دونالد ترامپ رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا به بازگویی موضع خود در قبال رد تغییرات زیست محیطی پرداخته و این بار با جملاتی آرام مسئله عدم پذیرش تغییرات محیطی را در روزنامهها و گفتگوهای رسانه ای بیان کردهاست. او علیرغم اذعان به افزایش درجه حرارت زمین(گرم شدن زمین) میگوید که توقع ندارد که شیوه زندگی زیاد تأثیر بپذیرد و همه مسایل مانند گذشته عادی خواهد شد. در این بین او تأکید کرده که حاضر نیست پول زیادی برای مقابله با پدیده گرم شدن زمین پرداخت کند و باعث شود با پرداخت این اموال بسیاری از آمریکاییها فرصت شغلی پیدا نکنند. همچنین او دانشمندان محیط زیست را متهم به این کرده که در قبال حکومت او مواضع سیاسی اتخاذ کردهاند.
به نظر میآید این اوضاع از عالم دیگری آمده باشد عالمی به جز این عالم که ترس بر آن احاطه یافته و بی مسئولیتی آن را اداره میکند.
چندی پیش که ترامپ مناطق طوفان زده در جنوب آمریکا را بازدید میکرد بیان کرده که طوفان «مایکل» و دیگر حوادث طبیعی تحت تأثیر افزایش دمای کره زمین نیستند. این سخن رئیسجمهور کاملاً با گزارش «کمیته دولتی مشترک بررسی تغییرات محیطی» سازمان ملل که در کره جنوبی مستقر است در تضاد است و این کمیته توقعات منفی برای آینده زمین پیشبینی کرده: جهان با شروع سال ۲۰۴۰ با افزایش دمای کره زمین به میزان ۱٫۵ درجه نسبت به دوره پیشاصنعتی وارد یک بحران محیطی خواهد شد. البته با اینکه پیشبینیهای سابق افزایش دما را بیش از این مقدار ذکر میکردند اما این گزارش که بیش از ۹۱ دانشمند از ۴۰ کشور در آن شرکت کردند بیان کرده که بشریت وقت کافی برای کاهش میزان آلودگی زمین ندارد و توقع میرود که گازهای آلاینده بر پدیده افزایش گازهای گلخانه ای تأثیرات زیادی خواهد گذاشت.
این گزارش بدبینانه همه امور را به مسائل سیاسی بازمیگرداند. منازعات منطقه ای و محلی پس از اینکه جهانی شدن تنها برای حال عده ای کشور معین سودمند افتاد افزایش یافته؛ و در این بین مسئله سیاست به آغوش سیاستمدار بازگشت کرده که بازی سیاسی را نیک فراگرفته است و با فریاد بلند جهان روزنامهها و رسانهها را بدان آکنده میکند، درست زمانی که امواج پوپولیست کشورههای مختلف جهان را دربر گرفته و لیبرال دمکراسیها رو در روی یک بحران وجودی قرار گرفتهاست… همه اینها توجه به مسائل محیطی را امر ثانوی میکند.
این پسرفت اما تنها یک دود انحرافی است. جهان امروزه بیش از گذشته بهم مرتبط و وابسته است حتی اگر این حقیقت از سوی اهل نظر ساده کننده انکار شود. نمیتوان منکر این شد که آنچه سیاست آینده را معین خواهد کرد همین توجه به تغییرات محیطی است زیرا بر روند کشاورزی و اقتصاد و بهطور کل نحوه زیست مردم که مجبور خواهند شد به مناطق دیگر مهاجرت کنند تأثیرات شگرفی خواهد گذاشت، امری که باعث میشود روابط میان جماعتها و گروهها و دولتهای مختلف تأثیرات زیادی بپذیرند.
در عالم عربی اما نشانههای این مسئله را در دارفور و در بی آبی موجود در عراق و مصر و آلودگی در لبنان و بیابان زایی در شمال آفریقا مشاهده کردهایم، و اینها همه زمانی رخ میدهد که در برخی شهرها جمعیت بالایی بیش از حد استاندارد زندگی میکنند، زیرا کمبود مواد غذایی و کشاورزی و غیره جمعیت روستا را به شهرها سوق میدهد. همه این مسائل بر حکومتها و معارضان ضروری میکند که به فکر راه چاره ای بنیادین و بلندمدت برای این مسائل باشند، مسائلی که انتهای آنها با انتهای جنگهای داخلی یا کودتا و انقلاب به وقوع نمیپیوندد و استمرار آنها مدت بیشتری طول میکشد. پدیدههایی که از دل بحران و مصیبت محیطی بیرون خواهد شد به ویژه در مناطق آسیبپذیر مانند منطقه عربی، تبعات سهمناکی برای کشورهای دیگر به بار خواهد آورد، مانند تبعاتی که از موج مهاجرت به اروپا مشاهد کردیم، و این بار علاوه بر مهاجران جنگ مهاجران محیطی نیز افزوده خواهند شد که بر حکومتهای پوپولیست و ملیگرای افراطی بایستهاست آنها را پذیرا شوند. آنچه برای ایتالیا در خصوص مهاجران در حال اتفاق است شمه ای است از آنچه در آینده برای کل اروپا بعد از بحران محیطی اتفاق خواهد افتاد.
بسیار تاسف بار است که تحولات عربی اخیر منجر شده که امکان گفتگو بین قشرهای مختلف جامعه کمتر شده و تلاش جمعی برای برنامهریزی برای آینده در جهت رفع مشکلات اکنونی غیرممکن شده؛ و البته بدیهی است که حجم این مشکلات ضروری میسازد که همه افراد با رویکردهای متناقض برای حل آنها مساهمت جویند. متأسفانه حتی ادبیات موضوعی که رابطه سیاست و محیط را بررسی میکند نیز بسیار اندک است و اساساً بیشتر ترجمه است یا اینکه آمارهای آن بر آمارهای خارجی اتکا دارد و بر واقعیت اکنون عربی مستند نیست. (بد نیست به کتاب مدار آشفتگی: تغییر خشونتآمیز محیط و جغرافیا جدید، کریستیان بارینی، و صورت متلاشی گایا: هشدار پایانی، جیمس لافلوک، و انفجار جمعیت و پدیده گازهای گلخانه ای، عبد المنعم مصطفی اشاره کرد. این کتابها توسط نشر دارالمعرفه کویت چاپ شدهاند).
رفتار بشریت امروز رفتاری انتحاری است که منافع زودگذر و آنی را بر منافع بلندمدت ترجیح میدهد. آن مبارزه با طبیعت که بشر میپنداشت با سیطره بر آن به واسطه تسخیر و استثمار و برهم زدن ضرب آهنگ طبیعی آن به دست آورده، روشن میشود که چگونه تبعات آن بر انسان بازگشته و در برابر غرور و ندانم کاری او ایستادهاست. این پیکار که امروز به نظر میآید ثانوی است و اهمیت چندانی در قضایای امروزه ندارد، اما فرجام بشریت را رقم خواهد زد و آینده کره زمین را مشخص خواهد کرد که بر بسیاری از محیط پیرامون خود بدیهای فراوانی روا کردهاست.