اینها چه هدایای گرانقیمتی هستند که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به ایران تقدیم می کند؟ آیا «محور شرارت» تا این اندازه شکسته شده است که رئیس جمهور بزرگترین کشور جهان با یکی از کشورهای کلیدی در این محور غزل خوانی کند؟ اوباما نه به تاج گذاری دو دوره ریاست جمهوری خود با توافق «تاریخی» مبهم با ایران اکتفا کرد، و نه به باز گذاشتن دست تهران در عراق و نادیده گرفتن فعالیت های شبه نظامیان نیروهای داوطلب مردمی در عراق که وابسته به قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب است متقاعد شد، و هم اینک به برگرداندن سکه و آغاز مرحله جدیدی با تهران نیز اکتفا نکرده، بلکه با استناد به مصاحبه ای که امروز در روزنامه «الشرق الأوسط» به چاپ خواهد رسید، آمده است تا به «عرب های سنی» بگوید که ایران خطری برای شما نیست بلکه «تهدید واقعی» در درون کشورهای شما است. اما آنچه در سخنرانی آقای اوباما عجیب است، تکرار کرن عبارت «عرب های سنی» یا «کشورهای سنی» است، و هنگامی که تمام این کشورها در فهرست این عبارت قرار می گیرند، توصیفی خواهد بود که منظور آن کوچک شمردن مذهبی است. در مقابل او ایران را به عنوان کشوری شیعه توصیف نمی کند. آقای اوباما دیگر باید منتظر چه شگفتی هایی از تو باشیم؟!
کسی که ایران را کشوری در دسته کشورهای محور شرارت قرار داد، واشنگتن نبود نه کسی دیگر. کسی که ایران را جزء کشورهای حامی تروریسم نامید واشنگتن بود نه کسی دیگر. کسی که از تعامل با ایران به جهان هشدار داد و آن را تحریم اقتصادی کرد واشنگتن بود نه کسی دیگر. کسی که ایران را بزرگ ترین دشمن نامید واشنگتن بود نه کسی دیگر. حال که تهران تا این اندازه شرور است، چگونه ناگهان به کشوری تبدیل می شود که خطر بزرگی برای همسایگانش نخواهد داشت؟ تنها به این علت که توافقنامه هسته ای را امضا کرد؟ آیا اوباما انتظار دارد که خلیجی ها، جلا دادن ایران، به دست او را باور کنند؟ در حالی که آنها با آتش دخالت های ایران و حمایت از تروریسم سوختند، و ۳۶ سال است که ایران خطری واقعی برای آنها و ملت هایشان است؟
ای کاش جایزه صلح نوبل را به پرزیدنت اوباما نمی دادند، چرا که از آن پس او مفاهیم جنگ و صلح را با هم در آمیخت. و اینک و پس از توافق هسته ای با ایران، نه با عمل و نه با سخن به کشورهای خلیج اطمینان نمی دهد. بلکه ادعاهای ایران، مبنی بر اینکه تهدیدی برای کشورهای خلیج نیست، را تأیید می کند. واقعیت این است که در هم آمیخته شدن مفاهیم نزد آقای اوباما تنها خلیجی ها ، یا همان هایی که رئیس جمهور آمریکا آنها را «عرب های سنی» می نامد، را نگران نکرده است. حتی جمهوری خواهان آمریکایی از مخاطره رئیس جمهور خود ترس دارند؛ بر اساس یک نظر سنجی که روزنامه «رویترز ایپسوس» آن را انجام داده است، یک سوم جمهوری خواهان معتقدند که باراک اوباما ، بیش از ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و بشار اسد رئیس جمهور سوریه، برای ایالات متحده تهدید به حساب می آید. اگر خود شهروندان به او و سیاست هایش اعتماد ندارند، دیگران چگونه می توانند اعتماد کنند؟!
اداره آمریکا، در مذاکرات با ایران اشتباه دیپلماتیک بزرگی را مرتکب شد؛ آنهم با ارسال پیامی غیر مستقیم به این مضمون که ایالات متحده به علت برنامه ای هسته ای ایران قادر به اقدام جنگی بر علیه این کشور نیست. کاش واشنگتن به همین بسنده می کرد و یا به امضای توافقنامه با ایران اکتفا می کرد. اما واشنگتن می خواهد توپ را در زمین بازی کشورهای خلیج پرتاب کند و به آن ها می گوید از ایران نگران نباشید، ایران شما را تهدید نمی کند. چیزی باقی نمانده جز اینکه آقای رئیس خود را به عنوان یک میانجی بین «متحدان» خلیجی و دوستان خود در تهران قرار دهد.
آقای رئیس! کسی منکر وجود چالش در درون جوامع خلیجی نیست، و همگی چه دولت و چه ملت بر این متفق هستند که این چالش ها نیازمند توجه دولتی هستند و نباید رها شوند تا مانند یک گلوله برفی بزرگ و بزرگ تر نشوند. با این حال، بزرگ نشان دادن این چالشها تا اندازه ای که به «نارضایتی» تبدیل شوند، و از آنچه ایران در منطقه انجام می دهد خطرناک تر به نظر برسند، روشی است که در شأن و منزلت رئیس بزرگ ترین کشور جهان نیست.