قضیه مرگ جمال خاشقجی را برخیها در شرق و غرب منتشر کردند و تصور این بود که این مسئله ناشی از دلخراشی جرم یا دوستداری مقتول باشد، اما دیری نگذشت که روشن شد بسیاری از پیگیران این مسئله مانند شبکه «الجزیره» و قطر و ترکیه و… این هدف را پیگیری میکردند که مرگ او را به عنوان کالایی برای مبادلات سیاسی خود مورد استفاده قرار دهند.
دولت پادشاهی سعودی این توطئه را خیلی سریع درک کرد و به عنوان یک دولت به سرنوشت تبعه خود بسیار اهمیت نشان داد و سعی زیادی کرد تا واقعیت با شفافیت تمام کشف شود. دادستان سعودی نیز پیگیر قضیه شد و با متهمان وارد بازجویی قانونی شد، و هر چند برای ترکیه درخواست همکاری فرستاده شد اما ترکیه به هر سه درخواست مملکت پاسخی نداد، و برای حل قانونی قضیه رغبتی ننمود. شفافیت به کار رفته توسط دادستان سعودی موفقیت قابل مشاهده ای برای دستگاه قضایی کشور بود.
از سوی دیگر آنچه روشنی بیشتری بر این قضیه بخشید دو تصریح در هفته گذشته بود، که یکی از آنِ وزیر خارجه فرانسه بود و در طی آن تأکید کرد که فرانسه هیچ معلوماتی دربارهٔ صداهای ضبط شده از ترکیه تحویل نمیگیرد، و بیان داشت که ترکیه از این قضیه استفاده سیاسی میکند؛ و تصریح دیگر توسط مشاور امنیت ملی آمریکا جان بولتون بیان شد که گفته بود ترکیه معلوماتی در دست ندارد که ثابت کند رهبری سعودی در قضیه دست داشتهاست.
مسئله بالا همان استثنائی است که یک قانون را اثبات میکند: همواره منش سعودی این بود که هرگز متعرض معارضان خارجی نشود. دولت سعودی حتی سعد الفقیه که درصدد بود ملک عبدالله بن العزیز را در دوره ولی عهدی ترور کند مورد پیگیرد خارجی قرار ندادهاست. از سوی دیگر این دولت حتی برای برخی از این دست افراد در دوره پیری حقوق خاصی در نظر گرفت و از خانواده آنها رعایت و دلجویی میکرد، مانند عبدالله القصیمی و عبدالرحمن منیف و….
این هجمههای کور و غیر منطقی که همراه اعلان خبر مرگ خاشقجی در رسانههای غربی بود، اعتبار بسیاری از رسانههای غربی را به باد سپرد، و این نشان داد که در برخی مواقع این رسانهها، محلی برای تهمت و تلفیق و دروغ پردازی میشوند تا رسانههایی برای کشف حقیقت یا پیگیری یک خبر واقعی. همین مسئله باعث شد این رسانه در خدمت برخی منافع و دشمنیها قرار گیرد. برای مثال چگونه واشینگتن پست اجازه میدهد یکی از وزرای بزرگترین کشور دارای زندانیان سیاسی و دستگیری روزنامه نگاران دربارهٔ مرگ خاشقجی روزه خوانی کند، و از آزادی بیان بگوید. یا یکی از تروریستهای یمنی را برای سخن دربارهٔ قانون دعوت کند! در حالی که به اطلاعات فرستاده شده از سفیر سعودی امیر خالد بن سلمان کم توجهی میکند.
آنچه مهم است این است که در این قضیه سعودی توانست جانب مهمی از این بحران را پشت سر گذارد و با این قضیه با شفافیت درخوری برخورد کند و با ضمانت تمام در پیگیری این قضیه با ضمانت رهبری سیاسی تلاش میکند تا حقایق کامل را برای دادگری حقیقت کشف کند. همچنین از لحاظ بینالمللی ثابت کرد که یک دولت قوی و مستحکمی است که مشروعیت گستردهای دارد و در مقابل شرارتهای مذهبی ایران جز این دولت نمیتواند ایستادگی کند. این حادثه نشان داد که رابطه میان دولت و ملت سعودی نیز بیش از پیش محکم شده و در مواقع تهدید یا توطئه علیه دولت قوی تر میشود.
در پایان باید یادآور شد که بسیاری تلاش کردند برخی مسایل جزایی یا حقوقی یا انسانی را بر ضد مملکت وجه سیاسی دهند و همگی شکست خوردند و سعودی ماندگار ماند. این قضیه نیز اولین نبود و آخرین نخواهد بود.