الشرق الاوسط، واشنگتن دیسی- در حالی که سوریه سومین سال ناآرامی و بحران متعاقب آن را از سر میگذراند، ایالات متحده هم همزمان با این سالگرد در حال مذاکره بر سر “گزینههای خط مشی جدید” در رویکرد خود نسبت به این کشمکش است. این اتفاق هم با بازنشستگی رابرت فورد، سفیر ایالات متحده در سوریه با تغییر کارمندان در وزارت امور خارجه مصادف شد. در حال حاضر دنیل روبناشتاین این پست را در اختیار گرفته است.
باراک اوباما، رییس جمهور ایالات متحده، فورد را به عنوان نماینده خودش در سوریه در سال ۲۰۱۰ انتخاب کرده؛ کسی که به زبان عربی مسلط است و در حرفه دیپلماتی سالها تجربه دارد.
فورد از زمان خروج سفیر ایالات متحده از سوریه، پس از ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان اولین سفیر آمریکا در سوریه شد. وقتی فورد در ژانویه سال ۲۰۱۱ به دمشق رسید، میدانست که وظیفه سنگینی را بر عهده گرفته است، اما به هر حال نمیتوانست پیشبینی کند که قرار است طی سه سال آینده چه اتفاقاتی در سوریه رخ دهد. در حالی که عاقبت کشمکش سوریه هنوز مشخص نیست و احتمالا به این زودیها هم مشخص نمیشود، فورد در ماه فوریه بازنشستگی خود را پس از ماهها تامل در این خصوص اعلام کرد.
فورد به تازگی مصاحبهای با الشرق الاوسط در واشنگتن دیسی داشت که اولین مصاحبه او از زمان بازنشستگیاش از وزارت امور خارجه ایالات متحده در اواخر ماه فوریه محسوب میشود؛ او در این مصاحبه از سیاست ایالات متحده در قبال سوریه حرف زد.
الشرق الاوسط: پرسشهای زیادی درباره تصمیم شما مبنی بر بازنشستگی تان و اینکه آیا از سر خستگی و ناامیدی از سیاست ایالات متحده در قبال سوریه بوده است یا نه، مطرح شد.
فورد: خب، من ۳۰ سال است که در وزارت امور خارجه مشغول به کار هستم و فکر میکنم در مقطعی بخصوص در مورد هر مسئلهای، به ویژه مسئله سیاست در قبال سوریه، وقتی فرا میرسد که باید دیدگاهها و چهرههای جدید وارد میدان شوند. من از کار کردن با بسیاری از سوریها و بسیاری از همکارانم در وزارت امور خارجه و همچنین سایر دولتها و وزاری امور خارجه لذت بردم، اما به نظرم ما در حال حاضر با سه سالی که پشت سر گذراندیم، به مقطع مهمی رسیدیم و پایان بحران سوریه هم که هنوز مشخص نیست و فکر میکنم ورود چهرهها و بالطبع دیدگاههای تازه برای رسیدگی به این بحران واقعا مفید باشد.
پرسش: وقتی میگویید دیدگاههای تازه، آیا فکر میکنید خودتان دیدگاههایی در سر داشتید که باید مطرح میکردید اما نکردید؟ آیا پس از بازنشستگیتان مشاورهای برای دولت اوباما دارید؟
پاسخ: خب! من با دنی روبناشتیاین که جایگزین من شده است و همچنین لری سیلورمن که او را همراهی میکند، در این باره صحبت کردهام و برخی از دیدگاههایم را با آنها در میان گذاشتم که به نظرم برای ادامه راه مهم خواهد بود. اولین نکتهای که باید به خاطر بسپاریم این است که این انقلاب بیش از هر چیز دیگر درباره سوریها و شان و مقام آنها است و زمانی که ما این حقیقت را درک کنیم، میتوانیم بفهمیم که چطور وارد مذاکره شویم و به مصالحهای سیاسی دست یابیم، اما باز هم باید خاطر نشان شوم که اولین و مهمترین چیز در این راستا شان و مقام سوریها است.
دوم اینکه ایالات متحده در سوریه منافع دارد، بنابراین هر چه جلوتر رویم، این منافع تغییر نمیکند، اما شاید منافع دیگری به منافع فعلیاش اضافه شود. رییس سازمان ملی اطلاعات میگوید سوریه به خاطر حضور گروههای القاعده در این کشور در حال تبدیل شدن به یک تهدید مهم امنیتی برای ایالات متحده است. این حرف به این معنا نیست که ما دیگر به شان و مقام سوریها اهمیتی نمیدهیم، بلکه نشان میدهد ما مسایل دیگری هم برای نگران شدن داریم و حال باید در آن واحد با چند چالش مختلف مواجه باشیم و وضعیت را مدیریت کنیم.
آخرین نکتهای هم که به دنی و لری خاطرنشان کردهام، این است که ما نمیتوانیم به تنهایی در منطقه وارد عمل شویم؛ ما دوستانی داریم که آنها در این منطقه منافع خودشان را دارند. ترکیه، عربستان سعودی، اردن، لبنان، عراق، همه این کشورها در سوریه منافع دارند. بنابراین در ادامه راه این کشورها دست به هر اقدامی بزنند، باید با همکاری شرکای آن ها در منطقه باشد؛ این یک راه حل آمریکایی نیست، باید یک راه حل از سوی جامعه بین الملل باشد که ایالات متحده هم بخش بزرگی از آن خواهد بود، اما نه به تنهایی.
من فکر میکنم برخی اوقات کسانی هستند که چشم به ایالات متحده دارند و میگویند “چرا این مشکل را حل نمیکنی”، اما من باید بگویم این تنها ایالات متحده نیست که باید این بحران راحل کند. این یکی از درسها نه تنها درسی است که ما باید از تجربه عراق کسب کرده باشیم. در موقعیتهای این چنینی، مربوط به کشمکشی داخلی، که کشورهای زیادی در کشور درگیر کشمکش منافع دارند، همه باید به همراه هم برای چشماندازی وسیع تر و کاری بزرگ تر عمل کنیم. ما میتوانیم این فرایند را هدایت کنیم، اما نه به تنهایی.
پرسش: برخی مقامات عالی رتبه عرب در واکنش به این گفته شما اعلام کردند که کشورهای عربی میخواهند بخشی از فرآیند یافتن راه حلی برای حل بحران سوریه و حمایت از مخالفان باشند، اما از سوی ایالات متحده تعهد و مشارکت لازم برای همکاری خالصانه را نمیبینند. منظور تنها ایده مسلح کردن نیروهای مخالف نیست که برخی کشورهای عربی هم از آن حمایت میکنند، در واقع منظورشان این است که آنها یک شریک کاملا متعهد در ایالات متحده ندارند.
پاسخ: در این باره باید بگویم که اگر دولتهای خارجی حس میکنند ما به اندازه کافی متعهد نیستیم یا مشارکت نداریم، فکر میکنیم به خاطر ورود چهرههای جدید و دیدگاههای جدید است که در واقع من باید تا حدودی مسئولیت بروز چنین وضعیتی را بر عهده بگیرم. همین نظر کشورهای عربی دلیل محکم تری است برای وجود چهرهها و دیدگاههای تازه برای پیش بردن وضعیت فعلی.
پرسش: اما شاید مخاطب کشورهای عربی بیشتر انگیزه کاخ سفید برای برداشتن گامی به سوی جلو در این راستا است، نه صرفا شما و دفتر شما. بسیاری بر این باور هستند که مشکل فعلی بر سر تعهد و خواسته کاخ سفید است.
پاسخ: ملک عبدالله، پادشاه اردن به تازگی به واشنگتن آمده بود و رییس جمهور اوباما هم سفری به عربستان سعودی خواهد داشت. تا آنجایی که من خبر دارم، در سفر ملک عبدالله به اینجا، سوریه موضوع اصلی مذاکرهها بود. فکر میکنم که یکی از دو یا سه موضوع مهم مذاکرات رییس جمهور در سفرش به عربستان هم باشد.
به نظر من این عادلانه نیسست که بگوییم رییس جمهور در این زمینه مشارکت ندارد. من کمی ناراحت میشوم وقتی میبینم دولتهای خارجی میگویند خواستار مشارکت بیشتری از سوی ایالات متحده هستند؛ دقیقا دنبال چه چیزی هستند؟ اگر دنبال جتهای جنگده اف ۱۶ و هواپیماهای بدون سرنشین هستند، بهتر اشت صادق باشند و خواسته آن ها را اعلام کنند. بعضی اوقات فکر میکنم آنها میگویند ایالات متحده تعهد و مشارکت لازم را ندارد، اما منظور اصلی آنها مشارکت نظامی ما است و در واشنگتن هم از سوی عدهای از جمله سناتور مککین و عدهای دیگر بحثهایی دال بر گزینه نظامی مطرح شده است. در عین حال این مقامات عالی رتبه تر دولت هستند که باید با گزینه حمله نظامی به عنوان راه حلی برای حل بحران سوریه موافقت کنند. این موضع هنوز به طور کامل مشخص شده و فکر میکنم تا زمانی که این اتفاق رخ دهد، متقاعد کردن ایالات متحده برای دست زدن به چنین اقدامی بسیار دشوار خواهد بود. این درس دیگری است که ما از جنگ عراق گرفتهایم؛ پیش از انتخاب گزینه نظامی، کمی بیشتر دقیق باشیم و آخر بازی را حدس بزنیم.
پرسش: به نظرم حدس پایان بازی هر حمله نظامی کار سختی است، مگر اینکه تنها یک هدف مشخص مد نظر باشد. وضعیت موجود در سوریه بسیار پیچیدهتر از این حرفهاست، بنابراین در بررسیها و ارزیابیهای شما آیا امکان دارد که عاقبت حملات محدود را حدس بزنید؟
پاسخ: به نظر من رژیم سوریه بدون شک متوجه خطر حمله نظامی است و روسها هم همین طور، این یکی از دلایل اصلی بود که ما توانستیم بر سر سلاحهای شیمیایی به توافق برسم. رییس جمهور هم هرگز این گزینه را از روی میز مذاکره بر نمیدارد، اما در عین حال ما بزرگ ترین قدرت نظامی در جهان هستیم و به همین دلیل باید با حس مسئولیت پذیری بیشتری عمل کنیم و چشمانداز میان مدت و دراز مدت را هم در نظر بگیریم.
اگر کشوری مایل به مشارکت نظامی نباشد، از آن حرف هم نمی زند و اگر ما بخواهیم دست به عملیاتی بزنیم، حتما به پایان، نتیجه و دستاورد حاصل از آن هم فکر میکنیم. حامیان گزینه حمله نظامی هنوز نتوانسته اند به طور متقاعده کنندهای در این باره حرف بزنند، نه حتی در واشنگتن. من در بالتیمور زندگی میکنم و حتی یک نفر را هم ندیدهام که با حمله نظامی به سوریه موافق باشد.
پرسش: در سپتامبر گذشته، این طور به نظر میآمد که ممکن است هر لحظه حملهای از سوی ایالات متحده رخ دهد؛ بعد با توافقی که بر سر استفاده از سلاح شیمیایی با سوریه شد، ایالت متحده یک قدم عقبنشینی کرد. این اتفاق چقدر به بحران سوریه ضربه وارد کرد؟
پاسخ: باید بگویم که وقتی ما تصمیم گرفتیم حمله نظامی را فراموش کنیم، نیروهای مخالف سوری از ما ناامید شدند. ناامیدی آنها از ما بیحد و اندازه بود و من هم خیلی چیزها دربارهاش شنیدم و هنوز هم بعضی اوقات میشنوم، اما در اینجا مجبورم که واقعا با دوستانم در نیروهای مخالف سوریه صادق باشم و بگویم که تصور کنید رییس جمهور (آمریکا) همین فردا تصمیم بگیرد ۱۴۶ هزار یا هر چند نفری از مردم سوریه که جان خود را در این کشمکش داخلی از دست دادهاند، کافی است و رو به گزینه نظامی بیاورد. خب هفته بعد چه اتفاقی رخ میدهد؟ آیا مخالفان سوری پیشنهادی در این زمینه دارند؟ آیا میدانند که برای حفظ امنیت و اطمینان خاطر دادن به علویها ومسیحیها و سایرین باید دست به چه اقداماتی بزنند یا برای مردم چه باید بکنند؟ ما هنوز چیزی در این باره نمیدانیم. البته آنها خودشان موضع و دیدگاههای خود را درباره حمله نظامی مشخص کردهاند و این خیلی خوب است، اما کافی نیست.
در اینجا باید به نکتهای که پیش از این به آن اشاره کرده بودم، برگردم؛ مشارکت نظامی راه حل مناسب برای این بحران نیست، جنبه سیاسی ماجراست که تازه بعد از مشارکت نظامی مطرح میشود و تا آن زمان ما راه زیادی را در پیش داریم. صادقانه باید بگویم بزرگ ترین ناامیدی من از مذاکرات ژنو این است که نیروهای مخالف سوری پیشنهادی را روی میز مذاکره گذاشتند. چارچوبی برای تکشیل یک دولت موقت تعیین شده بود که می شد بر اساس آن پیش رفت و به نظر من با عدم حضور رژیم سوریه در پای میز مذاکره، سوریها فرصت مناسبی را از دست دادند؛ چرا که در نهایت این جنگندههای اف ۱۶ نیستند که میتوانند این بحران را حل و فصل کنند. در واقع چارچوبی که مشخص شده بود میتوانست راه حل مناسبی برای حل بحران باشد. میشد تعدادی از افراد مسلح قوی را از نیروهای مخالفان که تعداد آنها هم بسیار است و برخی از آنها هم افراط گرا هستند و همچنین عدهای از افراد مسلح قوی رژیم سوریه که تعدادشان کم نیست و افراطگرا هم هستند، را انتخاب کرد و به آنها فرصتی برای رسیدن به مصالحهای سیاسی داد. در ژنو این فرصت پیش آمده بود که بتوانیم گامی به سوی جلو برداریم و در راستای حل بحران سوریه پیشرفت کنیم، اما با عدم حضور رژیم سوریه در مذاکرات این اتفاق رخ نداد. نماینده دایمی سوریه در سازمان ملل به سادگی گفت: «ما تا زمانی که مذاکره بر سر خشونت را به پایان نرسانیم در این باره بحث نخواهیم کرد.» این واکنش نشان میدهد که دو طرف از رابطه خوبی با یکدیگر برخوردار نبودند.
پرسش: پیش از آن که به بحث درباره مذاکرات ژنو برسیم، به آخرین نکته درباره حملات نظامی بپردازیم. عدهای میگویند حمله نظامی تنها راه حمایت از ارتش آزاد سورهی است و وضعیت موجود را تغییر میدهد. آیا برای ایالات متحده تایید چنین حملاتی امکان پذیر است؟
پاسخ: از نظر فنی بله امکان پذیر است.
پرسش: و از نظر سیاسی؟
پاسخ: از نظر سیاسی من نمی دانم و نمیتوانم به این پرسش پاسخ دهم. این پرسشی که باید از وزارت دفاع پرسیده شود. ما به لحاظ سیاسی به برخی گروههای مسلح هم در شمال و هم در جنوب کمکهای غیرتسلیحاتی خود را از سر گرفتهایم که همه این را میدانند؛ طی همین چند روز گذشته هم کمکهایی به آنها کردهایم. ما هیچ مشکلی دستکم با این نوع کمک رسانی نداریم، البته تا زمانی که مشخص شود تنها به کسانی کمک میکنیم که هدفشان بازگرداندن آنها و مقام مردم سوریه و قرار دادن فرصت و گزینه در اختیار آنها بعد از رژیم اسد است و قصد تحمیل تصویری از رژیم آینده یا اینکه آیا شان و مقام سوریها بهشان بازگردانده یا حقوق بشر در این کشور رعایت خواهد شد، نداریم. به نظر من مذاکرات زیادی باید میان ما و گروههای مسلح صورت گیرد.
پرسش: بیایید به بحث درباره مذاکرات ژنو برگردیم. همه میگویند که این فرآیند شکست خورده و به پایان رسیده است. نظر شما هم همین است؟
پاسخ: فکر میکنم اخضر ابراهیمی، نماینده ویژه مشترک سوریه کاملا واضح به سازمان ملل گفت که ما نمیتوانیم فعلا تاریخ دیگری برای مذاکرات در نظر بگیریم و این جای تاسف دارد، چرا که برای مدت کوتاهی کورسوی امیدی به وجود آمده بود و به نظرم حالا دیگر آن هم وجود ندارد و این واقعا ناراحت کننده است.
پرسش: اما ما از ابتدا میدانستیم که این فرآیند دشوار خواهد بود، میدانستیم که این رژیم قطعا مایل به مذاکره درباره تحویل قدرت نخواهد بود، اما دیدگاه این بود که به تلاش خود ادامه دهیم. حالا چه چیز تغییر کرده؟ آیا همه این حرفها به این خاطر است که ابراهیمی گفت نمیتواند رژیم سوریه را برای مذاکره متقاعد کند و حالا تصمیم با ایالات متحده و روسیه است؟
پاسخ: این دقیقا همان دلیلی بود که ما ژنو را ناامیدانه ترک کردیم. در نامه دعوت بان کیمون، دبیر کل سازمان ملل متحد آمده بود: «به ژنو بیایید تا بر سر خاتمه دادن خشونت مذاکره کنیم و نشست ژنو را با تشکیل یک دولت موقت انتقالی با قدرت و اختیار کامل آغاز کنیم.» برای ما به عنوان کشوری که جزو اولین موافقان نشست ژنو بود و در محتوای همین نامه هم نقش زیادی داشت، کاملا آشکار بود که خاتمه دادن به خشونت شاید یکی از موضوعات اصلی و منطقی روی میز مذاکره باشد و ما هرگز با آن مخالف نبودیم، اما حتما باید مذاکراتی هم بر سر تشکیل یک دولت موقت هم صورت میگرفت، چرا که در نهایت مسئله اصلی آنها و مقام مردم و وجود رژیمی در سوریه است که به مردم خودش احترام نمیگذارد تا صلح مدنی را برقرار کند.
از این رو تشکیل آن دولت موقت باید جزو دستور کار مذاکرات قرار میگرفت و من باید به شما اعتراف کنم که ما در نهایت فشار زیادی هم به رژیم سوریه برای پذیرش مذاکرات و بحث در این باره وارد نکردیم. بگذارید این چنین بگویم که آنها به سادگی توانستند به ما بگویند که در این باره مذاکره نخواهند کرد.
پرسش: شما گفته بودید که لازم است افراطیون، حتی آنهایی که مسلح هستند، بیایند و پای میز مذاکره بنشینند…
پاسخ: من نگفتم که آنها باید بیایند کنار هم بنشینند و حرف بزنند، البته که فکر میکنم در نهایت باید چنین اتفاقی رخ دهد، اما به نظرم ما برای رسیدن به توافق به آنها احتیاج داریم. آنها شاید بتوانند از طریق نمایندههای سیاسی مذاکره کنند. حسی که من از جناح مخالفان میگیریم این است که اکثر گروههای مسلح از جمله جبهه اسلامی با این گزینه موافق هستند. این عادلانه نیست که بگوییم آنها فرآیند را رد کردند یا از آن راضی نبودند؛ کما اینکه کاملا موافق کل فرآیند بودند. حالا در جناح دولت، شاید رویکرد متفاوت باشد. من نمیدانم که آیا تمام مهرههای رژیم سوریه با مذاکرات صلح موافق هستند یا نه. من نمیدانم که آیا دولت اسد قدرت را تحویل میدهد یا نه. در پاسخ به آنهایی که میگویند میان مخالفان تفرقه افتاده، باید بگویم که آنها فراموش کردهاند این رژیم اسد است که دچار تفرقه و دودستگی شده است. در حالی که این اصطکاک ادامه دارد، ماه به ماه از میزان کنترل رژیم اسد روی تمامی جناحها کاسته میشود و این موضوع بسیار جدی است. در واقع یکی از ترسناک ترین اتفاقی است که در وضعیت موجود در حال رخ دادن است.
پرسش: عدهای میگویند به خاطر تمام فشاری که رژیم اسد با آن مواجه است، شاید از درون منفجر شود، اما این امکان پذیر نیست که منتظر باشیم چنین اتفاقی رخ دهد تا وضعیت موجود تغییر کند.
پاسخ: متاسفانه چند پارچگی در سوریه در حال وقوع است و این نیتجه ای خوب برای ما نیست.
پرسش: این طور که به نظر میرسد این چندپارگی تنها با گذشت زمان بیشتر و بیشتر میشود.
پاسخ: بله! من هم موافقم.
پرسش: بیاید به بحث مذاکرات ژنو برگردیم که حالا به نظر میرسد کاملا با شکست مواجه شده است. به نظر شما احتمال کسب توافقی بینالمللی برای رسیدن به راهحلی سیاسی با هدف حل بحران سوریه، به خصوص حالا که روابط میان ایالات متحده و روسیه به خاطر اتفاقاتی که در اوکراین رخ داده، تیره و تار است، چقدر است؟
پاسخ: به نظر من ما نباید این موضوع مهم را فراموش کنیم که ما و روسها در قبال مسئله سوریه بر سر مباحت زیادی اختلاف نظر داریم؛ از جمله مسئولیت در قبال حمله با سلاح شیمیایی در اوت سال ۲۰۱۳ و غیره و غیره، اما ما و روسها هر دو بر سر این موضوع توافق نظر داریم که هر کشوری در خالی شدن سوریه از افراطیون منافع امنیت ملی دارد. بنابراین ما از مقامات عالی رتبه روسیه میپرسیم که به مسیر رویدادهایی که طی سه سال گذشته رخ داده است، نگاهی بیندازند و ببیند که آیاد مسئله افراط گرایی در سوریه بهتر شده یا بدتر؟ و اگر شرایط فعلی ادامه پیدا کند، در آینده بهتر خواهد شد یا بدتر؟
من فکر می کم که به خاطر همین دیدگاه مشترک بود که ما با هم توافق کردیم که به تشکیل یک دولت موقت با اختیار و قدرت کامل و رضایت دوطرفه نیاز است. فکر نمیکنم که این دیدگاه تغییر کرده باشد، نه از سوی ما و نه از سوی روسها. مسئله اوکراین مسئله ای کاملا جداگانه و پیچیده است. با توجه به منافع دو کشور در سوریه، دیدگاه مشترکشان تغییر نکرده است. بنابراین ما شاید باید به این فکر کنیم که چطور برگردیم و به روسها بگوییم: «چطور میتوانیم آن دولت ملی موقت را تشکیل دهیم؟» این پرسشی عادلانه است، چرا که فرآیند مذاکرات ژنو به هیچ جا نرسید؛ این حرف اخضر ابراهیمی است، نه حرف آمریکاییها، این حرف سازمان ملل است.
پرسش: اما ابراهیمی گفت برای اینکه مذاکرات مثمر ثمر واقع شود، روسیه و ایالات متحده باید دو طرف را در این مسیر هدایت کنند و به جلو برانند. آیا نظر شما هم این است که اگر روسها و آمریکاییها برای رسیدن به راه حلی سیاسی با هم همکاری میکنند، همان طور که بر سر استفاده از سلاح شیمیایی از سوی رژیم سوریه به توافق رسیدند، نتیجهای حاصل میشود یا به مشارکت منطقهای هم نیاز است؟
پاسخ: به نظر من اگر روسیه و ایالات متحده با هم همکاری کنند، همان طور که در رسیدن به توافق با رژیم اسد بر سر عدم استفاده از سلاح شیمیایی باهم همکاری کردند، نتایج خوبی حاصل خواهد شد، اما در نهایت ما باید سوریها را متقاعد کنیم که با این هرگونه دستاوری موافقت کنند و پای کشورهایی دیگری هم در منطقه درمیان است. بنابراین شاید روسیه و ایالات متحده بتوانند در این مسیر با هم به توافق برسند، اما باید کشورهای دیگر را، از همه مهمتر سوریه را با خود همراه کنند. در عین حال برخی کشورهای منطقه هم که میتوانند دردسرساز باشند، باید همراه شوند. از این رو در این راستا نیاز به سیاست بسیار خلاقانهای است. از نگاه من این طور نیست که به محض توافق روسها و آمریکاییها، مشکل موجود حل خواهد شد. میتواند نخستین قدم برای برداشتن قدم های بیشمار آینده باشد. حتی همین حالا هم اگرچه ما و روسیه بر سر مقصد بعدی توافق داریم، اما بر سر اینکه چگونه به آن برسیم، توافق نداریم. بنابراین ما در نشست ژنو دو انتظار داشتیم که در این راستا هم به توافق برسیم که خب این اتفاق رخ نداد. از این رو در حال حاضر باید بار دیگر زمان مناسب فرا برسد تا بنشینیم درباره مسیر حرکتمان به سوی مقصد بعدی صحبت کنیم.
پرسش: برخی از مقامات عالیرتبه ایالات متحده میگویند روسها در جریان مذاکرات یا رژیم سوریه را تسلیم نمیکنند یا اینکه واقعا نمیتوانند این کار را بکنند. آیا شما در حال حاضر نظری در این باره دارید؟ به نظر شما آیا آنها این کار نمیکنند یا نمیتوانند بکنند؟
پاسخ: من نمیدانم؛ فقط میتوانم بگویم که روسها طی هفتههای گذشته کمک نظامی خود به رژیم سوریه تا حد زیادی افزایش دادهاند. من دقیقا نمیدانم که چرا چنین کاری کردهاند، اما مطمئنم که چنین کاری قطعا نفوذ و قدرت بیشتری در دمشق به آنها میدهد. در حال حاضر شاید به این خاطر است که کمک نظامی خود به سوریه را افزایش داده است و دست به چنین کاری زدهاند؛ در واقع به خاطر عقب نیفتادن از ایران.
ایالات متحده هم پیش از این در چنین موقعیتهایی قرار گرفته که برای افزایش قدرت و نفوذ خود در کشوری کوچکتر رقابت کرده است، اما من دقیقا از منطق روس ها برای انجام چنین کاری آگاه نیستم، اما فکر نمیکنم که از قدرت نفوذشان در سوریه کاسته شده باشد. به نظر من، مهمترین مسئله در اینجا عملکرد و رویکرد روس ها نیست، این عملکرد حامیان داخلی رژیم سوریه است که در این مقطع اهمیت دارد. ما، روسها، مخالفان سوری، ایرانیها و سایرین باید با حامیان رژیم تعامل داشته باشیم که گروهی کاملا متفاوت هستند. تنها خانواده اسد نیست، بلکه مهرههایی متحد با این خانواده، برخی از مهرههای جامعه تجاری سنیها، بخشی از جامعه سوریه، مهرههای ارتش و نیروهای جنگنده رژیم از جمله حامیان اسد هستند.
بنابراین اگر ما و روسها بتوانیم به توافق برسیم، میتوانیم به عنوان قطبی عمل کنیم که نه همه، شاید بتوانیم سایرین را هم برای مذاکره همراه کنیم. من فکر نمی کنم که بشار اسد هرگز تا زمانی که در عمل انجام شده قرار نگیرد، با میل خود قدرت را تحویل دهد. این کاملا واضح است که باید منافع افراد مختلف را در نظر گرفت. همیشه برای ما مشخص بوده که به عنوان مثال در یک دولت موقت ملی باید مهرههایی از رژیم فعلی هم وجود داشته باشند؛ مهرههایی که دست آن ها به خون سوریها آغشته نیست. این مهرهها شاید باقی بمانند. حضور آنها شاید سایر حامیان رژیم را هم متقاعد کند که آنها هم در دوره دولت موقت در امان هستند. این موضوع بسیار مهم است. به نظر من رژیم به خوبی از این موضوع آگاه است و دقیقا به همین دلیل آنها موافقت نکردند که در مذاکره بر سر تشکیل دولت ملی موقت شرکت کنند؛ چرا که شاید به سرعت کنترل بر آن مذاکرات را از دست میدادند.
پرسش: قطعا مهرههایی در رژیم اسد وجود دارند که سوریها و همچنین جامعه بینالملل میتوانند با آنها همکاری کنند، اما شرط احتیاط است که در حال حاضر به خاطر امنیت خودشان، نامی از آنها برده نشود. شما به طور مستقیم یا غیرمستقیم با این افراد در تماس بودهاید و تمایل به همکاری را از سوی آنها برای یافتن راهحلی سیاسی احساس کردهاید؟
پاسخ: تمام آنچه من میتوانم بگویم این است که قاعدتا من نامی از این اشخاص و هیچ شخص دیگری نخواهم برد، دقیقا به این خاطر که نمیخواهیم امنیت این افراد را در معرض خطر قرار دهم. آنچه میتوانم بگویم این است که به طور قطع افرادی بودهاند که در مقاطع مختلف، از داخل کشور یا با ما یا با سایر کشورهای خارجی ارتباط برقرار کردهاند تا بگویند ما خواستار این راه حل سیاسی که شما از آن حرف میزنید، هستیم. ما خواستار یافتن راه حل از طریق مذاکره هستیم. ما تماسهای مثبت بی شماری از داخل سوریه در آغاز نشست ژنو داشتیم. پیغامهایی به طور مستقیم یا غیرمستقیم به ما میرسید که حاکی از ابراز امیدواری برای به نتیجه رسیدن مذاکرات بود. بسیاری افراد در کمپ حامی رژیم هم از این وضعیت خسته شدهاند و به دنبال راهی برای خروج از آن هستند و راهی پیدا نمیبینند. آن ها امیدوار بودند که از طریق مذاکره راه حلی حاصل شود که بتواند آنها را از این وضعیت رها کند. فکر نمیکنم این خواسته این افراد تغییر کرده باشد. من همچنین شاهد اعتراضهایی از سوی جامعه علویها به این خاطر که اسد زندانیان علوی را آزاد نکرد، بودم. این به من میگوید که آنها هم خسته هستند و آزار میبینند. آنها هم به دنبال راهی برای رهایی از این بحران هستند.
پرسش: همه دنبال راهی برای خروج از این بحران هستند.
پاسخ: این نظر من است. آنچه در این وضعیت جالب توجه است، این است که تنها گروهی که خواستار رهایی از بحران نیست، خود رژیم است و توانسته با ادعای اینکه تنها با افراطیون سر جنگ دارد، اینکه تنها دشمن القاعده و جبهه النصره است، به روند خود ادامه دهد.
من بیشترین گله را از مخالفان سوری دارم؛ آنها کارهای زیادی کردهاند، کارهای خوب زیادی کردهاند، اما بزرگترین مشکلشان تا به امروز این بوده که هرگز نتوانسته اند موضع خود را آشکارا در مقابل موضع القاعده مشخص کنند. برای مدتی طولانی، آنها حتی از عملکرد القاعده انتقاد هم نمیکردند و حتی حالا هم از جبهه النصره انتقاد نمیکنند، اما بیایید با هم صادق باشیم، ما همه از هویت النصره آگاه هستیم. آنها به مناطق علویها رفته و غیرنظامیان علوی را به قتل رساندند و این عملکرد باید محکوم شود.
من نمیگویم بمبهای بشکه ای در حلب غیرنظامیان بی گناه را نمیکشد، البته که جانشان را میگیرد و این وحشتناک است، اما اگر نمیتوانند راهی برای دادن اطمینان خاطر به کمپ حامی رژیم اسد نسبت به اینکه دولت موقت آنها را یکی یکی سر به نیست نمیکند، پیدا کنند، پس به جنگ ادامه میدهند چون به شدت ترسیدهاند. به هر حال نیروهای مخالف باید راهی را پیدا کنند تا بگویند علویها یا مسیحیها یا سنیها یا هیچ گروه دیگر را هدف قرار ندادهاند؛ باید راهی پیدا کنند تا بگویند میخواهند از شر خانوادهای خلاص شوند که کشورشان را ویران کرده است. آخرین باری که چنین حرفی شنیدهایم، کی بوده است؟ این درخواست من از مخالفان سوریه است. ما در حال حاضر وسط یک بازی هستیم. انقلاب آمریکا هشت سال طول کشید، چرا ما باید فکر کنیم که این انقلاب متفاوت است؟
من امیدوارم که فرآیند این انقلاب این قدرها طول نکشد، امیدوارم که همین امسال به نتیجه برسد، اما ما در حال حاضر وسط یک بازی هستیم و باید به دنبال متقاعد کردن مهرههای کمپ حامی رژیم باشیم که تنها راه خروج از بحران است و این مستلزم مذاکره است. بخشی از آن معامله شاید گزینه تحویل قدرت از سوی اسد باشد، موضع آمریکایی ها این است که او باید برود اما تصمیمگیری در این زمینه با ما نیست. این گزینه باید بخشی از یک بسته ضمانت امنیت و پشتوانه تمامی عناصر مختلف جامعه سوریه باشد.
پرسش: سومین سالگرد ناآرامیهای سوریه از راه رسید و شما پرونده سوریه را تحویل دادهاید. وقتی به گذشته نگاه میکنید، اگر میتوانستید یک چیز را از سوی ایالات متحده تغییر دهید، آن چه میتوانست باشد؟
پاسخ: بگذارید در این باره فکر کنم. از نگاه من ما هرگز عامل تعیین کننده و تصمیم گیرنده نبودیم. آنچه از الحریق آغاز شد که به نظر من نقطه آغاز ناآرامیها از آنجا بود، نه درعا، کار آمریکاییها نبود. وقتی من از حما و جاسم بازدید کردم و رژیم اسد گفت که عامل تحریک ناآرامیها هستم، خیلی خندهدار بود چرا که ناآرامیها آغاز شده بود. بنابراین ما هرگز عامل تحریک کننده نبودیم؛ خود سوریها عامل محرک بودند. آنچه من را بیش از همه چیز آزار میدهد، این است که در مقاطع مختلف برخی از مهرههای نیروهای مخالف سوری به این خاطر که ما دست به حمله نظامی نزدیم یا نگفتیم «اسد باید برود» خط مشی را زیر سوال بردند. و به نظر من این خیلی بد است، بار دیگر من را متوجه ناکامی ام میکند؛ اینکه مشخص نبود ما پای آن ها و مقام سوریها، حقوق بشر و برگزاری نشست ژنو و اینکه اسد هیج مشروعیتی ندارد، ایستادهایم. فکر میکنم ما باید تا جایی که امکان دارد به ارتباط خود ادامه دهیم تا موضع و حمایت خود را آشکار کنیم.
از نگاه من، با ادمه این جنگ که از بسیاری جهات همچنان سختتر و سختتر میشود و امنیت و موقعیت سوریها را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد، آشکار شدن مواضع از همه چیز مهمتر است. من واقعا ناراحت خواهم شد اگر مردم بگویند: «شما چون با القاعده سر جنگ دارید، از اسد حمایت میکنید.» این حقیقت ندارد، این اسد است که با حضورش در سوریه پای این افراد، این جهادگران را به کشورش باز کرده و میکند. اگر او نبود، کاهش حضور این نیروها در سوریه بسیار آسانتر میشد، اما داریم میبینیم که اوضاع چقدر پیچیده است. به نظر من ما با موضع آشکاری با هم تعامل نداشتهایم، یعنی ما موضع خود را خوب مشخص نکردهایم و فکر میکنم هر چه جلوتر رویم مشخص کردن موضع از همه چیز مهمتر خواهد بود.