قاسم سلیمانی زمان جنگ ایران و عراق تنها یک سرباز جوان بود که سربازان ایرانی را در میدانهای مین هدایت می کرد. او حتی پا را از جنگ فراتر گذاشته بود هنگام کمبود آذوقه از گله های محلی بز زنده ای می دزدید و برای همرزمان خود به کمپ می برد. چنین حرکت هایی بود که که او را حتی مورد احترام دشمن هم قرار داد.
امروز سلیمانی فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران است و نیروهای ویژه سپاه پاسداران ایران را از میدان مین متفاوتی عبور می دهد. به محض اینکه دولت اسلامی عراق و سوریه (داعش) به بخشهای بزرگی از شمال عراق نفوذ و موصل را به عنوان دومین شهرعراق تسخیر کرد، این خبر منتشر شد که سلیمانی وارد بغداد شده تا به عراقی ها یاری برساند.
بنابر گزارشها، ماه گذشته نیروهای سپاه قدس حداقل یکی از مبارزان خود به نام علیرضا مشاجری را از دست داد. در حال حاضر سیل کمکهای اطلاعاتی و لجستیکی از تهران روانه بغداد شده است.
اما هیچکدام از این اقدامات موثر واقع نشده است. داعش به نفوذ خود در سراسر عراق ادامه داده و موفقیت خود را با کوتاه کردن نام خود به ” دولت اسلامی” (ISIS را به IS) اعلام کرد و دولت اسلامی عراق و سوریه با پیروزیهای کوتاه به دولت اسلامی تبدیل کرد.
ابوبکر البغدادی رهبر این گروه پس از آنکه به قدر کافی قلمرو به دست آورد و هدفش را تحقق بخشید، خلافت خود را که دربرگیرنده عراق و سوریه می شود، اعلام کرد. اما این تازه آغاز ماجراست: این گروه نقشه های توهم آمیز مضحکی را ارائه کرده که طی آن گسترش خلافت خود را تا اروپا پیش بینی کرده است.
بعید است که داعش دستاوردهای خود را برای مدت طولانی حفظ کند. شاید این گروه استعداد قتل و غارت داشته باشد، همانطور که تاکنون صدها میلیون دلار از بانکهای سراسر عراق را به یغما برده اند، اما استعداد این گروه برای دشمن سازی بیشتر است. در میان افرادی که علیه آنها صف کشیده اند می توان به دولت عراق، شبه نظامیان شیعه، سنی های میانه رو، کردها، اتحادیه اروپا و البته ایرانیان و ایالات متحده آمریکا اشاره کرد. اصل ” دشمنِ دشمن من” هرگز اینقدر مرتبط به نظر نرسیده است.
با این حال این وضعیت همچنان وخیم باقی مانده است. ظاهرا البغدادی به قدری در جایگاه خود احساس امنیت می کند که تصمیم می گیرد پیشاپیش زمان و مکان خطبه نماز جمعه خود در موصل را اعلام کند. اگر داعش قرار است متوقف شود، باید آن را شکست داد و ارتش عراق به تنهایی قادر به این کار نیست.
این امر بدان معنا است که ایران درگیر دو جنگ شده است: یکی جنگ سوریه که ایران چندین سال گذشته خود را صرف حمایت بشار اسد کم خرد کرد، و اکنون نیز درگیر جنگ عراق شده است. اینک اوضاع رو وخامت گذاشته است. ایران اخیرا سه هواپیمای ساخت روسیه Su-25 را برای دولت نوری مالکی نخست وزیر عراق ارسال کرده تا از آن علیه داعش بهره بگیرد (اگرچه مقامات عراقی مدعی شده اند که این هواپیماهای Su-25 در اصل هواپیماهای نیروی هوایی عراق بوده که در جنگ خلیج سال ۱۹۹۱ برای حافظت به سمت ایران پرواز کرده اند). با این وجود تقریبا این اطمینان وجود دارد که عراقی ها به کمک بیشتری نیاز دارند.
فرصت افزایش نفوذ ایران در عراق با وجود سلیمانی از دست نخواهد رفت. نخست وزیر عراق به قدری به حمایت ایران وابسته است که به نظر می رسد مشتاقانه تقریبا هرگونه تقاضایی از سوی ایران را پاسخ می دهد. وی همچنین جایگاه کنونی خود را مدیون تهران است که در انتخاب وی موثر بود و همین است که برخی از انتقادها نسبت به این وضعیت به تهران نسبت داده شد. اما به علت سیاستهای فرقه گرایانه ناپخته مالکی، اخراج وزرای سنی و تبعیض علیه جمعیت سنی فضایی ایجاد شد که داعش در آن از سرعت موفقیت خود بهره برد.
آیا سلیمانی از آن زمان تاکنون بیش از حد پیش رفته است؟ عراق ضعیف به ایران سود می رساند اما آیا یک عراق تجزیه شده با دولتهای فرقه ای محور نیز چنین سودی را برای ایران دارد؟ داعش مرز بین سوریه و عراق را از بین برده است و خاتمه موافقت نامه سایکس پیکو را اعلام کرد و به دنبال آن آنچه را که مرزهای ساختگی خاورمیانه توصیف می شد را نیز در هم شکست. احتمال سقوط کنونی عراق وجود دارد. سنی ها از حکومت شیعیان سیر شده و کردها پیش از این مقاصد خود را برای هدف طولانی مدت خود یعنی داشتن یک کشور مستقل کرد اعلام کرده اند. اگر این اتفاق رخ دهد، کشورهای عرب سنی و کرد در مرزهای ایران تهدید مستقیمی به امنیت بلند مدت ایران تلقی می شود، در غیر این صورت روند به همین منوال دنبال می شود.
این استدلال معتبر اما ناقص است. اول از همه، منافع قابل توجهی علیه از هم پاشیدن عراق وجود دارد ( نه حداقل تهران و ایالات متحده) اما حتی اگر چنین اتفاقی هم رخ دهد، این مساله سوال برانگیز است که چنین وضعیتی چه تاثیر بدی روی ایران می گذارد. هر دولت شیعه ای که پس از آن پدید آید اگر تابع محض ایران نباشد بیشتر از عراق امروز به ایران وابسته می شود ( در آن زمان دیگر سنی برای اعتراض) باقی نمی ماند.
در این میان کردها که سالها یک دولت غیر رسمی داشته اند مانع همکاری ایرانی ها به منظور حفظ منافع هر دو طرف نشده اند.
به نظر می رسد که تشکیل یک کشور سنی تنها مشکل اصلی باشد. اما اگر بخواهیم به تاریخ گذشته نگاهی بیاندازیم، احتمالا یک کشور سنی به قدری مشغول منازعات داخلی می شود که نمی تواند تهدید چندانی ایجاد کند. در حقیقت این امر می تواند نفوذ ایران را افزایش دهد چرا که این سرزمین دارای پتانسیل خوبی برای فراهم کردن زمینه رشد جهاد گراها بوده و تهدیدی که علیه یک دولت شیعی عراقی و احتمالا شیعیان سراسر خاورمیانه ایجاد می کند، ضرورت حضور ایران را برای ثبات منطقه ای افزایش می دهد.
البته وضعیت نابه سامانی می شود. جنگ و مرگ و خرابی برای ایران هزینه های اقتصادی، سرمایه سیاسی و سردرد محض سر و کار داشتن با آن را دربرخواهد داشت. از همه اینها گذشته این خاورمیانه است: همانطور که همیشه بوده است. یک کشور شیعه انعطاف پذیر، کردستانی که می توان با آن صحبت کرد و یک کشور ضعیف و کوچک سنی که تهدید آن برای ایران از تهدید عراق برای ایران در زمان صدام بسیار کمتر است.
بزرگترین خطری که داعش ایجاد می کند برای عراقی ها و ثبات خاورمیانه است. احتمال ادامه یافتن این هرج و مرج بسیار بالا است. اما تا زمانی که مخالفانتان باهم می جنگند، نمی توانند با شما هم وارد جنگ شوند: در حقیقت همان اصل «دشمنِ دشمن من» اینجا صادق است.