سناتور فقید جان مک کین در زمان تبلیغات انتخاباتی سال ۲۰۰۷ ترانه طنزی خواند که در آن خواستار بمباران ایران با تمام قدرت و شدت بود. حالا پژواک همین احساس در راهروهای دولت رئیس دونالد ترامپ می‌پیچد. مسئله‌ای که در حال حاضر قابل درک است.
ایرانی‌ها در چند نقطه به گسترش نفوذ خود در خاورمیانه ادامه می‌دهند؛ استخدام نمایندگان خود برای تهدید متحدان ایالات متحده در منطقه، حمایت از دولت بشار اسد در جنگ هولناکش در سوریه، برافروختن آتش جنگ داخلی در یمن با پشتیبانی از حوثی‌های شورشی و تلاش مستمر برای برهم زدن ثبات عراق و به دست آوردن سهمی بزرگ در لبنان.
ما اکنون شاهد تحول جدیدی در توسعه طلبی ایرانی در منطقه هستیم، تمایلی که بلندپروازی تهران و روابط رو به گسترشش با روسیه را تفسیر می‌کند؛ نیروی دریایی ایران از شروع عملیات اعزام موقت و پنج‌ماهه واحدهایش به غرب اقیانوس اطلس خبرداد. در عین اینکه معلوم نیست چه تعداد کشتی نظامی ایرانی در این برنامه حضور خواهند داشت، منابعی در تهران می‌گویند، کاروان دریایی شامل ناو تازه ساخت «سهند» می‌شود. براساس برنامه‌ریزی صورت گرفته، این یگان‌های دریایی قرار است در ونزوئلا توقف کنند. ونزوئلا یکی از معدود کشورها در نیم کره غربی است که از حضور نظامی ایران استقبال می‌کند. در هر حال وجود مشتی جنگجوی ایرانی در آبهای نزدیک ایالات متحده به هیچ وجه مستلزم اعزام هیچ‌یک از ناوهای آمریکایی به هیچ جایی نیست و حتی نباید به آن فکر کرد. کشتی‌های ایرانی دقیقاً دو نسل از ناوچه‌های فعلی موجود آمریکایی عقب‌ترند. نه قدرتی برای ضربه زدن مانند حملات بزرگی که آمریکا انجام می‌دهد دارند نه زیر دریایی‌هایی‌شان با استفاده از انرژی هسته‌ای کار می‌کنند، یا واحدهای دریایی آبی خاکی داشته باشند. نیروی دریایی ایران از جهت داشتن موشک‌های بسیار پیشرفته برای مواجهه با حملات زمینی بسیار فقیر است؛ مثل موشک‌های «تاما هاک کروز» مشهور آمریکایی.
البته از دو جهت باید به گسترش حضور نیروی دریایی ایرانی دقت شود شاید هم دقت بسیار؛ اول اینکه این گسترش بی شک با همکاری نیروی دریایی روسیه انجام می‌شود، روسیه‌ای که گشت‌های دریایی خودش را در خطوط تماس با واحدهای اصلی قاره‌ای ایالات متحده افزوده‌است. دوم اینکه گسترش حضور نیروی دریایی ایران اشاره‌ای دارد به این دیدگاه که ایرانی‌های خود را واقعاً قدرتی جهانی با تأثیر بین‌المللی می‌بینند.
از جمله مشکلات روشن ما در ساخت استراتژی ایرانی، ناتوانی کامل از فهم تاریخ، فرهنگ و تصویر ذاتی است که ملت ایران از خود دارند. ما به ایران از زاویه قدرت منطقه‌ای با حجم معقول نگاه می‌کنیم، کشوری با منابع طبیعی بسیار فراوان و جمعیت زیاد. در حالی که ملت ایران خود را وارث حقیقی و یگانه امپراطوری پوسیده پارسی می‌دانند که در اوج شکوه و قدرتش بر حدود نیمی از جمعیت جهان شناخته شده آن زمان فرمانروایی می‌کرد. اما با اندک تغییری در ژن‌های تاریخی، پارس‌های دوران باستان می‌توانستند ۲۵ قرن پیش به کشور شهرهای یونانی باستان حمله کنند و چه بسا موفق به جلوگیری از تولد امپراطوری رم، پیشرفت و رسیدن آن به جایگاه اول شدند.
بر این اساس آیا می‌توان نسخه جان مک کین را راه حل موفق دید؟ نه در حال حاضر، و بگذارید امیدوار باشیم که هیچ وقت نیازی به راه حل‌های نظامی نداشته باشیم. به جای آن، باید استراتژی یک‌دست و منسجم برای تعامل درست با ایران داشته باشیم؛ و این بر سه‌پایه استوار است.
اول باید تلاش‌هایمان را برای جمع‌آوری اطلاعات متمرکز بر اختلافات داخلی ایران دربارهٔ استراتژی جهانی افزایش دهیم. برای مثال؛ شیوه تعامل بین سپاه پاسداران انقلاب ایران و ارتش. در همین حال می‌توان با رصد شامل و فعالیت‌های سایبری مقدار زیادی اطلاعات به دست آورد. منطقی است که از نزدیک و به شکل دقیق با سازمان‌های اطلاعاتی متحدان‌مان در منطقه کار کنیم. وقتی همه داده‌های مورد نیاز با دقت و تمرکز گردآوری شدند، باید دست به تطبیقی بزنیم که بتوان چکیده تاریخی و فرهنگی ایران را از آن استخراج کرد. تا بتوان درکی بسیار پیشرفته و دقیق از اهداف داخلی، منطقه‌ای و خارجی ایرانی دست یافت.
کلید دوم کار، همکاری نظامی با متحدان و شرکا و دوستانی است که در منطقه و سطح جهان داریم. از دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر میان دو طرف متناقض درگیری وجود داشت: ایالات متحده در برابر جمهوری ایران، همین. به جای سراسر جامعه جهانی رویارو با ایران. بیشترین دخالت‌ها و تحریک‌های مستمر ایران در سطح خاورمیانه و جنوب شرق آسیای میانه، زیر پا گذاشتن روشن قوانین بین‌المللی به حساب می‌آید؛ این جدای از برنامه هسته‌ای و موشکی این کشور است.
در سطح منطقه، ما پادشاهی عربی سعودی را داریم که خود بسیاری از کشورهای عربی دیگر را به همراه دارد و به عنوان خط مقدم مواجهه با نظام ایران و امتداد رو به گسترشش در چهار گوشه منطقه به حساب می‌آید. شاید وقت آن رسیده که موضوع گفت‌وگو دربارهٔ «ناتوی عربی» از نو پیش کشیده شود.
سوم، باید به تحریم‌های اقتصادی جهت‌دار ادامه دهیم. بی شک برخی کشورهای بزرگ- مانند روسیه و چین- از دایره همکاری در این زمینه خارج‌اند. اما ایالات متحده و اروپا جامعه‌ای را تشکیل می‌دهند که ۵۰ درصد تولید جهان را در اختیار دارند. در حالی که واکنش‌های اروپایی در قبال خروج آمریکا از توافق هسته‌ای با ایران هنوز مبهم است، می‌توانیم با تمرکز دوباره بر تلاش‌های بین‌المللی در برابر جنگ‌های نیابتی که ایران در خاورمیانه اداره می‌کند، باز آن را به سمت خودمان برگردانیم برخلاف موضوع پیچیده موشک‌های بالستیک؛ ولی دربارهٔ نیروی دریایی ایران باید گفت، این نیرو توان دارد به خلیج عربی و شمال اقیانوس هند آسیب‌هایی برساند. ایران زیردریایی‌های دیزلی پنهانی دارد. تعدادی از قایق‌های کوچک تندرو در اختیار دارد که می‌توانند کشتی‌های بزرگ جنگی آمریکایی را تهدید کنند همچنین تجربه بسیار روشنی در مین‌گذاری دریایی دارد که می‌تواند ناوگان‌های حمل و نقل بین‌المللی را به مخاطره بیاندازد. اما حضور دریایی مذکور ایرانی در آب‌های دور به سمت سواحل آمریکا چیزی نیست جز نمایش حساسیت برانگیز قدرت پوسیده با ابزاری شبه پیشرفته و بلندپروازی‌های شبه تحقق یافته. باید به این نکته توجه کرد.
اما زدن ضربات نظامی مستقیم به ایران در حال حاضر خطایی بزرگ و نسنجیده‌است. به نظر من تهیه شیوه نامه سازنده بررسی مبتنی بر تحلیل عمیق و فهم دقیق اهداف، نقشه‌ها و نیات ایرانی، یکی از تلاش‌های خوب در این راستا خواهد بود. بمب‌ها همچنان در چنته ما هستند هر وقت مجبور شویم، می‌توانیم از آنها استفاده کنیم.

با همراهی «بلومبرگ»