خبرى که دیده بان حقوق بشر سوریه از ورود ۷۵ جنگجوی آموزش دیده توسط ایالات متحده، بریتانیا و ترکیه به حلب، منتشر کرد، به عنوان یک تحول جدید در عرصه نظامی، با استقبال ویژه ای روبرو شد. این در حالی است که این تعداد برای انجام هیچ تغییری در توازن نظامی بر روی زمین کافی نیست.
نقشه نظامی بر روی زمین در سوریه تغییر یافت، و اولویت های ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده، که به دنبال تغییر نظام بشار الاسد است نیز تغییر کرد، و شکست دادن سازمان «داعش»، که خود را دولت اسلامی می نامد، در اولویت این ائتلاف قرار گرفت؛ در حالی که ایالات متحده زیر فشارها وترس از تروریسم و حمایت صریح روسیه از نظام سوریه، راه را برای امکان مشارکت شخص اسد در مذاکرات، به عنوان یکی از بازیگران، گشود.
موضوع مسلح کردن مخالفان میانه رو سوریه و آموزش آن، از سال ها است که تبدیل به موضوع بحث برانگیزی شده است، و هیچ کس نمی داند که چرا مخالفان پیروز نشدند و چرا پشتیبانی از آن ها محدود باقی مانده است؟ در حالی که ما در پایان متوجه شدیم آن هایی که در واقعیت مبارزه می کنند، رژیم سوریه با پشتیبانی مبارزان حزب الله و سازمان های عراقی هستند و در مقابل سازمان های افراطی هستند که توانستند جنگجویانی را از کشورهای مختلف از سراسر جهان جذب کنند که مبارزه در سوریه را یک وظیفه مقدس می دانند.
هیچ کس از ۷۵ جنگجو انتظار ندارد که توازن قدرت را تغییر دهند، مگر این که مانند افسانه ۳۰۰ مبارز اسپارتا باشند که جلوی پیشروی ارتش فارس ها در یونان را گرفتند. تجربه های گذشته خوش بینانه نیستند. پیش از این نیز مبارزانی که توسط ایالات متحده برای مبارزه با افراط گرایان در سوریه آموزش دیده بودند، ربوده و زندانی شده بودند، این در حالی است که برنامه حمایت از مخالفان سوری، انتقادات جمهوری خواهان علیه دولت اوباما را بر می انگیزد، وآن را بیهوده می دانند.
در واقع، مشکل اصلی در اراده مبارزه است، رسیدن به هر نتیجه عملی بر روی زمین دشوار است. چه تعداد ۷۵ مبارز باشد و چه هزار مبارز. اگر اراده ای واقعی، و یا اعتقاد روشنی برای مبارزه وجود نداشته باشد، در اولین رویارویی هیچ افتی رخ نخواهد داد. در نهایت، جنگ، آزمون اراده است، و پیروزی، اراده یک طرف یا یک حزب را برای ادامه مبارزه شکست می دهد.
برجسته ترین مثال این اراده، مبارزه ایست که کردها در سوریه و عراق بر ضد عناصر «داعش» و سازمان های مشابه انجام دادند، و توانستند مبارزان این سازمان را در کوبانی، و در نبردهای دیگری در عراق، شکست دهند. آن هم با وجود جنایاتی که مبارزان سازمان، که از کشورها و مناطق دور دست دیگری مثل چچن آمده اند، به منظور گسترش ترس و وحشت مرتکب می شوند. در مقابل، عملیات نظامی ارتش عراق در پاکسازی انبار موفقیت آمیز نبود و با فروپاشی به پایان رسید، زیرا در قلب سربازانی که از آن ها خواسته شده است مسلحان را بیرون برانند، اراده ای قوی برای نبرد وجود نداشت.
بدون القای اراده مبارزه در دل مبارزان، مسلح کردن و آموزش نظامی آن ها، مانند شخم زدن آب است؛ نوعی اتلاف وقت و انرژی است که با افتادن اسلحه در دست گروه های افراطی به پایان می رسد. در سوریه دکترین جنگ وجود دارد، و گمان نمی رود که سوری هایی که در آرزوی رژیمی عادلانه تر بودند، تحمیل شدن رژیمی را بپذیرند که افکار و ایده های خود را از قرون وسطی برگرفته باشد.
این نبرد تنها در سوریه نیست، بلکه در راستای جهان عرب است و از نظر سلاح و یا ایده، دارای اشکال مختلفی است. و نیازمند یک اراده قوی برای مبارزه و فشار وارد آوردن به منطقه به سمت نوسازی و حفاظت از آن، در برابر ربوده شدن به دست نیروهای نادان و جاهل است.