می دانند که تعریف شغل خدمت در ازای دریافت مزد است، اما مدیران رسانه ای اصلاح طلب بر این باورند که خبرنگار اصلاح طلب بابت اعتقادش کار میکند، بنابراین اولویت آخر آنها پرداخت حقوق خبرنگار است. هیچ وقت هزینه پرسنل اداری، تنخواه، مشاور حقوقی، پشتیبان فنی و… با تاخیر پرداخت نمی شود، اما حقوق خبرنگار همیشه در اولویت آخر است. اصلاح طلبان خوب تیتر می زنند، اما خوب چاپ نمی کنند. اصولگراها هم کاغذ خوب و چاپ عالی دارند، اما تیتر خوب ندارند.»
در فضای سیاسی حاکم، قلم به دستان اصلاح طلب خود نیز پذیرفته اند که به علت اعتقاد و گرایش های سیاسی شان در حقشان اجحاف شود و این مسئله را امری طبیعی تلقی می کنند. این اجحاف در رانت های خبری حتی در دولت جدید روحانی که داعیه مساوات و اعتدال سیاسی را دارد عیان است.
انواری توضیح می دهد: «واقعا باعث تاسف است که من به شما بگویم دولتمردان دولت تدبیر و امید بیش از آنکه به رسانه اصلاح طلبان اعتماد داشته باشند به رسانه اصولگراها اعتماد دارند. اما این مشکل را باید در روابط عمومی ها جستجو کرد. روابط عمومی ها در دولت ها نقش خیلی مهمی دارند. در حال حاضر بدنه روابط عمومی های مراکز حیاتی دولت را کسانی اداره می کنند که در دولت (اصولگرای) احمدی نژاد جذب نظام شده اند و یک شبه هم تغییر موضع نمی دهند. در دولت جدید تنها در سطح مدیران ارشد تغییراتی وجود داشته است. یکی از فعالیت های اصلی روابط عمومی ها بایکوت خبرنگار یک رسانه یا کمک کردن به رسانه همسو است.»
انواری ضمن انتقاد به کارشکنی روابط عمومی ها در برخورد با روزنامه نگاران اصلاح طلب تصریح می کند که مقام های مسئول نیز نه تنها درمواردی به روزنامه نگاران اصلاح طلب اعتماد ندارند بلکه از قدرت و نفوذ رسانه های اصولگرا و روزنامه نگاران آنها نیز وحشت دارند. چرا که “(مثلا) ستاد هدفمندی یارانه ها نمی تواند جواب تلفن خبرنگار رسانه اصولگرا را ندهد، اما به راحتی می تواند خبرنگار اصلاح طلب را دست به سر و از سر باز کند. اولا خبرنگار اصلاح طلب اصطلاحا خودی است و اگر هم بخواهد مدیرش اجازه نقد این سازمان را به او نمی دهد. ثانیا رسانه اصلاح طلب حاشیه امنی برای نقد ندارد.”
مسئله این است که در ایران حاشیه امن و مصونیتی برای رسانه های اصلاح طلب وجود ندارد و این خود در طول زمان موجب زوال این رسانه ها شده است. حتی در دوره های قدرت گرفتن اصلاح طلبان در دولت نیز این روزنامه ها تحت فشارهای بیت رهبری و هسته های قدرت اصولگرایان نظیر سپاه و بسیج پس از تعطیلی های مکرر ناچار به تغییر نام بوده اند.
در حالی که خبرگزاری اصولگرای فارس توانسته طی بیست سال اخیر بی تفاوت به تغییرات سیاسی موجود خط و مشی خود را دنبال کند و با پوشاندن جامه عمل به اهداف و آرمان هایش به قدرتمندترین خبرگزاری ایران تبدیل شود، خبرگزاری های میانه رو همانند ایرنا و ایسنا که در دوره اصلاحات فعال بودند با روی کار آمدن دولت اصولگرای احمدی نژاد ناچار به تغییر خط مشی خود شدند.
انواری در این خصوص توضیح می دهد: «رسانه های منتقد یا اصطلاحا اصلاح طلب حاشیه امنی برای مدت فعالیت ندارند. روزگاری در همین فضای رسانه ای یک قانون نانوشته وجود داشت: تا وقتی سایتی رتبه اش در سایت الکسا زیر ۱۰۰ بود معمولا با آن رسانه کاری نداشتند، به محض اینکه رتبه این رسانه به ۹۹ می رسید و در صورتی که حاشیه امنی نداشت با کوچکترین مطلب بحث برانگیزی تعطیل می شد. یعنی نمی توانست با یک برند مدت طولانی فعالیت کند… رسانه های اصلاح طلب برای حفظ مجموعه و ادامه حیات خودشون اصلا جرات ورود به بسیاری از حوزه ها را ندارند. مثلا، خبر اختلاس سه هزار میلیاردی در دولت بعد از چند ماه از سوی رسانه اصولگرای مهر کار شد و تا پیش از آن مسکوت مانده بود. بعد از انتشار توسط خبرگزاری مهر بود که رسانه های منتقد و اصطلاحا اصلاح طلب وارد موضوع شدند.»
حال که دولت معتدل روحانی با مشکلات عدیده داخلی دست و پنجه نرم می کند و مورد هجمه های اصولگرایان در حوزه سیاست خارجی و مسئله توافق هسته ای قرار گرفته است، ضعف و زوال رسانه های اصلاح طلب رمقی برای حمایت آنها از دولت وی نگذاشته و اصلاح طلب ها بیش از هر زمان دیگری از نداشتن سنگرهای رسانه ای در خسران هستند. اخبار یکسویه مطبوعات و خبرگزاری های اصولگرا که هر حرکت دولت روحانی را به باد انتقاد می گیرند نه تنها از سوی رسانه های اصلاح طلب بی جواب می ماند بلکه توسط آن ها باز نشر می شود.
برجسته کردن انتقادها به دولت روحانی خصوصا در زمینه مسایل اقتصادی توسط رسانه های اصولگرا موجب شده که دولت جدید در مقایسه با دولت احمدی نژاد که عملکرد به مراتب ضعیف تری داشت در افکار عمومی تصویر شکننده تری داشته باشد.
انواری در این زمینه می گوید: «آقای احمدی نژاد دلار را هزار تومن تحویل گرفت، ۳۰۰۰ تومن تحویل داد، تورم “دو رقمی” در دولت احمدی نژاد دیگر سالانه نبود، در برخی گروه ها ماهانه بود.دولت روحانی دلار را بالای سه هزار تومان تحویل گرفت به زیر سه هزار تومان رساند. سکه طلا را نزدیک یک و نیم میلیون تومان ($۵۰۰) تحویل گرفت به زیر یک میلیون تومان ($۳۳۰) رساند. اما انتقادها به روحانی چقدر بود و به احمدی نژاد چقدر؟… برای من درد آور است که بگویم در حیاتی ترین زمان از نظر مباحث اقتصادی در دولت روحانی یعنی استارت فاز دوم هدفمندی و دعوت از مردم برای انصراف از دریافت یارانه نقدی، روزنامه های اصلاح طلب صفحات خود را به بازنشر اخبار خبرگزاری های اصولگرا اختصاص دادند، این هم چیزی نیست که ادعا باشد، با عدد و رقم می شود اثبات کرد کما اینکه این بررسی آماری را برای یکی از این روزنامه ها انجام دادم.»
حال ناتوانی دولت اعتدال در کنترل افکار عمومی و پاسخ رسانه ای به مخالفانش بهایی است که اصلاح طلبان برای عدم سرمایه گذاری در بخش رسانه می پردازند . اگرچه به نظر نمی رسد که به فکر اصلاح وضع موجود نیز برآیند چرا که نه تنها از سرمایه گذاری در این بخش طفره می روند و تنها مطبوعاتشان را بر تحلیل خبر متمرکز می کنند بلکه روزنامه نگاران اصلاح طلب را نیز مورد بی مهری قرار می دهند.
انواری می گوید: «اصلاح طلبان به دنبال خبرگزاری نیستند. نه اینکه توانش را نداشته باشند، ظرفیت آن هم وجود دارد…اصلاح طلبان یا نمی دانند یا می دانند که بازی اصلی در خبر است نه تحلیل.. ولی در روزنامه و مجله قوی عمل کردند.»
وی اضافه می کند: «اصلاح طلبان در هر دو دولت مورد بی مهری واقع شدند. اما تفاوت اینکه در دولت احمدی نژاد (بر خلاف الان) خبرنگار رسانه حامی دولت هرگز با تلفن بی پاسخ مسئول روبرو نبود، در دولت احمدی نژاد ، رسانه منتقد بایکوت میشد و نه مانند الان رسانه حامی دولت؛ در دولت احمدی نژاد لااقل تیم رسانه ای از مدیر تا بدنه به دقت انتخاب می شدند. در دولت احمدی نژاد رسانه هایی مثل ایران و ایرنا و ایسنا و خورشید و وطن امروز و سایت های خبری شان و… مشکل مالی نداشتند.»
حال که نبود سرمایه گذاری در بخش خبرگزاری و مطبوعات نه تنها اصلاح طلبان بلکه دولت را با چالش جدی مواجه کرده است، باید دید که دولت بدون حمایت رسانه ها چگونه و تا چه مدت اقتدار خود را حفظ خواهد کرد.
چنانچه انواری تصریح می کند که روحانی فراموش کرده دولت تدبیر و امید را همین پروفایل های فیس بوک، همین رسانه های اصلاح طلب با امکانات مالی کم و… روی کار آوردند، نه خبرگزاری فارس و تسنیم و مهر و صدا و سیما. «اینها اگر می توانستند کاری بکنند الان روحانی رئیس جمهور نبود. بعید هم به نظر می رسد غروری که این دولت دارد اجازه دهد که دولت بپذیرد در زمینه رسانه ای کوتاهی های بزرگی کرده و مدیران یا دست کم سیاست های خود را تغییر دهد.»