از زمانی که طرح خاورمیانه جدید توسط بوش رئیس جمهور آمریکا مطرح شد بیش از یک دهه می گذرد. هرچند بدلیل ظهور القاعده و رخداد فاجعه ۱۱ سپتامبر، و بدنبالش مداخله آمریکا و همپیمانانش در افغانستان و عراق، جریان حوادث بگونه ای پیش رفت که طرح آمریکایی « خاورمیانه جدید » را در تعلیق نهاد اما از دوسال پیش که محمد بوعزیزی جوان تونسی دراعتراض به وضعیت اقتصادی اجتماعی کشورش خود رابه آتش کشید، شعله آتشی را در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه دامن زد که با عنوان «بهار عربی» تاکنون ادامه دارد، و در پی آن است که با تحولاتی درونزا سرنوشت این کشورها را تغییر داده و «خاورمیانه جدید» ی بسازد.
شکل گیری جنبش های اجتماعی دموکراسی خواه، که غافلگیرانه دامن رژیم های دیکتاتوری حاکم بر کشورهای عربی را در برگرفته، خاورمیانه را با یک شوک تاریخی مواجه ساخته است. روسای کشوری که ذیل عنوان «جمهوری “برای خود” ریاست مادائم العمر» تمهید، و درعمل انتخابات و صندوق های رای را اسباب دست حاکمیت و نمایشی برای مشروعیت دیکتاتوری حاکم ساخته بودند ، سرانجام با اعتراض و خشم مردمی روبرو شدند که از یکسو از ناکارآمدی این رژیم ها به تنگ آمده، و از سوی دیگر درسایه انقلاب ارتباطات و سپهر جهانی دیجیتال بیش از پیش به خودآگاهی دست یافته و خواهان ایفای نقش فعالی در عرصه عمومی بودند. جنبش هایی که با شعار «اصلاح» شروع و بدلیل عدم پاسخگویی مناسب از سوی حاکمیت های استبدادی به شعار «اسقاط نظام» فرا روئید تاکنون به سقوط بن علی درتونس، حسنی مبارک در مصر، قذافی در لیبی، و علی عبدالله صالح در یمن انجامیده است. درادامه این مسیر سقوط بشار اسد در سوریه هم در راه است، و بنظر می رسد پس لرزه های این تحولات کشورهای دیگر عربی را بی نصیب نگذارد که بروز آنرا در کشورهای بحرین، اردن، و کویت می توان دید و قطعا شاهد تحولات اصلاحی درهمه این کشورها در انطباق با شرایط حادث و «خاورمیانه جدید» خواهیم بود.
خاورمیانه در جغرافیای سیاسی و اقتصادی جهان به لحاظ ویژگی هایی که دارد نقشی درخور و کلیدی دارد. دو ویژگی عمده مرکز ثقل جمعیت مسلمان و حوزه تمدنی اسلام، و برخورداری از منابع غنی نفت و گاز برای تامین بخش قابل توجهی از انرژی مورد نیاز جهان، این منطقه را در کانون توجه و رقابت قدرتهای جهانی و منطقه ای قرار داده است. بررسی و تحلیل کامل این موضوع از حوصله این مقال خارج است اما درادامه تلاش خواهم کرد به رقابت کشورهای قدرتمند منطقه ای بطور اشاره بپردازم هرچند رقابت درونی این کشورها بدون پیوند با قدرتهای جهانی ناقص بنظر می رسد و باید آنرا مدنظر داشت.
در پس تحولات خاورمیانه جاپا و نقش چهار کشور جمهوری اسلامی ایران، ترکیه، عربستان، و مصر را در رقابت با همدیگر برای تاثیرگذاری و پیشبرد سیاست های منطقه ای و جهانی شان باید دید و پیگیری کرد. مقوله های محوری که میدان رقابت این کشورها را دامن زده و آنرا برجسته می کند بر سه موضوع الگوی حکومت اسلامی، مسئله فلسطین و روابط با اسرائیل (و درنهایت آمریکا و غرب) متمرکز است، و هریک از این کشورها تلاش می کند با تکیه بر مزیت نسبی که در این باره دارد یا مزیت نسبی سازی دراین باره بر دائره نفوذ و تاثیر خود در روند تحولات جاری بیفزاید و جاپای مستحکمتری برای خود در «خاورمیانه جدید» فراهم آورد.
جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر مزیت نسبی ای که در سایه انقلاب اسلامی برای ارائه تفسیر و الگویی از حکومت اسلامی بدست آورده بود تلاش کرد توده های مسلمان خاورمیانه را مخاطب قرار داده و از این طریق بر دایره نفوذ خود در این منطقه بیفزاید، هرچند در این مسیر با مخالفت رژیم های حاکم مواجه بود و در گذر زمان ناچار از نوعی روابط با آنها و تعادل بخشی به مواضع خود شد اما از یکسو توانست شیعیان را به متحدان منطقه ای خود تبدیل نماید(حزب الله لبنان)، و از سوی دیگر با حمایت از خط مقاومت علیه اسرائیل و برخی گروههای فلسطینی توانست سوریه و جریانات مبارز سنی را به همسویی با مواضع خود بکشاند و بهترین روابط را با آنها سامان دهد، و درپناه چنین وضعیتی توانسته بود قدرت منطقه ای خود را ارتقاء بخشیده و تاثیر گذاری خود را پایدار کند اما رخداد «بهارعربی» از سویی، و وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم درایران از سوی دیگر، لرزه دراین پایداری فراهم آورده و به تدریج میدان رقابت را به ضرر ایران و نفع دیگر قدرتهای منطقه برهم زده است. رخداد «جنبش سبز» در ایران هرچند شباهت تام و تمامی با جنبش های «بهار عربی» داشت اما برخلاف این جنبش ها در میانه راه بدلیل سرکوب شدید متوقف و همچون آتش زیر خاکستر وضعیت داخلی کشور را بی ثبات ساخته است، واز اینرو جمهوری اسلامی ایران در همگامی با جنبش های «بهارعربی» دچار تردید و دیرهنگامی شد و در این مسیر با حمایت ار رژیم حاکم بر سوریه عملا خود را در رویارویی با این جنبش ها و از دست دادن نفوذ معنوی خود درمیان بخش قابل توجهی از مبارزان اهل سنت در منطقه قرار داد، و این رخداد فرصت را برای پیشروی رقبای منطقه ای ایران فراهم آورده است.
ترکیه که پس از روی کارآمدن حزب اسلامگرای عدالت و توسعه عملا به رقیب ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران در جهان اسلام تبدیل شده، به رغم روابط خوبی که پس از انقلاب با ایران داشته است، در پی بازیابی جایگاه خود در منطقه در رقابت باایران و دیگر کشورها برآمده است. همگام با تحولات داخلی این کشور و افزایش توانمندی اقتصادی اش، راهبران ترکیه به اصلاح سیاست خارجی این کشور در روابط با اسرائیل و حمایت بیشتر از فلسطینی ها پرداخته و از این مسیر توانستند راه نفوذ بیشتر خود را در میان توده مردم منطقه هموار نمایند. دراین مسیر همگامی سریع ترکیه با رخداد «بهار عربی» و پشتیبانی آنها از جنبش های جاری بیش از پیش بر پیشروی این کشور در منطقه افزوده و بنظر می رسد جایگاه تازه و موثری به ترکیه داده است، جایگاهی که برخی آنرا بازگشت به دوره عثمانی و نقش راهبری ترکیه در منطقه خاورمیانه تشبیه می کنند اما روشن است که واقعیت های جاری در «خاورمیانه جدید» چنین بازگشتی را نامحتمل می کند ولی راهبران ترکیه تمامی تلاش خود را دراین باره بکار بسته و پیگیر خواهند بود.
عربستان کشور دیگری است که با استفاده از مزیت خادم الحرمینی و درآمد بالای نفتی در پی نفوذ و تاثیرگذاری در روند تحولات منطقه و رقابت با ایران و ترکیه است. نزدیکی ایدئولوژیک و قومی این کشور با کشورهای منطقه و عرضه کمک های مالی راه همواری را برای نفوذ این کشور در منطقه فراهم کرده، و همراهی با جنبش های جاری نیز بر نقش عربستان در کشورهای منطقه افزوده است.
مصرهرچند خود گرفتار طوفان «بهار عربی» بوده اما بنظر می رسد با رهایی از این طوفان و استقرار دولت برآمده از پی آن بدنبال بازیابی نقش و جایگاه خود در رقابت با ایران، ترکیه و عربستان در عرصه «خاورمیانه جدید» برآید. مزیت نسبی مصر علاوه بر قرابت ایدئولوژیک و قومی با کشورهای منطقه، برخوردای از شرایط ممتاز و ویژه در رابطه با فلسطین و اسرائیل است که اخیرا از آن توانست بخوبی برای برقراری آتش بس بین این دو استفاده کند، و قطعا مصر در پی بازیابی نقش خود به عنوان یک قدرت منطقه ای خواهد بود.
خاورمیانه در حال پوست اندازی است، و «خاورمیانه جدید» در حال شکل گیری، و دراین میان رقابتی سخت میان کشورهای قدرتمند منطقه، ایران، ترکیه، عربستان، و مصر برپایه مزیت های نسبی ایدئولوژیک، سیاسی، قومی و توانمندی اقتصادی جاری است. «بهار عربی» نه تنها فصل جدیدی را درحیات برخی کشورهای منطقه رقم زده است بلکه موجبات جابجایی جایگاه کشورهای قدرتمند منطقه را هم فراهم آورده است، و از این رو باید منتظر جغرافیای تازه ای برای نقشه ژئوپلتیک منطقه بود.