مورد تعجب آوری است شاید به این دلیل باشد که برای اولین باری است که بشار اسد واقع گرا به نظر می رسد، چرا که در آخرین سخنرانی خود به وضعیت وخیم نظام خود اعتراف کرد و گفت که کمبود نیرو دارد. آیا اسد واقع گرا شده است و حجم بحران را درک کرده است؟ باور آن سخت به نظر می رسد!
اعتراف اسد به کمبود نیرو، و اعتراف به این که اهالی دمشق به علت قطع برق نمی توانند سخنرانی تلوزیونی او را ببینند، و اعتراف وی مبنی بر دست کشیدن نیروهایش از برخی مناطق برای محافظت از مناطق دیگر، همه این ها بدین معناست که جنایتکار دمشق واقعیت را درک کرده است، و یقین حاصل کرده است که دیگر نمی تواند بر بخش های بزرگی از سوریه حکم فرمایی کند. روشن است که اسد نه جامعه بین المللی را مورد خطاب قرار می دهد، و نه تمام سوری ها را؛ بلکه دایره تنگ پیرامون خود، از جمله هواداران و پیروان خود را مورد خطاب قرار می دهد تا آن ها را متقاعد سازد که همچنان توانایی نبرد را دارد و توانایی نجات یافتن از بحرانی که او منجر به آن شده است را دارد، به خصوص این که در میان حامیان او حالت خستگی وجود دارد.
آن چه باید در این جا به یاد آوریم این است که این سخنرانی اسد پس از آغاز عملیات نظامی ترکیه در خاک سوریه برای تعقیب «داعش» و افراط گرایان کرد صورت می گیرد و این احتمال وجود دارد که این عملیات، یا از طریق برنامه ریزی که پیش از این انجام شده است یا بنا به تحولات پیش رو، توسعه یاید. مهم تر این که مانعی که وجود داشت، شکسته شده است و ترک ها در خاک سوریه هستند درست مانند نیروهای ائتلاف بین المللی که در حریم هوایی سوریه گشت زنی می کنند. در نتیجه اسد می خواهد به هواداران خود اطمینان خاطر دهد که همچنان توانایی مدیریت نبرد را دارد، و به همین دلیل برای اولین بار، به حمایت ایران و به حضور مبارزان حزب الله برای دفاع از رژیم خود اعتراف کرد. گویی که اسد می خواهد به هواداران خود بگوید که وی تنها نیست، بلکه با حمایت ایران، و شبه نظامیان شیعه اش، به خصوص با در نظر داشتن به پیروزی رسیدن ایران در توافق هسته ای، می خواهد به هواداران خود بگوید که نترسید من با طرف پیروز، یعنی ایران، هستم!
بنابراین آنچه از سوی اسد به عنوان واقع گرایی نمایان شد، چیزی نیست جز تلاشی برای متقاعد کردن پیروان خود، به ضرورت ادامه پایداری. به خصوص این که اسد می خواهد به پیروان خود یاد آوری کند که ایران و روسیه همچنان با او هستند، و واقعیت این است که او، یعنی اسد، در مبارزاتش تحت قیمومیت ایران است و از نظر دیپلماتیک زیر سرپرستی روسیه است.
واقعیت این است که آن چه برای سوری ها و جامعه بین المللی مهم است این است که اسد با این سخنرانی برای همه تأکید کرد که بین اسد و «داعش» تفاوتی وجود ندارد، به خصوص زمانی که اسد درباره کمک گرفتن از مزدوران حزب الله سخن گفت. او در این باره گفت: «وطن برای کسی که در آن سکونت دارد و یا تابعیت آن را دارد و پاسپورت آن را حمل می کند نیست، بلکه وطن برای کسانی است که از آن دفاع می کنند و آن را مورد حمایت قرار می دهند»، و این همان رویکرد «داعش» است که با نام جهاد از جنگجویان خارجی، از همه جا کمک می گیرد، در حالی که اسد مزدورانی از شبه نظامیان شیعه و غیره را به نام ملی گرایی فرا می خواند، و این تأکید می کند که غیر ممکن است اسد واقع گرا باشد یا بخشی از راه حل باشد. زیرا او یک دولتمرد نیست، و پروژه اسد امکان ندارد که ماندگار باشد زیرا پروژه فرقه گرایانه ای است که بر مبنای قدرت و یکپارچگی سوریه و تمامیت ارضی آن نیست، بلکه بر مبنای تبعیت آن از ایران، و موج تروریسم و خرابکاری است. بنابراین اسد واقع گرا نیست، بلکه به حامیان خود التماس می کرد و آن ها را توجیه می کرد.