
یونسکو روز ۲۱ مارس هر سال را به عنوان روز جهانی شعر اعلام کرد
آرتور رمبو، شاعر فرانسوی، معتقد بود که تنها زندگی حقیقی، زندگی شاعرانه است. اما خاستگاه شعر کجاست؟ به چه کار میآید؟ چه اهمیتی دارد؟ و در نهایت آدمی را به کجا میبرد؟
شعر؛ جهانی بدون زمان و مکان
ارسطو در کتاب «بوطیقا»، پیدایش شعر را طبیعی میداند و آن را به غریزه تقلید ربط میدهد که امری لذتبخش برای انسان است. او میگوید این لذت، مخصوص حکما و فلاسفه نیست، بلکه سایر مردم نیز در این لذت شریک هستند.
این فیلسوف یونان باستان مینویسد: کسانی که از آغاز در تقلید بیشتر استعداد داشتند، اندک اندک پیش رفتند و به بدیههگویی پرداختند و هم از بدیههگویی آنها بود که شعر پدید آمد.
ارسطو سپس تاکید میکند که شعر بر اساس طبع و نهاد هر شاعر، گونهگون گشت و هر شاعر، شیوهای را در شعر در پیش گرفت. بنابراین بر اساس این گفته ارسطو، به تعداد هر شاعر، گونهای از شعر وجود دارد.
اما خود ارسطو در ارزیابی کلی شعر، آن را به دو دسته تقسیم میکند: شعری که افعال بزرگ و اعمال بزرگان را روایت کند و دیگری، شعری که به توصیف دونان و فرومایگان میپردازد.
بر اساس این تقسیمبندی، شاعران دسته اول، سرودهای دینی و ستایشها را پدید آوردهاند و شاعران دسته دوم به هجویات دست زدهاند. اما تعریفی که ارسطو از شعر میدهد، چه قدر به کار انسان امروز میآید؟
مطمئنا شعری که ارسطو از آن سخن میگوید تنوع و پیچیدگی شعر امروز را ندارد، حتی به نوشته عبدالحسین زرینکوب، محقق ایرانی، در کتاب «ارسطو و فن شعر»، شعری که ارسطو از آن به عنوان منتقد سخن میگوید نه تنها گوناگونی شعر عصر ما را ندارد، بلکه حتی تمام وسعت شعر یونان باستان را نیز در بر نمیگیرد.
با این حال، اهمیت تعریفی که ارسطو از شعر به دست میدهد، به عنوان یکی از اولین تعریفها، در این است که این فیلسوف توجه ما را به «حکمت» موجود در شعر جلب میکند؛ حکمتی که تا امروز، نه تنها هیچ شاعر و منتقدی منکر آن نشده، بلکه دایره این حکمت طی قرون و اعصار، وسیعتر گشته است.
اساسا شعر از همین جا است که اهمیت مییابد و از دیگر علوم به ویژه فلسفه جدا میشود. علم و تعقل، همیشه انسان را با حقیقتی صرف و محض روبهرو میسازد، در صورتی که شعر دلالت بر جهانی بسی بزرگتر دارد. در واقع، مرزهای دنیا، با شعر فراتر میرود و به عبارت دیگر، جهان با شعر حتی بدون مرز میشود.
این بیمرزی ذهنی، توام با بیمرزی جغرافیایی بوده است، و علیرغم پیوند عمیق شعر اصیل با موطنش، چندان نمیتوان برایش هویتی جغرافیایی تعیین کرد؛ آنچنان که اشعار ویلیام شکسپیر در مرزهای کشورش محبوس نشدهاند، و اشعار ویکتور هوگو به چهارگوشه دنیا رفتهاند.
همچنین افسون هر شعر که طی تاریخ از بین نرفته، سرچشمهای برای شعر عصر آینده خود شده است، نظیر الهامی که شعر گوته آلمانی از اشعار حافظ شیرازی گرفته است.
شعر؛ ابراز گفتوگوی درون و میان فرهنگی
… چرا که شعر
گفتار حکمتآمیز خون است،
آن درخت گلگون درون انسانی
که میتواند
کلمات ملالآور را به غنچه مبدل کند
و از آن همه گلهایی در وجود آورد.آزبرت سیتول، ترجمه احمد شاملو
حکمت بیزمانی و بیمکانی شعر، به آن ظرفیتها و کارکردهایی بخشیده است؛ از جمله گفتوگو در درون فرهنگها و همچنین انتقال معانی و معارف از فرهنگی به فرهنگ دیگر. این گفتوگو و انتقال، بیشک همراه با اثربخشی بوده است، چنان که موجب بسط فرهنگها شده است.
احمد شاملو، شاعر معاصر ایرانی، که علاوه بر شاعری به ترجمه اشعار برخی از شاعران بزرگ جهان پرداخته، آگاهی و بلندای شعر جهان را مدیون همین ویژگی شعر میداند.
او معتقد است که هر شعر، نه تنها در فرهنگ مادری خود اثربخش است، بلکه این اثربخشی را به دیگر کشورها و زبانها و فرهنگها رسانیده است. از این روی، شعر شاعرانی چون پل الوار، لورکا، نرودا، ناظم حکمت و هیوز، با ترجمه به زبان فارسی، حتی ظرفیتهای گوناگون این زبان را گستردهتر کردهاند و سخنوران این زبان را از قالبهای پیشین رهایی بخشیدهاند.
در واقع حاصل این تبادل فرهنگی، شناختی است که معیارهای پیشین را تغییر داده، از میراث گذشته تفسیری دیگر به دست میدهد، و در نهایت فرهنگ کنونی را زنده و پویا میسازد.
شعر؛ حافظ سنت و هویت ملی
شعر، نه تنها خالق زبانها، اسطورهها و مؤلفههای فرهنگی است، بلکه مهمترین نگهدارنده آنها نیز به شمار میرود. از این نظر، شعر، حافظ سنت است.
همچنین از آنجا که هویت هر ملت، مبتنی بر سنتهای آن ملت است، شعر را میتوان نگهبان هویت ملی نیز دانست. این دو کارکرد شعر، یعنی حفاظت از سنت و حراست از هویت ملی، چنان درهم تنیدهاند که تاکید بر یکی، دیگری را نیز برجسته میسازد.
شاید در این زمینه، بهترین نمونه، تشکیل انجمن پلئیاد در شانزدهم فرانسه باشد که چند جوان شعردوست در پاریس مجذوب شعر یونان و روم باستان شدند. آنان با فراگرفتن زبانهای یونانی و لاتین، با شاعرانی چون هومر، سوفوکل، ویرژیل، و هوراس آشنا شدند.
آشنایی با این شاعران، ذوق و قریحه آنان را شکوفا کرد، و چنان تاثیری گذاشت که در راه پایهگذاری اسلوب پیشینیان بر شعر هم عصر خود تلاش کردند. منتقدان ادبی، حاصل این تلاش را جلال شعر فرانسه در قرن شانزدهم میدانند، به طوری که شاعران جوان این انجمن، اصول بلاغتی را استخراج کردند که مبنایش دفاع از زبان ملی و هویت جمعی بود.
این درحالی است که پیش از آن، فرانسویان میپنداشتند که زبانشان برای خلق آثار ادبی فقیر و ناتوان است و نمیتواند با دیگر زبانها رقابت کند. در واقع، پیش از تشکیل انجمن پلئیاد، فرانسویها به زبان محلی و ملی خود به دیده تحقیر مینگریستند و بیاعتنا بودند.
بنابراین اهمیت و اعتبار دیگر شعر، رفعت بخشیدن به زبان ملی است. مثال این امر را در زبان فارسی، میتوان در شاهنامه فردوسی جستوجو کرد.
بسیاری از پژوهشگران ادبیات کلاسیک فارسی معتقدند آن چه اثر فردوسی را از آثار مورخانی چون طبری، مسعودی و بلعمی متمایز میکند هنر شاعری اوست. زیرا فردوسی صرفا به روایت تاریخ گذشته نمیپردازد، بلکه تاریخ و اسطورهها را به «حماسه» تبدیل میکند تا از گزند خشم دوران در امان دارد.
شعر؛ زبان اعتراض
«شاعرانی که دیدگاهی وسیع دارند، سرانجام به عرصه تعهد کشیده میشوند… یک بار، آنگاه که شعر به مبارزه فراخوانده میشود، برای خشونت نهفتهاش مفهومی صریح مییابد، فریاد میکشد، متهم میکند و امید میبندد.» – پل الوار، شاعر قرن بیستم فرانسه
شعر در سدههای اخیر، به ویژه در دوران معاصر، کارکردهای تازهای نیز یافته و یکی از آنها، به خدمت گرفتن شعر برای اعتراض اجتماعی و حتی سیاسی است. بسیاری از شاعران بزرگ معاصر بر این عقیدهاند که آفرینش شاعرانه به عنوان متعالیترین امر آزادیخواهانه، در برابر وحشیگری به مبارزه برمیخیزد.
این دسته از شاعران، که معمولا سرنوشتی دردناک را برای زندگی خود رقم زدهاند، در راه آرمان خود جان باخته یا تبعید شدهاند، بر این باورند که فعالیت شاعرانه نمیتواند فقط بر گفتاری شخصی بسنده کند، بلکه باید راهی به سوی رستگاری جهانی باز کند.
با این حال، آفت این نوع شعر، افتادن در دام ایدئولوژی است که ممکن است تمام متانت معنوی شعر را از بین ببرد. شعر، از آغاز تا امروز، هنر زبان بوده، و نباید هیچ هدفی، این وجه هنری شعر را نابود کند، در غیر این صورت، کلماتی برجا میماند که ارزشی پایدار نخواهد داشت.
منابع:
– فن شعر، ارسطو
– تاریخ ادبیات فرانسه، پیر برونل
– مجموعه آثار احمد شاملو، جلد دوم