وابستگی به عصر و دوران شبیه رفتن به سینما نیست. کافی نیست بلیت بخری تا صندلیات را رزرو کرده باشی. مسئله پیچیدهتر از آن است و به آسانی نمیتوان فریبش داد. گزینهای نداری جز اینکه با جرأت رو به آینه بایستی. بایستی و از برخی اوهام و افکار کهنهات خلاص شوی. فرهنگ لغتت را بر میز بگذاری و واژهها و مفاهیمی را که گمان میکردی در برابر تغییر سرسختی میکنند، بیرون بکشی. بدون شک باید جنگی داخلی در درون افکار و تصوراتت راه بیاندازی؛ رابطهات با زمان، با جامعهات، با دیگران و با جهان. به آینده نخواهی رفت اگر به این رسیدهای که گذشته از آن بهتر است. من ادعا نمیکنم کار سادهای درپیش داریم و رهایی از بار گذشته آسان است. اما یک عرب اکنون بر سر دوراهی ایستاده و باید تصمیمش را بگیرد. مسئله به شکلی بسیار جدی مطرح است. در تختخواب نیاکانت میخوابی و خودت را با قاموسشان میپوشانی یا در ساختن جهانی مناسب فرزندانت مشارکت میکنی.
قرنی پس قرنی بر بالش تشابه به خواب رفتیم و خیال کردیم زمان جز مشتی سنگ بر هم انباشته چیزی نیست. شرایط بسیاری دست به هم دادند تا منطقه ما صحنه رخدادها و حوادث امیدبخشی نباشد. نه حادثهای شبیه انقلاب فرانسه و نه انقلاب صنعتی. نه اندیشههای دوره رنسانس. اما همه اینها گذشته. اکنون دوران به ما یورش برده و ما را به سوی آزمون میراند پله پله. دستی به گوشی تلفن همراهی که در جیبت داری بکش. بزرگترین جهانگردان، زیرکترین جاسوسان و گزارشگری که هرگز نمیخوابد. جهان با صدا و تصویر در جیب تو است. با داده و پرسش. تو باید انتخاب کنی. زهر در قاموست پخش شد و در گنجههای پدر بزرگت به دنبال درمان نباش.
گزینهای جز پیوستن به عصر نیست هرچند رنج و پراکندگی و بازسازی بطلبد. امروز نمیتوانی روزنامهنگار به روش ده سال پیش باشی. نمیتوانی وزیری باشی که ده سال پیش بودی. همین داستان دربارهٔ افسر و استاد دانشگاه و مهندس و حاکم و دولت وجود دارد. قطع ارتباط ما با زمان بر ما کشورها، شهرها و دریایی از خسارتهای بشری و مالی تحمیل کرد. قطع رابطه با حقیقتها و واقعیتها و مفهوم حکومت و نهادها.
اینها همه وقتی به ذهنم رسید که دوستم از لیبی تماس گرفت و در تحلیل سخنان شیخ محمد بن راشد آلمکتوم که در الشرق الاوسط منتشر شد سخن گفت. بر نکته تماس سرهنگ معمر قذافی با شیخ محمد درنگ کرد که اظهار علاقه کرده بود، شهر طرابلس به «دبی جدید» و پایتخت اقتصادی آفریقا تبدیل شود. گفت، ساختن شهری مدرن که فضا برای زندگی شهروندانی از کشورهای مختلف در آن مهیا باشد تا زیر سایه قانونی با هم زندگی کنند، نیاز به عقلانیتی دارد که در نظام سرهنگ به چشم نمیخورد و نهادهایی که در دوره او وجود نداشت. آن مرد که نظام و سرهنگ را خوب میشناخت اضافه کرد: «کشورهای ما در دست مردانی افتاد که طرز فکرشان به جنگ جهانی دوم برمیگشت، اگر نگوییم به پیش از آن. انسانهایی تکرو که جنگشان فقط برای حفظ قدرت بود. معنای عمیق فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که عدم پیوستن به زمان بود و بیتوجهی به بهبود شرایط زندگی، آنها را به تأمل وانداشت». گفت: «فکر و ذهن این نوع نظامها، سیستم امنیتی بود و اطلاعات نه دانشگاهها و آموزش. خرید و انبارکردن موشک را بر مشغول شدن در ایجاد زیرساختها و سرمایهگذاری و برجها ترجیح میدهند. به نظر آنها شهروند میتواند نان و دخلش را از راه خزیدن در زیر عبای نظام و کمیتههای انقلابیاش تأمین کند».
دوست لیبیایی من متوجه بالا رفتن آگاهی دولتهای عربی نسبت به اهمیت روابط عربی-عربی براساس منافع متقابلی شده که به اروپاییان این توان را بخشید که شبح جنگ را از خود دور کنند و قاره پیر را به بازیگری مهم در سطح جهانی و در سیاست و اقتصاد بدل کنند. پیشبینی کرد برنامه اصلاح و نوسازی که کشور سعودی در چارچوب «چشمانداز۲۰۳۰» شاهد آن است و ولیعهد شاهزاده محمد بن سلمان آن را آغاز کرد، آثار عمیقی بر جهان عرب و اسلام برجای خواهد گذاشت. یادآوری کرد که دولت مصر نیز برنامههای جدی و سختی را در دست اجرا دارد که میتواند به بهبود وضع اقتصادی منجر شود. همین ماجرا نیز در اردن جریان دارد.
گفت اگر قذافی میتوانست دبی را در طرابلس بنا کند، لیبی گرفتار این وضعیت نمیشد، همینطور خود قذافی هم. اگر صدام میتوانست شبیه دبی را در بغداد بسازد، عراق گرفتار این وضعیت نمیشد و خود صدام هم. اما تو نمیتوانی شهری نوین با قاموس و فرهنگ لغتی که تاریخ مصرفش گذشته بسازی. طرابلس میتوانست اکنون شهری باشد آکنده از توریست و سرمایهگذار با همه امکانات ضروری. این بر بغداد نیز صدق میکند. چنگ زدن به قاموس کهنه دود هوا کرد… قاموس وحشت و قدرت، ثروتهای کشورها و زندگی بندگان را.
واضح است که منطقه در آنی دو مبارزه را از سرمیگذراند؛ مبارزه برای آرامش و امنیت و مبارزه برای شکوفایی. نبرد امنیت برای بازگرداندن توازن در منطقه که جازه میدهد از نقش عربها و منافعشان محافظت بشود و به حکومتهایشان این امکان را میدهد که نفسی تازه کنند و وارد مبارزه اصلاح و مدرن سازی شوند. نبرد شکوفایی که ناگزیر باید از قاموس جدید در تعامل با جهان و دوران و نیازهای بشری و سرک کشیدنشان ریشه بگیرد. شرط موفقیت دراین دو نبرد، بیرون آمدن از حلقه ترسهای کهنه بر حجم نقشها به سمت مشارکتهای استراتژیک و تبادل منافع و تجارب.
این امری پنهان نیست که ما در روابط درون و بیرون نقشهها نیاز داریم از قاموسهای قدیم بیرون بیاییم. به آموزشی نیاز داریم که توانهای دانشجوی عرب را برانگیزد تا بتواند به جهان تحول و رقابت و نوآوری پا بگذارد. به تلاش واقعی و توسعهگرا که شرایط زندگی مردم را رو به بهبود تغییردهد و امواج ناامیدی که جوانان را به سمت راههای خودویرانگرانه میکشاند یا به ترک وطن تشویق میکند که در آن زیستهاند یا خود را به بیرون آن افکندهاند، مدیریت کند. یادمان باشد کشورهایی که قاموسشان را نو ساختند از کشورهایی که به گذشته چنگ زدهاند پیشتر رفتهاند؛ و کشورهایی که دستآوردهای توسعهای برهم انباشتند، امروزه بسیار قویترند از آنهایی که موشک انبار میکنند؛ و کشورهایی که برجها برافراشتند، بسیار پرتوانترند از آنهایی که عمری را در کندن خندق و خاکریز سپری کردند.