رجب اردوغان تا به اینجا توانسته است در مناسبات جهانی به ترکیه جان تازهای ببخشد. حزب او، حزب عدالت و توسعه، در تیرماه ۹۰ توانست اکثریت پارلمان ترکیه را از آن خود کند و او را برای سومین دوره متوالی نخست وزیر ترکیه کند. این انتخاب متوالی او، نشانگر دگرگونی و گذار ترکیه از یک حالت به حالتی دیگر است: از کشوری که بخش عمدهاش در سایه تغییرات گسترده آتاتورک شکل گرفت، به کشوری که هماکنون، حزب عدالت و توسعه با تلفیق اسلام میانهرو و سکولاریسم و دموکراسی، حاکم است.
در طول زمامداری اردوغان، ترکیه شاهد یک عصر نوزایی در دهه گذشته بوده است. حالا ترکیه هفدهمین اقتصاد بزرگ دنیا را دارد (و امیدوار است که به مقام دهم در ۲۰۲۳ برسد)، رشد اقتصادی بالای ۶۲/۴ درصدی دارد، بدهی دولت هماکنون فقط ۴۲ درصد تولید ناخالص ملی است، صادراتش از ۳۵ میلیارد در سال ۲۰۰۰ به ۱۳۴ میلیارد دلار در ۲۰۱۰ افزایش یافته است، و سرمایهگذاری مستقیم خارجی از متوسط سالانه یک میلیارد دلار در دهه ۹۰ میلادی به سالانه ۱۰ میلیارد در ۲۰۱۰ جهش یافته است. از نظر سیاسی، حزب عدالت و توسعه دست به شماری اصلاحات سیاسی، از جمله محدود کردن قدرت نظامیان و افزایش استقلال قوه قضاییه زده است.
احیای ترکیه به دست اردوغان، آنکارا را به قدرتی پویا تبدیل کرده که با غرب و شرق در تعامل است. ترکیه از سیاست طرفداران آتاتورک فاصله گرفته است: سیاستی که به سمت غرب متمایل بود، به خاورمیانه، به جز مناسبات قوی دوسویه با اسراییل، علاقهای نشان نمیداد،و به طور مداوم با همسایگانش به ویژه قبرس مشاجره میکرد. در عوض ترکیه امروز، به یک سمت و سوی جدیدی رفته است که از ظرفیتهای ژیوپولیتیک ترکیه بهره میگیرد. داوداغلو با راهبردهای ژرفنگرانه و سیاستهای دوستی با همسایگانش، مواضع ترکیه را متمایل به شرق کرده است، تا غرب؛ اما همچنان روابط قوی خود با غرب را حفظ کرده است.
[inset_right]رجب اردوغان، انتخاب مردم در سال ۲۰۱۱ برای «چهره سال» مجله تایم بود.[/inset_right]
پیش از بهار عربی، این سیاست خارجی جدید به خوبی جواب داده بود و نتیجه آن این شد که ترکیه هماینک به یک قدرت فعال منطقهای تبدیل شده است. ترکیه روابطش را با همسایگانش از نو ساخت، با تهران و دمشق مناسباتی قوی برقرار کرد، و روابطش با مسکو را نیز بهبود بخشید. به دنبال این سیاستها، از نظر عمق راهبردی، آنکارا توانست به جایگاه یک میانجی منطقهای دست یابد. از زمان بیرون رفتن نیروهای سوریه از خاک لبنان در سال ۱۳۸۴، برای همان صلح شکننده نقش مذاکرهکننده را داشت. در درگیری اسراییل و اعراب، از جمله مذاکرات سوری-اسراییلی تا سال ۲۰۰۸ و مذاکرات اتحاد حماس و فتح، نیز چندین بار میانجیگری کرد. اردوغان حتی تلاش کرده که خود را در مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران جا کند و در اردیبهشت ۸۹ طرح پیشنهادی خود را مبنی بر اشتراک سوخت هستهای اراده کرد؛ اما با مخالفت سفت و سخت آمریکا روبرو شد. این برقراری ارتباط با حاکمان کشورهای دیگر، و در عین حال، میدان دادن به جنبشهای اپوزیسیون اسلامی در منطقه، به ویژه حماس و حزبالله، آنکارا را دوست بسیاری در خاورمیانه کرد.
طلاق اردوغان از اسراییل به دنبال جنگ اسراییل در غزه در سال ۱۳۸۸ و حادثه حمله ارتش اسراییل به یک ناوگان دریایی حامل کمکهای بشردوستانه تحت عنوان ناوگان آزادی به باریکه غزه در سال ۱۳۸۹، نخستوزیر ترکیه را محبوب مردمان خاورمیانه کرد؛ اما در عین حال، ترکیه همچنان به اسراییل به عنوان یک شریک تجاری بزرگ تکیه کرد. این اختلافات با اسراییل، روابط با آمریکا را هم پیچیده کرد؛ اما اوباما بر خلاف خواست جمهوریخواهان، از ترکیه فاصله نگرفت. مهمتر آن که، پس از انتخاب دوباره اردوغان، ترکیه نخستین کشوری از خاورمیانه بود که اوباما به آن سفر کرد؛ و رییس جمهور آمریکا، بر این باور است که ترکیه در منظقه نقش راهبردی دارد.
تا پیش از بهار عربی، ترکیه توانسته بود با تحمل خسارتهای اندک در روابط متحدان اصلیش، به جز تخریب روابط با اسراییل، معادلات منطقهای خود را از نو تعریف کند. در حالی که منتقدان اردوغان، سیاست خارجی وی را «نو-عثمانیگرایی» میدانند، رویهمرفته هم غرب و هم شرق از نقش جدید ترکیه و انعطافپذیری راهبردی آن استقبال کردند؛ به گونهای که تهران و واشنگتن هردو اردوغان را با آغوش باز پذیرفتند.
اما بهار عربی چارچوب ژیوپلیتیک ترکیه را تغییر داده است و یکبار دیگر، ترکیه را با چالشهای جدید روبرو کرده است. به دنبال پرتنش شدن روابط کشورش با سوریه، ایران و روسیه، مناسبات ترکیه با همسایگانش یکبار دیگر با مشکل روبرو شده است. گزارش انتقادی فادی هاکورا از موسسه چاتم هاوس، مدعی است که ترکیه هماکنون باید در خاورمیانه جانب یکی از طرفین را بگیرد؛ در حالی که پیش از این میتوانست با همه همسایگانش روابط حسنه داشته باشد. این جانبگیری، بسته به سرانجام سلسله رخدادهای اخیر در منطقه، ممکن است به از دست رفتن نفوذ منطقهای آنکارا بینجامد.
با سربرآوردن بازیگران جدید در عرصه منطقهای، راهبرد ژرفنگرانه آنکارا پیچیده شده است. در خاورمیانه قدیم، که ترکیه تنها کشور دموکراتیک با هویت اسلامی-سکولار بود، موجب شد که آنکارا در منطقهی رژیمهای خودکامهی ملیگرای سکولار، خوش بدرخشد. اما، در حالی که مدل ترکیهای دموکراسی، آنکارا را در بین جوانان و نهضتهای اسلامگرا ، از صنعا گرفته تا تونس، محبوب دلها کرده و آنها ترکیه را یک تجربه موفق در دموکراسی و چشمانداز دولتهای آیندهشان میبینند. ترکیه به زودی یکی از بازیگران منطقهای خواهد بود که مدلهای مختلف دموکراسی داخلی را پیاده میکند و قدرت نرم آنها بسته به آن خواهد داشت که چه تعداد از کشورها از ترکیه الگوبرداری خواهند کرد.
با وجود موارد راهبردی کلانتر، در حال حاضر، محبوبیت اردوغان در خاورمیانه به دنبال بهار عربی آسیب ندیده است. او یکی از نخستین سرانی بود که از مبارک خواست که برود، و متعاقب آن خواستار استعفای قذافی و اسد شد. سفرهایش به قاهره و تونس در شهریور امسال با استقبال شمار عظیمی از مردم این کشورها روبرو شد. و درست است که انتخاب سردبیر مجله تایم برای «چهره سال» نشد، اما انتخاب مردم در سال ۲۰۱۱، رجب اردوغان بود.
اردوغان همچنین از رویدادهای بهار عربی در مناسبات با آمریکا سود برده است. پشتیبانی او از عملیات ناتو در لیبی، تاکید او بر دموکراسی، اسلام و سکولاریسم، و فشار او بر سوریه، اردوغان را یکی از سران کلیدی در منطقه برای آمریکا کرده است.
اتحادیه عرب همچنین اردوغان را متحد مهمی در تلاشهایشان برای پایان دادن به خشونت در سوریه میبیند. حماس اخیرا با آنکارا مذاکراتی داشته است تا در صورت تشدید وخامت اوضاع سوریه، اقامتی جایگزین به جای دمشق برای آنان فراهم سازد.
بنابراین، هماینک، آنکارا همچنان در معادلات منطقهای خاورمیانه تأثیر گذار است، و همچنان از پشتیبانی بسیاری برای ادامه دادن این نقش برخوردار؛ اگرچه روابطش با برخی از همسایگان تیره شده است. اما، از سوی دیگر، آنکارا همچنان با خاورمیانه در حال تغییری روبرو است که نقش مرکزی برایش تا همیشه تضمین شده نیست؛ ترکیهای که بر خلاف تاریخ و محبوبت کنونیش، از زمان سقوط امپراطوری عثمانی، هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ سیاسی بیشتر در حاشیه به سر میبرده است.
بنابراین طبیعت این تغییرات برای اردوغان و داوداغلو در سیاست خارجه ترکیه اجتناب ناپذیر است تا ترکیه بتواند خود را با فضای جدید وفق دهد. از نظر اقتصادی، روابط قوی تجاری ترکیه با خاورمیانه و ایران پابرجا و وابسته میماند، اما از نظر سیاسی، بستگی به این خواهد داشت که آنکارا در ساخت و شکلدهی این نظام نوین سیاسی تا چه میزان پیروز باشد. آنکارا آغاز خوبی داشته و این اهمیت زیادی دارد، اما قدرت آیندهاش در خاورمیانه بستگی زیادی به میزان موفقیتی دارد که در مرتبط ماندن در منطقه کسب کند.