بیوهزنان کسانی هستند که به دلیل طلاق یا فوت همسرشان، ازدواج مجدد نکردهاند و تنها زندگی میکنند. بر مبنای این تعریف بسیاری از زنان سرپرست خانوار، بیوگانی هستند که عواملی چون طلاق یا فوت همسر، مسئولیت زندگی را به دوش آنها میاندازد. زنانی که به دلایل مختلف همسرشان را از دست میدهند یا از او جدا میشوند، یکباره با جهان دیگری روبهرو میشوند. دغدغههای معیشتی، عاطفی، وسواسهای فکری، برخورد نامناسب اطرافیان و… تنها بخشی از مشکلات آنهاست.
بر اساس آمارهای مرکز آمار سازمان ملل در سال ۲۰۰۸، ۲۴۵ میلیون زن بیوه در سرتاسر جهان زندگی میکنند که بیشترین آنها اهل عراق، کامبوج و افغانستان هستند. بیش از شش میلیون زن ایرانی نیز مطلقهاند و مشخص نیست چه تعدادی همسر خود را از دست دادهاند.
داریوش قنبری، نماینده مجلس ایران چندی پیش گفته بود که یک میلیون مرد بیوه هم در ایران وجود دارند. او افزایش طلاق در جامعه را عامل اصلی بیشتر شدن تعداد زنان بیوه دانسته بود. در شهرهای بزرگ ایران، ۲۰ درصد زنان طلاق میگیرند.
مطابق آمارهای رسمی، از این تعداد، یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر سرپرست خانواده هستند. مدیرکل ایتام کمیته امداد اعلام کرده که هر سال ۶۰ هزار نفر به این جمعیت افزوده میشود.
نگاه ابزاری حکومت
در کنار مشکلات گسترده زنان بیوه در ایران، نگاه حاکمیت به مسائل زنان به جای اینکه در مسیر کاستن از این مشکلات باشد، تحقیرکننده، محدود کننده و تقویت کننده دیدگاه غلط جامعه نسبت به این گروه از زنان است. در حالی که بسیاری از زنان بیوه از برخوردهای ناپسند عموم جامعه از زن گرفته تا مرد نسبت به خود در رنجاند، چندی پیش رییس ستاد اقامه نماز ایران در یک سخنرانی پیشنهاد کرد که دانشجویان پسری که امکان ازدواج ندارند با زنان بیوه جوانی که آمادگی دارند ازدواج موقت کنند و پس از اینکه تحصیلاتشان به پایان رسید، بروند و ازدواج کنند.
محسن قرائتی در مراسم آغاز سال تحصیلی دانشگاه پیام نور استان تهران، با اعلام آمار قبلی زنان بیوه ایرانی که توسط دادستان تهران مطرح شده بود و تعداد آنها را ۵۰۰ هزار زن برآورد کرده بود، گفته: «شاید تعداد این زنها به یک میلیون نفر رسیده باشد، حال این زنها چه راهکاری برای اینکه به گناه نیافتند، باید انجام دهند؟ آیا باید همه این افراد خودشان را حفظ کنند؟ یا اینکه باید گناه کنند و یا اینکه راهکارش این است که بسوزند و بسازند؟»
با این اظهار نظر او زنان بیوه را به عنوان ابزارهایی برای ارضای میل جنسی دانشجویان جوان تقلیل داده بود واز سوی دیگر مشکلات، نیازها و مسائل زنان بیوه را نیز در تامین نیاز جنسی خلاصه کرده بود. به گفته او، در این زمینه، “ازدواج موقت تنها راه است و جز ازدواج موقت، راهحلی نیست.”
دیدگاه ارائه شده از سوی این روحانی محافظهکار ایرانی، در واقع ادامه همان نسخه مشکلسازی است که زنان بیوه بازمانده از جنگ را سوژههای جنسی سالهای پس از جنگ ایران و عراق ساخت و مشکلات گسترده اجتماعی، اخلاقی و تربیتی برای این زنان و فرزندانشان ایجاد کرد.
ازدواج مجدد، امکانی دشوار
بر مبنای آمار، تعداد بیوهزنان دستکم شش برابر مردان است و دلیل اصلی این تفاوت، مشکلات ازدواج مجدد برای زنان است. همانقدر که مردان بیوه به سرعت ازدواج میکنند و از آمار بیوهشدگان خارج میشوند، زنان بیوه، بعد از طلاق یا فوت همسر، به دلایل گوناگون مانند بالا رفتن سن، داشتن فرزند یا باورهای غلط اجتماعی نمیتوانند ازدواج کنند.
علاوه بر نگاهی که از زنان بیوه توقع فداکاری در راه فرزندان و ازدواج نکردن دارد، این زنان از سوی فرزندان هم محدودیت در تصمیمگیری دارند. در بسیاری از موارد فرزندان (بهویژه فرزندان پسر)، این اجازه را به مادر خود نمیدهند.
درعمل، بسیاری از آنها مجبور میشوند با خواستگارانی مسنتر و دارای چند فرزند ازدواج کنند و برقراری هرنوع ارتباط با مردان مجرد و ازدواجنکرده، از سوی اجتماع با همان نگاهی قضاوت میشود که زنان بیوه را تهدید امنیت خانواده به شمار میآورد.
نمونه اش آذر، زن ۳۲ سالهای که ۴ سال پیش از همسرش جدا شده است: «خواستگار دارم، اما همه پیر و بچهدار. یک نفر دخترش را فرستاد خواستگاری من، که همسن خودم بود! مادر خودم میگوید باید با همینها ازدواج کنی، کسی دیگری که سراغ تو نمیآید.»
باز سنگین زندگی
از میان تعداد زیاد زنان مطلقه و بیوه، تنها درصد کمی شاغل هستند، در حالی که سیاستهای تبعیضآمیز جنسیتی، زمینه اشتعال زنان را به طور کلی در جامعه محدود میکند و فرصتهای برابر را از آنان می گیرد. حتی در صورت اشتغال هم دستمزد زنان به طور کلی پایینتر است. در عین حال بسیار امکان دارد که زنان بیوه به صرف از دست دادن همسر، شغل قبلی خود را هم از دست بدهند.
بر همین اساس، تامین هزینههای فرزندان و پرداخت اجازه خانه برای این زنان مشکل است. اگر هم موفق به تامین هزینههای مسکن شوند، پیدا کردن مسکن برای اجاره برای این زنان آسان نیست و بسیاری از صاحبان مسکن، به دلیل باورهای غلط رایج، از اجاره دادن مسکن خود به این زنان خودداری میکنند.
زنان بیوه دارای فرزند، برای آینده فرزندان خود هم نگرانیهای گوناگونی دارند. در کنار مشکلات اقتصادی و تامین هزینهها، فرزندان این خانوادهها معمولا به خاطر جدایی از پدر، مشکلات عاطفی زیادی دارند. این در حالی است که هیچ نوع سیستم حمایتی و امنیتی، برای تامین رفاه اجتماعی این گروه از زنان تعریف نشده و این زنان اغلب بدون داشتن بیمه، شغل ثابت و امکان استفاده از نهادهای اجتماعی مددکاری، مجبورند مشکلات خود را به تنهایی حل کنند یا در نهایت زیر فشار مشکلات کمر خم کنند.
فاصله تهدید تا انزوا
زنان بیوه گاه مجبورند تا آخرعمر به خانواده همسرشان پاسخگو باشند. بسیاری از زنان مطلقه هم از مزاحمتها و مداخلههای همسر قبلی خود ابراز ناراحتی میکنند. در بسیاری موارد، تصمیم به ازدواج مجدد، باعث بروز مشکلات جدیتری از سوی همسر سابق یا خانواده او میشود. همسر قبلی اجازه ملاقات با فرزندان را نمیدهد یا زن را تهدید میکند که فرزندانش را از او خواهد گرفت.
اما باورهای غلط و قضاوتهای تنگنظرانه جامعه نسبت به زنان بیوه، مهمترین مشکل این گروه از زنان است. بسیاری از این زنان به دلیل همین رفتارهای غلط، از جمع خانواده و دوستان طرد میشوند یا خود را منزوی میکنند.
طعنه، متلک و آزار جنسی از سوی افراد نزدیک وغریبهها به این زنان بیشتر روا داشته میشود. امنیت اجتماعی و حمایت خانوادگی معمولا وجود ندارد، در حالی که بسیاری از زنان مطلقه برای رسیدن به آزادیهای از دست رفتهشان طلاق میگیرند، اما در عمل با محدودیتها و مزاحمتهای اعضای خانواده خود روبهرو میشوند.
اما مشکلات روحی تحمیل شده از سوی اجتماع، تنها عامل فشارهای روانی این زنان نیست. تجربه تلخ از دست دادن همسر یا جدایی از او، باعث میشود که زنان بیوه همیشه نگران آینده ازدواج احتمالی خود باشند و به ازدواج اعتماد نداشته باشند.
اگر ازدواج نکنند هم افسردگی و بدبینی، نگرانی زیاد نسبت به آینده و تنهایی بعد از بزرگ شدن بچهها، تصویرهای پیش روی این زنان است. در حالی که خیلی از آنها ترجیح میدهند تنها زندگی کنند و استقلال داشته باشند، خانواده و اجتماع در دوگانهای متناقض، از آنها توقع دارد که برای رفع ناامنی خود، این استقلال را به نفع جامعه فدا کنند؛ هرچند برای این فداکاری، به آنها اجازه انتخاب هم نمیدهد.