
کالاشها با پوستی روشن، موهایی بلوند و چشمانی آبی بر این باور هستند که از نسل اسکندر مقدونی و لشکریان او هستند – عکس از هیستوری پاک
کالاشها – «کافران سیاه پوش»- ساکن منطقه قبایلی شمال غرب پاکستان، قرن ها است که با سرسختی از پذیرش اسلام خودداری کردهاند و سرزمین کوچک خود را با قوانین مخصوص به خود اداره می کنند.
این جماعت با وجود اینکه در قلمرو پاکستان زندگی میکنند خود را پاکستانی نمیدانند. کالاشها با پوستی روشن، موهایی بلوند و چشمانی آبی بر این باور هستند که از نسل اسکندر مقدونی و لشکریان او هستند.
تاکنون تاریخ نوشتهای و یا پیوند محققی که این ادعا را اثبات کند بدست نیامده است اما بیشتر آنان بر اساس تاریخ شفاهی که از یک نسل به نسل دیگر روایت شده است خود را از بازماندگان لشکر این جهان گشای غربی میدانند که در ۳۷۷ قبل از میلاد مسیح در این منطقه سکونت داشتند.
شماری از تاریخ نگاران براین باور هستند که بین کالاشها و نورستانیهای افغانستان شباهتهای زیادی از لحاظ فرهنگ، پوست و رنگ مو با اروپاییها وجود دارد.
کالاشها در سه دره زیبای رامبار، بمبرت و عمدتا بیریر در منطقه چترال ایالت خیبر-پختونخوا زندگی میکنند.
آیین
پروردگار کالاشها، «خدایی» نام دارد ولی آنان ۱۱ الهه دیگر را نیز که حافظ منافع خود میدانند، میپرستند و برای آنها قربانی میکنند.
خدایان کالاشها زیارتگاههای مخصوص به خود را دارند که در سراسر این سه دره پراکنده است. آنان همواره برای خدایان خود گوسفند قربانی میکنند. این جماعت مردگان خود را دفن نمیکنند بلکه اجسادشان را در تابوتهایهای چوبی قرار داده و در فضای آزاد میگذارند و به این باور هستند که روح آدمی زاد با خوشحالی از کالبدش جدا شده و به دیگر ارواح میپیوندد.
این باور سبب شده است که کالاشها در مراسم تشییع مردگان خود بجای اینکه بگریند، رقص و شادی کنند.

شماری از تاریخ نگاران براین باور هستند که بین کالاشها و نورستانیهای افغانستان شباهتهای زیادی از لحاظ فرهنگ، پوست و رنگ مو با اروپاییها دارد – عکس از هیستوری پاک (برای دیدن عکس در سایز بزرگتر روی آن کلیک کنید)
زبان
کالاشیها به زبان کالاشه/کالاشمون صحبت میکنند که شاخهای از زبانهای هند-آریایی شناخته میشود. این زبان کهن تا هنوز ساختار نوشتاری مناسبی نداشته است اما تلاشهایی برای احیای این زبان کهن صورت گرفته شده است.
همزمان با کم شدن شمار کالاشها، سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو)، کالاشه را از زبانهای در معرض خطر خواند و نسبت به از بین رفتن آن ابراز نگرانی کرده است.
فرهنگ کالاش ها
در پاکستان، کشوری که هنجارهای اجتماعی آن به طور کامل تغییر کرده است و نگرشهای تند و افراطی از اسلام در حال گسترش است کالاشها بر خلاف همسایگان مسلمان خود، روابط اجتماعی بسیار آزاد دارند. نوشیدن شراب و رقص و پایکوبی زنان و مردان را نیک میشمارند.
فرار زنان به قصد ازدواج از رواجهای عمده این قوم است و این قاعده شامل زنان شوهر دار نیز میشود. هر مرد برای ازدواج با زن مورد علاقهاش باید مبلغی پول به خانواده همسرش بپردازد و چنانچه یک زن شوهر دار خواست از شوهرش جدا شود به مرد مورد نظرش پیام میدهد و این مرد نیز باید دست کم دو برابر پولی که همسر اولی زن پرداخته بود، بپردازد تا او را به همسری بگیرد.
این جماعت خانهای به نام «باشالنی» دارند که زنان را در هنگام عادت ماهانهشان به آنجا میفرستند تا پاک شوند و سپس دریک مراسم تشریفاتی به نزد شوهرشان برگردند.
زنان کالاشی ردای سیاه بلند تزئین شده با صدفهای رنگی میپوشند. گردنبند و مهرههای رنگارنگ را به گردنشان میآویزند. کلاهی بافته شده با پرهای رنگی بر سر میکنند اما مردانشان به طور معمول شبیه مردان مسلمان همسایه خود پیراهن و شلواری گشاد و جلیقه میپوشند و کلاهی پشمی بر سرمی کنند.
این قوم به طور معمول از طریق دامپروری و کشاورزی امرار معاش میکنند. هر چند گردشگران زیادی از اقصا نقاط پاکستان و کشورهای دیگر به ویژه اروپایی برای دیدن آن به این درهها میآیند و دولت نیز مبلغی را به برای ورود به دره دریافت میکند اما این وضعیت سود چندانی برای بومیان این سرزمین نداشته است و آنان با ابتداییترین امکانات زندگی میکنند.
ساختار خانه کالاشها نیز بسیار کهن اما زیبا است. آنان خانههای خود را با استفاده از تنههای درختان و سنگ به صورت چرخشی بر فراز یک دیگر در دامن تپهها میسازند. محل زیست کالاشها بیشتر همانند کندوهای عسل طراحی شده است تا میزان دسترسی آنها به یکدیگر آسان باشد.

محل زیست کالاشها بیشتر همانند کندوهای عسل طراحی شده است تا میزان دسترسی به یک دیگر آسان باشد – عکس از هیستوری پاک (برای دیدن عکس در سایز بزرگتر روی آن کلیک کنید)
سنت ها
کالاشها جدا از روابط آزاد اجتماعی جشنهایی نیز بر پایه آیین و سنتهای بجای مانده خود برگزار میکنند.
جوشی نخستین جشن بزرگی است که به مناسبت فرا رسیدن بهار برگزار میشود و همه به ویژه زنان و دختران با پوشیدن لباسهای رنگارنگ و تزئین خود در این جشن شرکت میکنند.
زنان در این روز با سر و سامان دادن به خانههایشان، شیر تازه گاو را برای پذیرایی از مهمانان آماده میکنند و حتی نوزادان یک ساله و مادرانشان را نیز در این جشن در مراسمی تشریفاتی شستشو میدهند تا مطابق با باورشان پاک شوند و دختران جوان نیز بیرون از خانه میروند تا با رقص و آواز خوانی در طبیعت شاد باشند و خوشی کنند.
جشن اچاو در پاییز و هنگامی که محصولات زراعتی برداشته میشود و جشن چویموس که مهمترین جشن کالاشیها است و درمیانه زمستان برگزار میشود. رقص و پایکوبی و قربانی کردن گوسفندان برای خدایان از جمله کارهای عمده کالاشها در این جشن است.
زوال کالاش ها
کالاش ها برای زنده نگه داشتن هویت خود تلاش های زیادی کرده اند اما این تلاش ها چندان موثر نبوده است.
آنان با اعمال مقرراتی سخت گیرانه افرادی را که به اسلام میگروند از جامعه خود میرانند اما دیده می شود که شمار زیادی از ساکنان دره رامبار و بمبرت با گرایش به اسلام برای همیشه از هویت کالاشی جدا شده اند و مناره های مساجد نیز یکی پس ازدیگری در مناطق محل زیست آنان سربلند می کنند.
منابع محلی برآورد کرده اند که در حال حاضر در مجموع بین سه تا چهار هزار کالاشی که بیشتر آنان در دره بیریر زندگی می کنند، باقی مانده باشند.
در این میان اقداماتی نیز از سوی شماری از افراد و نهادهای خارجی از جمله یک نهاد یونانی بخاطر کمک به عمران این مناطق و بهبود وضعیت ساکنان آن صورت گرفته است.
اما آنچه که به ترس و وحشت کالاش ها و حامیان آنان افزوده است نیرومند شدن روز افزون طالبان است که با دستارهایی سیاه برای “کافران سیاه پوش” خط و نشان می کشند.
در اوایل ماه فوریه ۲۰۱۴ طالبان به کالاش ها هشدار دادند در صورتی که اسلام را قبول نکنند مورد حمله قرار خواهند گرفت. طالبان موسسات بین المللی را نیز متهم کرده اند که با حمایت از این اقلیت مشرک قصد دارند یک حکومت همانند اسراییل را در قلب یک کشور سرزمین اسلامی ایجاد کنند.
طالبان همچنان به کالاش ها و هتل هایی که در این منطقه مشروبات الکلی را برای گردشگران رزور می کنند هشدار داده اند چنانچه به این عمل غیر اسلامی خود پایان ندهند به جهنم فرستاده خواهند شد.