شاید دلیل آن را با توجه به این روشنفکران و نویسندگان بتوان به خاطر «انقلاب صلح آمیز» تونس و مصر عنوان کرد، در حالیکه قیام در لیبی و سوریه به جنگ داخلی تبدیل شد. برای این قشر، موضع اخلاقی علیه رژیم بن علی و مبارک شفاف بود در حالیکه موضع گرفتن در مقابل اتفاق های لیبی و سوریه به طور قابل ملاحظه ای پیچیده تر است. لیبی شاهد دخالت های خارجی از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس و اروپایی از طریق ناتو و اتحادیه عرب بود در حالیکه در سوریه یک «انقلاب مسلحانه» با رهبری اکثریت سنی های سلفی و اسلامگرا در حال رخ دادن است.
از این رو متوجه می شویم که نویسندگان و روشنفکران عرب و غربی در قیام مردم سوریه تردید دارند و گاهی آن را به فرقه گرایی متهم می کنند ، از جنگ داخلی بین گروه های مختلف جامعه واهمه دارند و در زمان های دیگر از روی کار آمدن گروه های بنیادگرای سلفی و یا القاعده سخن می گویند و از این رو نسبت به حمایت های نظامی هشدار می دهند. «طارق علی» نویسنده شناخته شده چپ گرا، چند ماه پیش این بحث را مطرح کرد که اپوزیسیون مسلح در مقابل رژیم اسد به همراه نیروهای اطلاعاتی غرب ، هیچ مهره ای نیستند اما در نهایت تلاش برای سرنگونی رژیم و آوردن دولت دست نشانده است. بعد از تمام درگیری های صورت گرفته اخیر ، طارق علی هنوز هم خواستار گفت وگو میان مخالفان و رژیم بشار اسد است.
برای طرفداران اپوزیسیون و محور مقاومت ، برخی حمایت ها از رژیم سوریه طبیعی است اما جالب اینجاست که فعالان برقراری دمکراسی و نویسندگان غربی یعنی کسانیکه از جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ حمایت می کردند هم اکنون هشدار می دهند که سقوط رژیم سوریه می تواند به معنای باز شدن جنگ های فرقه ای بین سنی ها و علوی ها باشد. «ولی نصر» نویسنده کتاب «احیای شیعه» در گفت و گویی درباره بحران سوریه نسبت به بنیادگرایی در حال رشد سنی ها در داخل اپوزیسیون مسلح هشدار می دهد و اینکه در صورت سقوط رژیم بشار اسد ، امکان ایجاد یک دولت سنی با اقدامات تلافی جویانه در مقابل اقلیت سوری و به خصوص فرقه علوی ها فراهم می شود. نصر می گوید:« و در حال حاضر امکان خونریزی بسیار در سوریه وجود دارد، ترس قابل لمسی نسبت به موضوع انتقام درصورتیکه اقلیت قدرت خود را از دست دهد و به اکثریت واگذار کند ، وجود دارد » (معنی مبارزه برای قدرت در سوریه چیست، شورای روابط خارجی، چهارم ژوئن ۲۰۱۲) .
اما آیا واقعا این قیام سوری های سنی است؟ برخی از حامیان انقلاب سوریه سعی می کنند تا این قیام را کاملا یک خیزش مردمی بنامند که از هر گروه و فرقه ای در آن حضور دارند و رژیم سوریه را به خاطر تحریک فرقه ها به طور کامل سرزنش می کنند در حالیکه دیگران معتقدند که فرقه گرایی در رتبه نخست اهمیت قرار ندارد و بسیاری از چهره های کلیدی و نمادها در اپوزیسیون سوریه را مثال می زنند که چه در داخل چه در خارج از کشور از علوی ها، دروزی ها، مسیحی ها و کردها هستند. این موضوع واقعیت دارد اما از طرف دیگر انکار واقعیت دیگر درباره تسلط سنی ها در بین صفوف اپوزیسیون در داخل و خارج سخت است. با وجود این مشخص است که گروه اخوان المسلمین سوریه حضور پررنگی در بین کنفرانس های گروه های اپوزیسیون که در استانبول و قاهره برگزار شد ندارند. با این حال، واقعیت این است که سنی ها از نظر جمعیتی پرجمعیت ترین فرقه در سوریه هستند و آنها بزرگترین سهم و تشکل ها را در استان ها و شهرهای سوریه دارند.
در حقیقت ، قیام سوریه در اصل هیچ تفاوتی با آنچه که در تونس، مصر یا لیبی اتفاق افتاد ندارد. نگرانی ها مطرح شده نسبت به مشکوک بودن قیام سوری ها- که برخی از آنها نیز معتبر هستند- مانند ظهور اسلام گرایان و سلفی ها موضوعی است که می توان در بسیاری از کشورهایی که تجربه بهار عربی را داشته اند پیدا کرد. پس چرا قیام سوری ها به دلیل اینکه برخی از مبارزان «سلفی ها» هستند محکوم شده یا دیگران را به وحشت انداخته است در حالیکه در همان زمان ،انقلاب علیه حسنی مبارک رئیس جمهور سابق مصر مورد تقدیر گسترده قرار گرفت و حتی سلفی ها در مجلس شورا و مجلس ملی به قدرت رسیدند؟ اگر یکی از امیدها، برای ایستادن علیه اسلامگرایان و سلفی ها در قیام های بهار عربی بود ، چرا روی سوریه تمرکز شد و جاهای دیگر به فراموشی و خاموشی سپرده شد؟ به طور مثال در قیام لیبی، لبنان در جلسه شورای امنیت (سپتامبر ۲۰۱۱) به سرعت رای برای مداخله نظامی در لیبی را پیشنهاد داد اما امروز لبنان ، حداقل به طور رسمی حامی رژیم بشار اسد است.
افراد و همچنین دولت ها، سعی می کنند تصمیم های خود را با پیدا کردن بهانه ها و توجیه ها در زمانی که با منافع شخصی آنها مطابقت ندارد یا با جهت گیری های ایدئولوژیک آنها سازگار نیست، در پوشش های اخلاقی ارائه دهند. وقتی این موضوع به سطح دولت ها می آید کاملا واضح و شفاف است؛ ما فرض می کنیم که یک دولت- هر دولتی- با توجه به منافع شخصی خود عمل کند اما زمانیکه این موضوع به سطح نویسندگان و روشنفکران می رسد ماجرا پیچیده تر می شود و تعداد کمی از آنها تاکنون اعتراف کرده اند که انتخاب اشتباهی کرده اند. به طور مثال به حامیان محور ایرانی- سوری توجه کنید، یعنی کسانیکه که رژیم های عربی را به جاسوسی برای آمریکا و غرب متهم می کنند. آنها به ندرت از استبداد سیاسی در ایران یا سوریه صحبت می کنند اما هر زمانیکه دیدند رژیمی که منافع خود را به اشتراک نمی گذارد ممکن است سرنگون شود برای آنها هورا می کشند.
اپوزیسیون سوریه در حال حاضر دچار آشفتگی و مشکلات مشابه ای است که در کشورهای میزبان بهار عربی تجربه شدند. اپوزیسیون از افراد صادقی که دنبال دفاع از خود و خانواده خود هستند تشکیل شده است و اما هنوز هم کسانیکه جهت گیری های افراطی دارند در بین آنها مشاهده می شود. بالاتر از همه این ها ، اپوزیسیون از تکه تکه شدن و فقدان دیدگاه سیاسی روشن برای پروژه انتقال قدرت و ساختن یک نهاد دولتی مدرن رنج می برد. همانطور که می بینید، ممکن است که نسبت به اپوزیسیون صلح جو و مسلح انتقادهایی به دلایل مختلف شود اما تمرکز بر روی موضوع سنی ها یا ترس از قیام سلفی ها به نظر می رسد تلاشی بی ضرر نباشد بلکه بیشتر از آن برخی منافع شخصی و مواضع ایدئولوژیک در آن پنهان است.
در طول چهار دهه حکومت حزب بعث سوریه ، رژیم سوریه روابط نزدیکی را با ایران با انگیزه های استراتژیک و فرقه ای ایجاد کرد که حمایت از حزب الله نیز با همین بهانه ها هماهنگ است. اگر بنیادگرایی مذهبی در برابر قیام سوری ها تسلیم شود، ما باید منتظر این باشیم که رژیم در تدارک حمایت از شبه نظامیان بنیاد گرا مانند حماس است ؛ گروهی که هنوز به صراحت کارهای رژیم سوریه را با وجود کشتارهای وسیع انسانی محکوم نکرده است.
همانطور که می بینید، موقعیت شما نسبت به قیام سوری ها بستگی به زاویه ای که به آن می نگرید دارد. ارتش سوریه، به طور مثال حداقل تا اوایل دهه ۸۰ میلادی یک ارتش فرقه ای نبود ، قبل از آن بیشتر افسران و سربازان سنی بودند. با این حال امروز این ارتش در حال تجربه کردن یک فروپاشی مستمر است چرا که هر روز تعدادی از اعضای این ارتش در حال پناهندگی و جدا شدن از آن هستند. موضوع قابل توجه در این بین این است است که اکثریت جداشدگان سنی هستند، در حالیکه رژیم خود- از علوی ها با اقلیت سنی شکل گرفته است- امروز از جدا شدن مقاماتش که از جامعه سنی ها هستند نیز رنج می برد، یا به این دلیل که آنها به شخصه از سقوط رژیم قانع شده اند یا به این دلیل که رژیم خود به آنها مشکوک است و امکان حبس خانگی آنها فراهم شده است.
در مقاله منتشر شده در روزنامه انگلیسی زبان دیلی تلگراف با عنوان «چه چیز در پشت کشتارهای سوریه نهفته است؟» (۱۳ جولای) ، این روزنامه به نقل از تعداد زیادی از منابع اطلاعاتی گفته است که برخی از اعضای جامعه علوی هم دیگر به ارتش اعتمادی ندارند، یا توانایی رژیم برای محافظت از آنها برای آینده قابل پیش بینی در تردید است ، و از این رو در طول ماه های گذشته ، آنها در تلاش برای تشکیل گروه های شبه نظامی خود شبیه آنچه که در جنگ داخلی لبنان رخ داد هستند. در همین حال، روزنامه ساندی تایمز (۱۵ جولای) ادعا کرد که کشتارهای اخیر که توسط شبه نظامیان علوی صورت گرفت به عنوان «پاکسازی های فرقه ای» است که در برخی شهرها و روستاها رخ داده است و راه را برای ایجاد یک دولت علوی در سواحل سوریه فراهم کرد.
هم اکنون ،مشکل، قیام سنی ها نیست بلکه شکست رژیم بعت با ایدئولوژی مقاومت است. برای ساخت دولت مدنی مدرن و به دلیل آن ، خسارتی که توسط رفتار نامناسب دولت در این زمان وارد می شود بیشتر از وقتی خواهد بود که اگر قدرت را ترک کند.