در جست و جوی فضاهای گمشده
نویسنده: داریوش شایگان
انتشارات: فرزان روز
دکتر داریوش شایگان از جمله چهره های شناخته شده در عرصه فرهنگ ایرانی است که توانسته در حدود نزدیک به چهار دهه آثار ویژه ای با بن مایه معرفتی از خود به جای بگذارد.
داریوش شایگان در سال ۱۳۱۴ در تهران به دنیا آمد. غالب آثار شایگان در حوزه فلسفه تطبیقی است. او در سال ۱۳۴۷ در رشته هندشناسی دکترای خود را دریافت کرد.
از آثار شایگان می توان به “آسیا در برابر غرب”، “ادیان و مکتب های فلسفی هند”، “تصوف و هندوئیسم”، “افسون زدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار”، “زیر آسمانهای جهان، گفتگوی رامین جهانبگلو و شایگان”، “بت های ذهنی و خاطرههای ازلی”، “انقلاب دینی چیست؟”، “نگاه شکسته” و سرانجام کتاب “در جست و جوی فضا های گمشده” اشاره کرد.
به تازگی کتاب” در جست و جوی فضاهای گمشده” توسط نشر فرزان روز در ۲۳۸ صفحه و شمارگان ۲۲۰۰ نسخه منتشر شد. اغلب آثار دکتر شایگان به زبان فرانسه نوشته شده مثل “زیر آسمان های جهان” و “افسون زدگی و هویت چهل تکه” و حتی برخی از مقالات کتاب حاضر نیز به زبان فرانسه نوشته شده اند.
به گفته دکتر شایگان “زبان مادری من فارسی است و اگر برخی کتاب هایم را به زبان فرانسه نوشته ام، به این دلیل بوده که دوازده سال مقیم فرانسه بودم. اما هیچ گاه ارتباطم با ایران قطع نشده و اخیرا نیز به ایران آمده ام و ترجیح می دهم دیگر به زبان مادری بنویسم، چنان که پیش تر چنین می کردم”.
نگارش شایگان به زبان فرانسه اگرچه دلیل خاصی دارد، اما او پیش از این کتاب های «ادیان و مکاتب فلسفی در هند» و «آسیا در برابر غرب» و «بت های ذهنی و خاطره ازلی» را به زبان فارسی نوشته بود.
دکتر شایگان بارها گفته است که “زمانی که به فارسی می نویسید، باید کوک های ذهنی تان را عوض کنید. من دوست دارم مطالبم را به بیان ساده بنویسم. در حالی که امروز بسیاری مطالب را به زبانی بسیار پیچیده می نویسند و اصطلاحات جدید باب شده است. فکر می کنم علت این امر این باشد که من به زبان های دیگر مثل فرانسه و انگلیسی نیز نوشته ام. وقتی شما به زبان های اروپایی می نویسید، نمی توانید زیاد لفاظی کنید و باید مطالب را فشرده تر و روشن تر بنویسید”.
اما درباره کتاب “در جست و جوی فضا های گمشده” باید گفت که این کتاب به نوعی جستارنویسی است. چرا که در جستار نویسنده آزادتر است و می تواند یک مسئله را بیان کند و آن مسئله را به جزیی لاینفک از جهان بینی خودش کند.
این کتاب مجموعه ای از مقالات دکتر شایگان است که طی سالهای اخیر در برخی از مجلات منتشر شده و مولف آنها را در یک مجموعه واحد که همگی حول محور هنر شرق و غرب قرار دارد گردآوری کرده است.
بر این اساس کتاب حاضر مجال گفت و گو و ژرف نگری با هنر بوده و این تناسب کاملی با نحوه نگاه شایگان و شیوه نگارش او و بخش قابل توجهی از دغدغه های فرهنگی اش دارد.
همچنین درمورد عنوان کتاب باید گفت که بر گرفته از یکی از مقالات مشهور کتاب است در اصل اشاره ای به رمان بزرگ مارسل پروست: “در جستجوی زمان از دست رفته” دارد.
کتاب دکتر شایگان از دو بخش تشکیل شده است. در بخش نخست مقالاتی با عناوین “سفر من در قرن پانزدهم میلادی”، “چگونه می توان در حوزه فرهنگ غیر غربی به هنر اندیشید”، “در جست و جوی فضاهای گمشده”، “پاریس شهر جهانی”، “آیا تهران مدینه ای تمثیلی است” و “آیینه روح یک ملت” آمده است.
شاید بتوان مقاله “در جست و جوی فضاهای گمشده” این کتاب را به عنوان مطلب شاخص و قابل توجه ای قلمداد کرد. در این مطلب مولف آورده است: “تا آنجا که به یاد دارم در فضاهای از هم گسسته زیسته ام. در فضاهایی که ممکن نبود شکل و محتوا در پیوندی هماهنگ، پیکر واحدی بسازند. به عکس تا چشم کار می کرد همه ترکها و کژتابیهای ذهنی را جا به جا در آنها می دیدی. هیچ چیز سر جای خود نبود. چیزی هم راه به جایی نمی برد”.
مولف در این مطلب به دنبال این است که نشان دهد که چگونه فضاهایی که انسان در آن می زیسته است به راحتی از بین رفته و اینک ما در جست و جوی آنها هستیم. “با همه این احوال چگونه می توانیم این فضاهای گم شده را در معماری جدیدمان بازیابیم؟ از آنجا که رویا، در تمامی اشکالش، از فضای زیست بیرون رانده شده، دنیا نیز به یک بوم نقاشی با نقش ملال، یا به یک انباری پر از خرت و پرتهای بی ارزش بدل شده است که همان ویرانکده الیوت را به یاد می آورد”.
اما مقاله “آیا تهران مدینه ای تمثیلی است؟” اوج خلاقیت یک متفکر و فیلسوف را نشان می دهد که چگونه شهرش را به دقت می نگرد. او در این مطلب هم در پی فضاهای تمثیلی است تا جایی که می نویسد “تا آنجا که به یاد دارم همیشه در فضاهای از هم گسیخته زندگی کرده ام، فضاهایی که در شکل و محتوا، هم زیستی و پیوندی منسجم و مطلوب نداشتند”.
شایگان بر این باور است که وجه بارز تهران، تضاد میان برون و درون آن است. به همان اندازه که برون آزار دهنده است، دست کم برای آن گروه از مردم که به پرسه زدن در کوچه و خیابان عادت و علاقه دارند، زندگی پنهان درونی جذاب و پرشور و حال است.
اما شایگان به نکته قابل توجه دیگری اشاره می کند و آن این نکته است که چگونه شهر تهران در جهان اسلام نقش جدی می تواند ایفا کند؟ “به اعتقاد من از آنجا که ما نخستین کشوری هستیم که چنین تجربه بی سابقه ای را از سرگذرانیده ایم، از آنجا که ملت ایران به برکت انفجار ناخودآگاه جمعی خود در مقیاسی تاریخی، خواسته ها و دردهای نهانی را برون ریخته است، می توان گفت در قیاس با دیگر کشورهای اسلامی چندین گام پیش تریم، و بی تردید تهران مظهر زنده و گویای جهشی بزرگ در خاورمیانه خواهد بود”.
شایگان در بخش دوم کتاب سعی کرده است به فضای دیگر از هنر راه یابد. او در این بخش از “لحظه ای در واحه” سهراب سپهری و “درهای خانه متروک” عباس کیارستمی و نقاشی های آیدین آغداشلو صحبت می کند. عباس کیارستمی از درهای رنگ و رفته قدیمی عکاسی و آنها را در مجموعه ای گردآوری کرده است. شایگان بر این مجموعه مطلبی نوشته است.
شایگان که در جهان اساطیری خود قدم می زند درباره این درها می نویسد: “کسی چه می داند، شاید پشت این درها کسانی شکفتن فضاهای جادویی را دیده باشند، آن فضاها که به باغهای افسانه گشوده اند و به دیده تامل می توان در آنها به تماشای مناظری به قدمت جهان نشست”.
سهراب سپهری از دوستان بسیار نزدیک شایگان بود و بخشی از اشعار او را با نام “واحه زمردین” به زبان فرانسوی نوشته است. شایگان درباره شعر سپهری می نویسد: “سپهری همانند تمامی شعرای اصیلی که ریشه در اقلیم خویش دارند، از شیره حیات بخش خاک زادگاهش تغذیه می کند و این شیره در سرزمینی چون ایران که سنت شاعرانه بزرگی دارد، ناگزیر آمیخته به عطری عرفانی است”.
شایگان از سوی دیگر آغداشلو را نیز متعلق به جهانی دیگر می داند. “در دنیای او پیوند با روح یک فرهنگ ضرورتی حیاتی دارد، خواه این فرهنگ بینش خیالی دنیای ایرانی باشد، خواه قله های سترگ هنر غرب”.
با نگاهی اجمالی که به برخی از مطالب کتاب داشتیم باید گفت که این کتاب سوالات زیادی را مطرح می کند. تمام مشکلات و به هم ریختن ارزشهای زیبا شناختی که در این کتاب مطرح میشود، یک رابطه علت و معلولی دارد و آن مسائل در واقعیت مسائل اجتماعی است که شایگان سعی کرده آنها را به زیرکی طرح کند.
وقتی که به تاریخ پنجاه سال معاصر نگاه می کنیم اتفاقات متعددی را می بینیم که در نگرش ما به جهان معاصر تردید می آفریند. برای مثال در حوزه معماری مقبره حافظ، خیام، بوعلی را اگر به عنوان آثار معماری تعریف کنیم، ما قادریم کهن الگو های معماری را در آنها بشناسیم که در آن دوره معماران مقتدری وجود داشتند. ولی به تدریج این شخصیت والا و اقتداری که معمار داشت زایل شد، شاید در دیگر زمینه های هنری هم همین اتفاق افتاده باشد.