به تازگی تئاتری با عنوان «ایران-استرالیا» در تهران به نمایش درآمده که خاطره شادی دسته جمعی ایرانیان را در سال ۷۶، بار دیگر زنده می کند. به گفته سجاد افشاریان کارگردان این تئاتر «این نمایشنامه بر اساس بررسی شادیهای عمومی مردم نوشته شده است و در واقع از بازی ایران و استرالیا به عنوان نقطه عطفی در این عرصه یاد میشود.»
بازی پلی آف آسیا-اقیانوسیه در دور مقدماتی جام جهانی فوتبال ۱۹۹۸ فرانسه، ایران در مقابل استرالیا قرار گرفت و ایران توانست در بازی ایران-استرالیا در هشتم آذر ۷۶ (۲۹ نوامبر ۱۹۹۷) با قانون گل زده در خانه حریف به عنوان برنده نهایی بعد از مدت طولانی دور ماندن از بازیهای جام جهانی بار دیگر به این بازی ها راه پیدا کند. این موفقیت تیم فوتبال ایران، موجب شادی مردم این کشور شد، به طوری که همگان به کوچه و خیابان ریختند و رقص و پایکوبی و شادی پرداختند؛ اتفاقی که تا پیش از این، در جامعه ایرانیان دیده نشده بود. بعد از این اتفاق در سال های بعد ایرانیان به بهانه های مختلف به خیابان ها آمدند و شادی کردند، اما هیچ گاه شادی دسته جمعی بعد از بازی ایران-استرالیا تکرار نشد.
اینک سجاد افشاریان نویسنده و کارگردان تئاتر، نمایشی را به اجرا درآورده که به این شادی عمومی می پردازد، افشاریان معتقد است که مردم ایران شاد بودن را بلد نیستند و تداوم شادی ها در کشورش کوتاه است. با او که نمایش هایی از جمله «ننه دلاور بیرون پشت در»، «هواشناسی دروغ و تنهایی» و «احساس آبی من» را در کارنامه خود دارد، به گفت و گو نشستیم.
شرق پارسی: انگیزه اصلی از برگشتن به ۱۷ سال قبل چه بود؟ چه شد که به آن تاریخ برگشتی؟
سجاد افشاریان: من هر نمایشی را که می خواهم روی صحنه ببرم، به نیاز اجرای آن فکر می کنم. به این فکر می کنم که نمایشی را روی صحنه ببرم که بتواند برای حال و روز جامعه مفید و تاثیرگذار باشد. با توجه به اینکه متن های آماده ای در اختیار داشتم تصمیم گرفتم روی ایده ایران-استرالیا کار کنم. زیرا احساس کردم نسل غمگینی داریم و اساسا جامعه غمگینی داریم. با تحقیق و پژوهشی که به صورت نسبی انجام دادیم به همین نتیجه رسیدیم. بر همین اساس شروع کردیم به تحقیق در مورد شادی های عمومی که در کشور ما بوده است. به تنها شادی عمومی و اجتماعی که رسیدیم شادی بعد از بازی فوتبال ایران و استرالیا بود … البته شادی های دیگری هم بوده که اساسا شادی عمومی تلقی نمی شوند، مثلا شادی انتخابات یا مواردی مشابه که باز هم عده ای در آن شاد نبودند.
شادی بعد از بازی ایران-استرالیا در حالی رخ داد که مردم ایران بعد از انقلاب، شرایط سخت جنگ را پشت سر گذاشته بودند و بعد از آن دوران سخت همگی به یکباره شادی را تجربه کردند و به کوچه و خیابان ریختند. این اولین شادی دسته جمعی، ایده ای شد برای شکل گیری این نمایش.
داستان این نمایش چگونه پیش می رود؟
در این نمایش ما با قصه ها و روایت های گوناگونی روبرو می شویم که از زمان بازی شروع می شود، ولی تا زمان حال ادامه دارد. یعنی قصه های ما در ۱۷ سال پیش نگه داشته نشده و برخی از قصه های ما برای همین روز قبل است. در واقع بازی ایران-استرالیا بهانه ای می شود برای روایت قصه های ما.
گفته می شود که مضمون این تئاتر بیشتر سیاسی است، آیا موافق هستید؟
این نمایش تمام مضمون اجتماعی دارد، اما زمانی که سراغ اجتماع می رویم، طبیعتا لایه های سیاسی، فرهنگی و … پیدا می کنند، ولی اساس کارهای من تئاتر اجتماعی است.
سبک نمایش چگونه است؟ کدام اپیزود جذاب تر است؟
این نمایش به شکل اپیزودیک اجرا میشود و هر اپیزود فرم متفاوتی نسبت به دیگری دارد. حتی داستان پردازی در هر اپیزود نیز متفاوت است. تمامی اپیزودها به هم خط وصل دارند و تمام آن دارای جذابیت خاصی هستند. بعضی از این اپیزودها ارتباط مستقیمی با سرنوشت بازی دارند. یعنی ما قصه هایمان را به لحاظ زمانی بر اساس بازی فوتبال تعریف کرده ایم. این نمایش ۹۰ دقیقه بازی فوتبال به علاوه ۸ دقیقه وقت اضافه و زمان بین دونیمه، حدود دو ساعت روی صحنه اجرا می شود. بر اساس میزان فشاری که در بازی ایران-استرالیا وجود داشته، که ابتدا بازی یک به هیچ به نفع استرالیا بود و بعد ۲ به هیچ شد و سپس یک به یک و سرانجام دو به دو، داستان ها پیش می روند. ما اپیزودهایی را طراحی کردیم که سرنوشت داستان آن به سرنوشت بازی بستگی دارد. برای مثال در یک اپیزود فرزند خانواده که بارها تصمیم به مهاجرت داشته و این اتفاق به هر دلیلی رخ نداده است، وعده ای از فردی گرفته که اگر ایران در این بازی ببرد، او را به همراه تیم ملی به فرانسه می فرستد، از اینرو تمام امید این خانواده به این بازی بستگی دارد، در حالی که ایران دو هیچ عقب است.
در این کار، که یک کمدی تلخ است، ما سعی کردیم به این بپردازیم که چرا ما (مردم ایران) شادی کردن را بلد نیستیم، چرا شاد بودن را بلد نیستیم ؟ چرا همه چیز از یک شادی دسته جمعی تنها به صورت یک خاطره باقی می ماند و آن و شادی تداوم پیدا نمی کند.
آیا نمایشنامه کار را هم خودتان نوشتید؟
نمایشنامه این تئاتر به سرپرستی من به همراه یک گروه از نویسندگان نوشته شده است، به طوری که ما در یک پروسه یک ساله ایده پردازی کردیم، جلسه گذاشتیم و با هم فکری همدیگر نمایشنامه را نوشتیم.
استقبال از نمایش چگونه بود؟ معمولا در ایران فیلم های کمدی با استقبال زیادی روبرو می شوند، آیا می توانیم این قضیه را به تئاتر هم تعمیم دهیم؟
در تهران به عنوان پایتخت و مرکزیت تئاتر ایران، هیچ رسانه تبلیغاتی شهری برای تئاتر نداریم. یعنی در کل این کشور حتی ۵ بیلبورد تبلیغاتی برای تئاتر وجود ندارد تا به مخاطبان این هنر، نمایش های روی صحنه را معرفی کند. اساسا باید بگویم که تبلیغات تئاتر به غیر از فضاهای مجازی، تنها از نقل دهان به دهان انجام می شود. از اینرو می توان گفت استقبال از نمایش به ژانر آن یعنی کمدی بودن یا نبودن، بستگی ندارد. بلکه اگر نمایشی خوب باشد، تماشاگران آن را تبلیغ می کنند و با استقبال مواجه می شود. من در بیشتر کارهایم به دغدغه های مردم جامعه می پردازم، زیرا معتقد هستم اگر تماشاگر ببیند، دغدغه هایش، دغدغه های ما بوده و تئاتر به دلیل بیزنس و بی تفاوتی ساخته نشده است، به ما فکر می کند و بین ما (هنرمندان) و تماشاگران احترام متقابل ایجاد می شود.
تاکنون تئاتری را در خارج از ایران اجرا کرده اید؟
من به اینکار فکر کردم، اما خودم به شخصه به دلیل اینکه خدمت سربازی نرفتم نمی توانم از ایران خارج شوم و مشکل خروج دارم.
به تئاتر بعدی فکر می کنید؟
در تمام ۱۲ سالی که من در بدنه تئاتر حرفه ای کار کردم، هر تئاتری که ساختم به تئاتر بعدی فکر کردم و قطعا باید به تئاتر بعدی فکر کنم، اما در شرایط فعلی که مشکل های کلان مدیریتی در این تئاتر وجود دارد، قطعا انگیزه ای ندارم تا به تئاتر بعدی فکر کنم.
مشکلاتی که می گویید در زمینه های اقتصادی هستند یا مدیریتی؟
من بعد از یکسال همچنان پول تئاتر قبلی ام را از مرکز نمایش های هنری ایران طلب دارم، این تنها مشکل من نیست بلکه صدها هنرمند دیگر هم طلبکار هستند. اقتصاد تئاتر ما دچار بحران است. از طرف دیگر بحث مدیریتی در تئاتر یکی دیگر از مشکلات است. اگر به رزومه مدیرانی که در این سال ها مدیریت مرکز نمایش های هنری (ایران) را بر عهده گرفتند نگاه کنید، می بینید که آن ها درگیر تئاتر نبودند یا دغدغه تئاتر را نداشته اند. مدیران این مجموعه بدون اینکه هزار بار سراغ آن ها برویم و از آن ها دعوت کنیم، به دیدن تئاترنمی روند. مدیری برای تئاتر این مملکت راهگشا است که دغدغه تئاتر داشته باشد، درگیر این هنر باشد و اساسا دغدغه فرهنگ داشته باشد.