فرهنگ نظر و استشراق و روشنگری (فرهنگ عمومی) از فقری فلاکت بار در دنیای شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی رنج میبرد. وضعیت در جهان عرب فرق چندانی ندارد، جهانی که در آن وراجی خوش باشی و سپاه الکترونیک و ادعاهای بداخلاقی و شیزوفرنی بر دستان و خردها حاکم شدهاست. فرهیختگان در آن به اقلیت بدل شدهاند و غرق در تحزبهایی که جامه سیاست به تن کرده و توجه به مسائل عمومی را در پیش گرفتهاند، اما در حقیقت این رویکرد از ضربات روانی و عقلی حکایت میکند. اگر زمان کنونی را به زمانه ایدئولوژیهای دهه نود قرن گذشته مقایسه کنیم، این یکی را بسیار بهتر خواهیم یافت از جهت اطلاعات و افقهایی که فرهیختگان حزبی نیز تلاش میکنند آنها را بگشایند یا به آن دعوت کنند.
در دوره ایدئولوژیها (میان دهه پنجاه و نود قرن گذشته) بر فرهنگ و سیاسیون، رادیکالیزم تغییر ریشهای چیره شد با این فرض که جوهره فرهنگ آزادی و آزادسازی است. مردان کارهای عمومی، پرتلاش وارد عرصه مبارزات جنگ سرد میشدند در حالی که فرهیختگان که اغلب نیروی چپ بودند بر سه شاخه تمرکز داشتند: شاخه دشمنی با ایالات متحده و اردوگاه غرب و سرمایهداری فرصت طلب همزاد امپریالیزم. شاخه دوم محکومیت مفهوم آزادیهای سیاسی یا حقوق شهروندی با این فرض که وهماند و دروغ و مهم آزادیهای اقتصادی و اجتماعی است که مایه آزادی مردم از زنجیره نیاز میشود و فرهنگ تبعیت و مصرف. شاخه سوم یورش به میراث فرهنگی و فکری و دینی (به این دلیل که مانع ورود در دوره مدرن روشن و آزاد میشوند). نتیجه و موفقیتها اما چندان زیاد نبود. نه به این دلیل که «تمامیت» آزادی و آزادسازی آرزوهای بزرگ ایجاد نمیکند و نمیسازد، بلکه گزینههای بدیل که در حال حاضر مطرحاند، خواه در عرصه عمومی (نظامهای افسران) یا فرهنگ اندیشههای سطحی ساز و مبتنی برتصویر که وسوسه به حرکت آسان ظاهری میکند و به انسانیت انسان توهین میکند و حافظه و احساس دست نخوردهاش را با ارزشها و منافع میکوبد، جواب نمیدهند.
مقصود از نکاتی که پیش کشیدم این بود از پیش کشیدن این جریانات بحثهای بزرگ و مفصل در همه زمینهها درانداختند و به ویژه آنها تن به راه حل میانه نمیدادند، پروژهها و منظومههایی میان دانشجویان دانشگاهها گسترش یافته بود، جایی که فرهنگ مکتوب همچنان حاکم است. گروهی از دانشجویان بودند بسیار فعال و پر از احساس مسئولیت نسبت به حال و آینده. وقتی محمد عابد الجابری میراثهای فکری، دینی و فرهنگی را به نقد میکشید یا تأویل و تفسیر دوباره میکرد با نام: نقد عقل عربی، پرتحرک و با اطلاعات وسیع دانشجویان را با دهها کتاب میراثی آشنا میساخت و آنها را دعوت میکرد به یاری عقلانیت ابن رشد بیایند. ارکون هم برای نمونه وقتی برای ایجاد جنبشی فرهنگی و دینی با عنوان: نقد عقل اسلامی مبارزه میکرد، دهها اثر و نوشته منتشر شدهاش در فرانسه را در اختیار خوانندگانش میگذاشت؛ در زمینه تاریخ و فلسفه دین و فلسفه اخلاق یا به گفته خودش «تغییر ذهنیتها». هواداران الجابری بر سر خواندن کتابهایی که از آنها تعریف کرد یا مذمت، مسابقه میگذاشتند و هواداران ارکون نیز برای به دست آوردن کتابهای مدرنیزم ذهنی سحرانگیزی که عرضه میساخت. او میخواست عقل و خرد اسلامی برآنها گشوده شود. در حقیقت نسل ماقبل الجابری و ارکون و حنفی؛ نسلی کاملاً غیر ایدئولوژیک مانند العقاد و طه حسین و احمد امین، نسل خوانندهای نیز بودند. نسل محافظه کاری لیبرالی. در حالی که نسل پس از آنها نسل شدت و حدت ایدئولوژی شدند. اما آن نسل در کیفشان مجموعهای کتاب داشتند شامل مجموعهای نظریه و اندیشه و نسل استادان ایدئولوژیک ما باز مجموعه کتابی دیگر.
این همه طول و تفصیل برای چه؟ چون قحطی که بر دوره ما سایه افکنده یا این گونه فکر میکنم، نیازمند مقایسه بین دو دوره و دو نسل بود؛ و برای اینکه مسئله دقیق و مفهوم باشد به نظرم رسید مقایسه محلی باشد و نه جهانی. با اینکه دوره سپری شده عربی و اسلامی از این دو حالت خارج نیست، یا واکنشی است به جهان یا به شدت تحت تأثیر آن. دوره کنونی ما نیز واکنشی است مستقیم بیشتر از هر دوره یا دو دوره سابق.
تغییراتی اساسی و واقعی در جهان رخ دادهاست. فرهنگ مطالعه که افراد و جریانهای فکری آن را رهبری میکنند، رو به کاستی گذاشتهاست. چیزی نمانده که وسایل ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی جای آن را بگیرند. من به آن میگویم فرهنگ و نه فرهنگ مکتوب چرا که اهمیتی به مقاله و کتاب و حتی برنامه تلویزیونی نمیدهد بلکه با مشتی کلمه بر شبکههای اجتماعی با هدف نمایش نکتههای ظریف و امور عجیب که خبر از هدر دادن بیانتها میدهند، چیزی نیست. خود غربیها که از دوقرن به این سو فردیت را تقدس میبخشیدند، از کشیده شدن به این ورطه متحیر ماندهاند و بسیار مردد ماندند که نام فرهنگ برآن بگذارند و ناچار شدند آن را «دوره پسا مدرن» بنامند.
در جهان عرب و اسلامی، وسایل ارتباط جمعی و شبکههای اجتماعی خطرات و خاطرات خود را حاکم ساختند. همچنانکه فرهنگ مکتوب، کتاب و مقاله و ابزار اطلاعرسانی هوادارانش را از دست داد. این نوعی از انواع ایدئولوژی است که بر جهان عرب و مسلمان در دوره قبل حاکم شده بود. فرهنگ یا شبه فرهنگ سودایی است که هیچ افقی ندارد و به گشایشی دعوت نمیکند.
فرهیختگان عرب تعدادشان کم و کمتر شده و تأثیرشان کم جانتر. آنها براین باورند با این روش صادق ترند و از جریان تبلیغ و بردگی به دور. اما در حقیقت فریاد انتقام سرمیدهند دن کیشوتوار…