
منبع عکس: پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله سیدعلی خامنهای
شبحی خاورمیانه را در بر گرفته است: این شبح، بمب هستهای است. برخورداری احتمالی ایران از سلاح هستهای کشورهای خاورمیانه و بویژه کشورهای همجوار آن را نگران میسازد. نه تنها اسرائیل ایران هستهای را تهدیدی ذاتی برای خود تلقی میکند، بلکه کشورهای عربی – بویژه اعضای شورای همکاری خلیج – نیز بمب اتمی ایران را عاملی تعیین کننده در تغییر توازن قدرت در خلاف جهت منافع خود میدانند.
کنفرانسی بین المللی در سال جاری با موضوع پاکسازی خاورمیانه از سلاحهای هستهای و سایر سلاحهای کشتار جمعی در فنلاند برگزار خواهد شد. اما رویای خاورمیانه عاری از سلاحهای کشتار جمعی به سرعت رنگ میبازد. عربستان سعودی و امارت متحده عربی نه تنها سعی داشتند که خود تسلیحات نظامی بیشتری خریداری و خود را به جدیدترین فناوری نظامی روز دنیا مجهز نمایند، بلکه به دنبال توجیه ضرورت راه اندازی یک برنامه هستهای نیز بودند. سایر کشورهای منطقه – شامل ترکیه – نیز چنین رویهای را در پیش گرفتهاند.
در حالی که توان هستهای اسرائیل در وهله نخست جهت محافظت از کشوری است که توسط دشمنان خود در بر گرفته شده است، تلاش ایران جهت دستیابی به این توانایی در نگاه سیاستمداران غربی و همینطور کشورهای همجوار – که مقابله با جاه طلبی هستهای ایران را در اولویت قرار داده اند – امری توجیه ناپذیر است. بدون تلاشهای بی وقفه عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس جهت اعمال تحریمها بر ایران، امکان قرار دادن ایران در شرایط انزوای اقتصادی و سیاسی فعلی آن وجود نداشت. با تشدید تحریمها در سال جاری، عربستان سعودی و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس آمادگی خویش جهت جبران تقریبا تمام سهم نفت ایران در بازارهای اروپایی را اعلام کردهاند. به این ترتیب، تحریمهای شدیدتر علیه ایران تاثیر ناچیزی بر بازار نفت خواهد داشت که این خود زمینه را برای تداوم انزوای ایران فراهم میآورد.
[inset_right]آیا تنها امید حفظ خاورمیانهای عاری از سلاحهای هستهای جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری هستهای است؟[/inset_right]
جمهوری اسلامی ایران توجیهات متعددی برای تلاش جهت دستیابی به سلاحهای هستهای ارائه میدهد. آیت الله علی خامنهای رهبر ایران اعتقاد راسخ دارد که هدف نهایی غرب از اعمال فشار بر ایران در ارتباط با برنامه هستهای آن، پایان دادن به این برنامه نیست، بلکه تلاش جهت براندازی رژیم است. از دیدگاه وی، جمهوری اسلامی و غرب دشمنان ذاتی یکدیگر هستند. پس از افول کمونیسم در جهان، خامنهای ایران را به عنوان قطبی جدید – اسلام سیاسی – مخالف با قطب دیگر که آن را غرب مینامید، معرفی کرد. طبق اعتقاد مذهبی وی، جنگ میان خیر و شر تا پیروزی خیر ادامه خواهد داشت. هر نوع سازش و مصالحه با غرب – چه برسد به عادی سازی روابط – مخالف ماهیت مذهبی جمهوری اسلامی است.
آنچه برای رهبری جمهوری اسلامی ایران اهمیت حیاتی دارد، حاکمیت و برتری منطقهای است. از وقتی که ایالات متحده و متحدانش بر خاورمیانه تسلط یافتند، این امکان را دارند تا هر وقت و بر روی هر مسئلهای که مایل هستند، جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند. دستیابی به توان هستهای میتواند این رویه را تغییر دهد و امکان تحمیل خواست خود بر ایران را برای غرب دشوارتر سازد.
آیت الله خامنهای در سخنرانی اخیر خود در ۲۲ فوریه اظهار داشت: «آینده ایران و منافع ملی در گرو پیشرفتهای علمی و فناوری در عرصه هستهای است … چنانچه ملت ها بتوانند در قضیه هستهای، در قضیه فضا، در مسائل الکترونیک، در مسائل گوناگون صنعتی، فناوری و علمی پیش بروند، راهی برای سیادت زورگویانه و قلدرانه ابرقدرتها بر دنیا باقی نخواهد ماند.» وی ادامه داد: «سی سال است که تحریم ها وجود دارد. آن وقتی که مسئله هستهای نبود، چرا تحریم میکردند؟ مسئله، مسئله مقابله و معارضه با ملتی است که خواسته است مستقل باشد، خواسته زیر بار ظلم نرود، خواسته ظالم را افشاء کند و در مقابل ظلمِ ظالم بایستد و این پیام را به همه دنیا بدهد؛ دادهایم، انشاءاللَّه بیشتر هم خواهیم داد.»
سازش واژهای وحشت انگیز برای آیت الله خامنهای است. وی این تاکتیک را نه برای مقابله با دشمنان داخلی و نه در ارتباط با سیاست خارجی نمی پسندد. خامنهای در دیدار با رهبر حماس، اسماعیل هنیه تاکید کرد هر حرکت تضعیف کننده مقاومت، آینده ملتهای مسلمان را مخدوش خواهد کرد. وی تصریح کرد: «باید همواره مراقب نفوذ عناصر سازشکار به کالبد مقاومت بود.» این به وضوح نشان میدهد وی مسائل متعددی به غیر از منازعه عربی-اسرائیلی را مدنظر قرار میدهد. طی ۲۳ سال گذشته، خامنهای تمامی تلاشها جهت برقراری روابط با ایالات متحده امریکا یا هر تلاشی که در راستای اعتمادسازی در سطوح دیپلماتیک صورت میگرفت را ناکام گذاشته است. اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی، رئیس جمهورهای سابق ایران که صراحتاً از تمایل خود برای حل و فصل بن بست هستهای ایران با توسل به شیوههای دیپلماتیک سخن گفته بودند، از قدرت به حاشیه رانده شده و به عنوان تهدیدات جدی برای مقام رهبری قلمداد میشوند. خامنهای «مقاومت» را به واژهای ترسناک مبدل ساخته است و علاقه مند است در جهان اسلام به عنوان ارائه دهنده نهایی این ایده مورد توجه قرار گیرد.
پاکستان و لیبی را میتوان درسهای مهمی برای ایران دانست. لیبی از برنامه هستهای خود دست کشید و رژیم با کمک ناتو سرنگون شد. پاکستان قدرت هستهای کسب کرد و دولت آن علیرغم تمامی دردسرهایی که ایجاد میکند، مورد تایید غرب است.
در دهه ۱۹۸۰ ایران جنگی هشت ساله را با عراق تجربه کرد که با تلفات صدها هزار نفری همراه بود. چهرههای زیادی در جمهوری اسلامی بر این باورند که اگر ایران سی سال پیش از قدرت هستهای برخوردار میبود، این جنگ ویرانگر اتفاق نمیافتاد. اکنون ایران خود را در محاصره دشمنان میبیند و در برقراری روابط حسنه با اغلب کشورهای عربی (بجز سوریه) ناکام مانده است. قدرتهای سنی مذهب عرب ایران را به تلاش برای ترویج مذهب شیعه در جهان عرب با هدف گسترش ایدئولوژی انقلابی خود و تحریک اعراب به قیام علیه دولتهای خود متهم میکنند. ایران با رد این اتهامات تاکید میکند که ایدئولوژی آن نه تنها فرقهای نیست بلکه یک مکتب کاملا اسلامی است. جنگ سرد میان ایران و عربستان سعودی در داخل و خارج از هر دو کشور در جریان است. ایران عربستان سعودی را به حمایت از گروههای مسلح مخالف دولت در استانهای سیستان و بلوچستان و کردستان متهم میکند، در حالی که عربستان سعودی ایران را به حمایتهای مالی از شیعیان در استان شرقی عربستان سعودی، صعده در شمال یمن و همینطور بحرین متهم مینماید. گروههای شورشی در افغانستان، پاکستان، آسیای مرکزی، لبنان و عراق و سرزمینهای اشغالی فلسطین با درجات مختلف از حمایتهای عربستان سعودی و ایران سود میبرند.
پیشروی محتاطانه ایران به سوی برنامه هستهای، احتمال مسابقه تسلیحاتی در منطقه را افزایش میدهد. به تازگی، شاهزاده عربستانی ترکی الفیصل – که از طرفداران ایده پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل جهت تضمین چتر حمایتی امنیتی هستهای برای کشورهای خاورمیانه جهت پیوستن آنها به منطقهای عاری از سلاحهای هستهای است – در مصاحبه با آسوشیتدپرس اظهار داشته است کشورهای حوزه خلیج خود را نسبت به عدم تجهیز به سلاحهای کشتار جمعی متعهد میدانند، “اما ما تنها بازیگران این میدان نیستیم. ترکیه هم هست. عراق هم هست که ید طولایی در تلاش جهت مبدل شدن به قدرت هستهای دارد. مصر هم هست. آنها یک برنامه انرژی با تکنولوژی بسیار پیشرفته از دهه ۱۹۶۰ داشته اند. سوریه هم هست. ما بازیگران دیگری نیز در منطقه داریم که میتوانند به مشکلات بیشتری دامن بزنند.” بدیهی است عربستان سعودی همانطور که از اظهارات شاهزاده بر میآید، در این مسابقه تسلیحاتی احتمالی عقب نخواهد ماند. توصیه من به عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه خلیج … این است که ما باید تمام گزینه ها را به دقت مورد بررسی قرار دهیم که یکی از این گزینه ها، دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی است. ما نمی توانیم اجازه دهیم دیگران برای ما تصمیم بگیرند.”
تحت چنین شرایطی، تنها امید حفظ خاورمیانهای عاری از سلاحهای هستهای جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری هستهای است. ایده ممانعت از طریق اعمال تحریم ممکن است در رابطه با ایران موثر واقع شود، اما سایر کشورهای منطقه را از گام نهادن در مسیر هستهای شدن باز نمی دارد. این استراتژی نمی تواند ایران را از ارائه فناوری هستهای و دانش و مهارت مربوطه به سایر کشورها باز دارد. مقامات ایرانی از جمله رئیس جمهور احمدی نژاد به دفعات تصریح کرده اند که ایران آماده است تا این خدمات را در اختیار سایر کشورهای مسلمان قرار دهد. اعمال محدودیت ها هر چند در رابطه با کشورهایی نظیر کره شمالی و پاکستان کارگر افتاده است، اما ممانعتی برای آنها در مقابل قاچاق فناوری و دانش هستهای به کشورهایی چون ایران ایجاد نکرده است.
سیاستی ترکیبی از تحریم و عملیاتهای سری (مانند نفوذ به سیستمهای رایانهای و ترور دانشمندان هسته ای) سیاست فعلی کشورهای غربی است که با هدف کند ساختن روند برنامه هستهای ایران و وادار کردن این کشور به بازگشت به میز مذاکرات دنبال میگردد. اما یکسری مشکلات در این رابطه وجود دارد. تحریم ها و اقدامات تنبیهی در نگاه رهبران ایران به عنوان استراتژی غرب جهت سرنگونی رژیم از طریق فلج ساختن اقتصاد و منزوی کردن هر چه بیشتر کشور تلقی میگردند. وقتی این استراتژی در کنار اعلامیههای حقوق بشر کشورهای غربی و جنبشهای دموکراتیک در ایران قرار گیرد، تردیدی برای سران ارشد دولت باقی نمی ماند که هدف پشت پرده چیزی جزء “تغییر رژیم” نیست. آیت الله خامنهای حتی بر این باور است که تهاجم فرهنگی غرب بر ایران در راستای نابودی کامل ایدئولوژی اسلامی و تقویت نیروهای سکولار آزادی خواه در جامعه ایران است. رهبران پارانویایی ایران معتقدند حتی دانشجویان علوم انسانی در دانشگاه ها، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، زنان، فعالین حقوق بشر و طراحان مد همه مامورین سری غرب یا “سربازان بی جیره و مواجب” ارتش غرب در جنگ نرم با ایران میباشند.
آیا غرب قادر است ایران را متقاعد سازد سیاست آن تغییر رژیم نیست، بلکه صرفا توقف جاه طلبیهای هستهای ایران است؟ تا زمانی که آیت الله خامنهای رهبری کشور را در دست دارد، چنین امری برای غرب تقریبا محال مینماید. اگر تحریمهای ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ملل پیش از مذاکرات جدی از میان برداشته شوند، ممکن است دیدگاه خامنهای در خصوص هدف غرب تغییر یابد، اما این بیش از حد خوشبینانه به نظر میرسد. از این گذشته، ممکن است حتی چنین اقدامی از سوی رهبر ایران، حرکتی فریبکارانه تفسیر گردد.
ایران قادر نخواهد بود در مقابل تحریمهای جاری که به طوری بی سابقه سیستم بانکی و صنعت نفت ایران را هدف قرار داده اند، دوام بیاورد. تلاش جهت متقاعد ساختن رهبر ایران مبنی بر اینکه سیاست غرب، تغییر رژیم در ایران نیست، تلاشی بیهوده خواهد بود. تفسیر تحریم ها توسط رهبران ایران هر چه که باشد، جهان باید نهایت تلاش خود جهت اعمال تحریمهای جاری را صورت دهد. یک بحران اقتصادی غیرقابل تحمل در ایران رخ خواهد داد و این بحران بی تردید در میان حلقه سیاستمداران و بویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ذی نفود شکاف ایجاد خواهد کرد. به احتمال فراوان، نتیجه این بحران تغییر چشمگیر در سیاست هستهای ایران خواهد بود.