«فرهنگ شامل استعمار» توسط پژوهشگران فرانسوی و عرب نگارش شد
بدون تردید آغاز فعالیتهای استعماری توسط اروپاییان خیانت به تمامی اصولی بود که عصر روشنگری داعیهدار آن بود و در اندیشه بزرگانی چون ژان ژاک روسو و ایمانوئل کانت شرح شده بود. این اصول جهان روا بود، برای عموم بشر و بشریت بود و ویژه اروپاییها یا سفیدپوستان نبود. اما هنگامی که غرب این دوره از استعمار را آغاز کرد درست برخلاف این اصل عمل نمود و در برخورد با استعمارشدگان آزادی را از آنها ستاند و به چپاول ثروتهای آنان دست زد. استعمار ادعا میکرد برای «متمدن ساختن» ملتها آمدهاست اما در حقیقیت برای بینوا کردن آنان آمده بود و تمام داراییهای ملل را قاپید.
سخنان بالا مضمون اصلی کتاب حاضر است که برای تألیف آن دهها پژوهشگر و نویسنده فرانسوی و عرب و فرنگی فعالیت کردند. این کتاب به سرپرستی مورخ مشهورِ استعمار کلود لیوز، استاد دانشگاه سوربن به نگارش درآمده است.
او در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته این سؤال را مطرح میکند: چرا ما یک فرهنگ ویژه استعمار تألیف کردیم؟ مگر نه این است که دوره استعمار به سر آمدهاست؟ پس برای چه ما دوباره به این تاریخ بازمیگردیم و به این بحثِ مرده جان تازه ای میدهیم؟
او در پاسخ میگوید که مسایل متعلق به استعمار همچنان در جامعه فرانسوی مورد توجه است. امری که بحث دربارهٔ استعمار را موضوع روز جامعه فرانسه میکند این است که بسیاری از مردم کشورهای مستعمر سابق، اینک در فرانسه زندگی میکنند. بسیاری از مهاجران مغربی و آفریقایی و اسلامی موجود در فرانسه این خرده را بر این کشور میگیرند که در دوره استعمار ثروتهای وطن آنان را ربوده و تلاشهای فراوانی برای نابودی هویت اصلی آنان و تاریخ و دین آنان کرده بود، و اینک نیز که نسلهای بعدی این کشورِ مستعمره سابق، روانه فرانسه شدند در آنجا بدانها توهین میشود و مورد تبعیض قرار میگیرند. از این رو فرانسه همچنان با آنان با همان عقلانیت استعمارگر رفتار میکند.
در این فرهنگ تخصصی استعمار، مدخلها براساس حروف الفبا، مانند هر فرهنگ دیگری، ترتیب داده شدهاست. برای مثال اگر بخواهیم مدخل ژاک برک را در این فرهنگ بیابیم در حرف «بی» گشته و در آنجا به نام او برمیخوریم و چنین میخوانیم: او یک شرقشناس فرانسوی است که در سال ۱۹۱۰ زاده شد و در سال ۱۹۹۵ در سن ۸۵ مرد. او در الجزایر به دنیا آمده بود. پدر او آگوست برک یک کارمند مدیریت استعمار بود و در مسایل جوامع عربی و اسلامی یک متخصص تمام عیار بود. او یکی از پژوهشگران مطرح تاریخ عربی اسلامی است و بسیاری از اسلام شناسان فرانسوی و عرب شاگرد او بودند. برک در پایان زندگی خود مشغول ترجمه قران کریم شد. جان برک نظام استعماری را محکوم میکرد و به تشکیل یک اندلس دعوت میکرد که عربها و فرانسوی و غربیها در کنار یگدیگر همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند؛ درست مانند گذشته این منطقه.
اگر این فرهنگ را برای جستجوی نام دیگری ورق بزنیم، برای مثال اندریه ژید، میخوانیم: او در کتاب «سفری به کونگو» به شدت استعمار را محکوم کرد و پدیده استعمار را شوم دانست. او بر ضد شرکتهای استعمارگر که دفترهایی در کشورهای استعمار شده میگشودند فعالیت کرد. به راستی که آندریه یک نویسنده انسان دوست بود که برای تمام بشریت نگارش میکرد و بر ضد ظلم و کینهورزی بود. او در کتابهای خود میگفت در ابتدا ضد استعمار نبودم اما زمانی که به کشورهای استعمار زده مسافرت کردم و در آنجا شیوه تعامل استعمارگران را با مردم اصلی مشاهده کردم، تعاملی که سرشار از تحقیر و تکبر بود، به شدت از این پدیده نفرت کردم و ضد آن شدم. به راستی که نظام استعمارگر ظالم و فرومایه و ضد انسانی است.
یکی از نویسندگان این فرهنگ این پرسش را مطرح میکند که موضع شرقشناس بزرگ لویس ماسینیون در برابر استعمار چه بود؟ او در پاسخ میگوید که این فرد همواره ضد استعمار بود. هر چند او زمانی در دستگاه استعمارگر مشغول کار بود اما سپس از این کار دست کشید و خود را وقف پژوهش در سنت اسلامی کرد. او کتابی در چند جز دربارهٔ الحلاج به نگارش درآورد که تا کنون بهترین کتاب موجود در این زمینه است.
دربارهٔ فرانسوا موریاک نیز میخوانیم: او در ابتدا موید استعمار بود و در سال ۱۹۲۵ بیانیه ای بر ضد کمونیستها و سوررئالیستها که بر ضد استعمار بودند امضا کرد. اما او پس از جنگ اسپانیا و اشغال نازی فرانسه مواضع خود را تغییر داد و بر ضد هرگونه اشغال گری عمل کرد. در سال ۱۹۵۲ او جایزه نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد.