
چنگیز آیتماتوف (۱۲ دسامبر ۱۹۲۸ – ۱۰ ژوئن ۲۰۰۸)
چند روز پیش، دولت قرقیزستان اعلام کرد از سال آینده، در روز دوازدهم دسامبر، زادروز چنگیز آیتماتف، جایزهای را به نام این نویسنده معروف و معاصر روسزبان برگزار خواهد کرد. همچنین قرار است خانه او در بیشکک، پایتخت قرقیزستان به موزه تبدیل شود.
چهار سال از مرگ چنگیز آیتماتف نویسنده مردمی قرقیزستان میگذرد؛ کسی که با ترجمه داستان بلند او به نام «جمیله» از سوی لوئی آراگون، نویسنده و شاعر فرانسوی، به عنوان نویسنده زیباترین داستان عاشقانه جهان شناخته شد.
آراگون با خواندن این داستان چنان شیفته آن شد که خودش آن را به فرانسه ترجمه کرد؛ داستانی که نوشتنش در روزهای جوانی، سبب شهرت فراوان نویسنده در دنیا شد. داستان جمیله در منطقهای نزدیک به مرزهای روسیه و چین میگذرد. در مغولستان، در کشوری که با خواندن این داستان، خواننده دلش میخواهد حتما این کشور را ببیند؛ جایی که استپ بی پایان میان کوههای قرقیزستان و روستایی دورافتاده قرار گرفته. در این روستای کوچک، راوی که یک پسر ۱۳ ساله است عشق را در مییابد. او همچنین هنر را به عنوان یک روش ابراز این عشق میشناسد. این داستان زیبا، خواننده را به رؤیای زندگی در استپهای باشکوه میبرد.
آیتماتف در آثارش با تسلط کامل بر ادبیات روس و قرقیزی و با آشنایی به تاریخ کشورش نه تنها ادبیات و تاریخ سرزمینش را جهانی و جاودانه کرده، بلکه با نقد دوران سیاه استالینیستی به تشریح وضعیت آن زمان میپردازد.
او خود از قربانیان این حکومت بود. پدرش در ۳۵ سالگی وقتی او تنها ده سال داشت، به اتهام دشمنی با خلق از سوی حکومت استالین تیرباران شد. آیتماتف یک بار در یکی از مطرحترین روزنامههای روسیه مقالهای علیه خشونت حاکم بر دوران استالین نوشت و اسطوره جنگ میهن پرستانهای را که سبب تبدیل شوروی و آمریکا به دو ابر قدرت بزرگ جهان شد مورد نقد قرار داد.
این نویسنده در بسیاری از آثارش نیز به این موضوع پرداخته است. مثلا در رمان «روزی به درازای یک قرن» به زندگی ساکنان مناطق اطراف دریاچه آرال، قربانیان جنگ دوم جهانی و وضعیت دو ابر قدرت تازه در جهان میپردازد. داستان درباره «ادیگی» قرقیز پیر است که تقریبا همه عمرش را به عنوان سوزنبان در یک ایستگاه کوچک قطار در میان استپ زندگی کرده است. دور و اطراف این ایستگاه کلبههای ساکنان این روستای دورافتاده وجود دارد که همه از کارکنان این ایستگاه هستند.
یک روز بهترین دوست او «کازانکاپ» میمیرد و ادیگی که مشغول تدارک مراسم خاکسپاری اوست، در مسیر رفتن به قبرستان خاطراتش را مرور میکند. خانواده، دوستان و تاریخ سرزمینش. تاریخ سراسر رنج مردمان ساکن استپ. در این داستان، آیتماتف یکی از شناختهشدهترین جنایتهای دوران استالین را مرور میکند: دستگیری و تبعید همه مردم؛ سربازان و مردم عادی.
در دوران استالین، ارتباط با مردمی غیر از اهالی شوروی در طی جنگ، سبب میشود فرد به عنوان یک دشمن خلق دستگیر و زندانی میشود. در بازگشت به گذشتههای خیلی دور، نویسنده زندگی ساکنان روزگار قدیم استپ را نیز روایت میکند. یوان یوانها قومی بدوی ساکن این دشتها که در نبرد و برخورد با اسیران شیوهای مخصوص به خود داشتند.
چنگیز آیتماتف روایتی هولناک از این قوم به دست میدهد: آنها ابتدا موی سر اسرا را میتراشیدند و پوست شتر بر کله آنها میکشیدند و چند روزی در آفتاب سوزان صحرا دست بسته رهایشان میکردند. با گرم شدن هوا پوست شتر خشک میشد و بیشتر به پوست سر اسیر میچسبید، تا جایی که موی تازه در آمده جایی برای رشد نداشت و داخل پوست سر برمیگشت. بعد از چند روز یوان یوانها اسرا را رها میکردند. چون اسیر که حالا مانکورت نامیده میشد، هیچ حافظهای نداشت و تنها اربابش را میشناخت.
کاری که این قوم وحشی با اسرایشان میکردند نوعی شستشوی مغزی بود که آیتماتف در رمان «روزی به درازی یک قرن» از بازگویی آن برای مقایسه شباهتهای میان این روش و برخورد حکومت استالین با مردم استفاده میکند.
در عین حال در این رمان قصه طرح مشترک فضایی آمریکا و شوروی برای پرتاب یک کاوشگر به فضا هم روایت میشود. فضانوردان در فضا با ساکنان سیاره سبز آشنا میشوند و یک هفتهای میهمان آنها میشوند. اما آنچه از این سفر و شناخت نصیبشان میشود همانی است که یوان یوانها با اسرایشان میکردند یا سرنوشتی شبیه مخالفان استالین دارند. آنها از سوی مقامات ایستگاه فضایی در زمین برای همیشه از بازگشت به این سیاره منع میشوند.
با بنای دو داستان موازی، آیتماتف میخواهد نشان دهد که از نظر حکومت استالین، ارتباط با غیر، خیانت محسوب شده و مجازات آن از بین بردن شخص است.
چنگیز آیتماتف در نوشتههایش قلم ساده و روانی دارد. او بی آنکه سعی در به رخ کشیدن دانش ادبی خود داشته باشد، با نقد وضعیت جهان و دارا بودن نگاه فلسفی، به نویسندهای جهانی تبدیل شده است.
در آثارش همواره در کنار نقد سیاست و وضعیت اجتماع و روایت تاریخ رنج بشر از دوران توحش تا عصر اکتشافات فضایی به دنبال پاسخ این پرسش است که انسان به کجا میرود و سعادت را چگونه خواهد یافت.
چنگیز آیتماتف سال ۲۰۰۸ چند روز بعد از هشتاد ساله شدنش در بیمارستانی در شهر نورمبرگ آلمان درگذشت. دولت قرقیزستان پیش از آن، همان سال را سال آیتماتف، قهرمان ملی و نویسنده مردمی خود اعلام کرد. نام این نویسنده نیز قبل از مرگ، در همان سال ۲۰۰۸ به عنوان کاندیدای نوبل اعلام شد.
آیتماتف نه تنها به خاطر داستانها و رمانهایش بلکه به دلیل چاپ مقالات فلسفی هم در قرقیزستان و روسیه شهرت فراوانی دارد. آخرین رمان این نویسنده یک سال پیش از مرگش منتشر شده بود. آیتماتف وقتی مرد، در قرقیزستان یک روز عزای عمومی اعلام شد.