این مسئله کاملاً طبیعی است که دربارهٔ مسائل مربوط به سیاست آمریکا در جهان اختلاف دیدگاه وجود داشتهباشد و در هر کدام از گرایشات حزبی آمریکا تضارب آرا وجود داشتهباشد. اما اینک بهنظر میآید که سیاست آمریکا با رویکار آمدن دونالد ترامپ دچار یک دگرگونی بنیادین شدهاست و سیاست جدید او در کاخ سفید در تقابل با دشمنان و دوستان کاملاً بیسابقه است. این سیاست جدید در مقایسه با سیاست باراک اوباما بسیار متناقض است و تفاوتهای زیادی با آن دارد. اینک که دو مسئول بزرگ ایالات متحده آمریکا، در گروه اداره ترامپ، بهمنطقه آمدند، مسلئهای است که باید آن را مطالعه کرد و دربارهٔ زوایای آن اندیشید.
البته یکی از نتایج احتمالی آمدن پومپیو، وزیر خارجه کنونی و رئیس سابق سیآیای، و جان بولتون، مشاور امنیت ملی و از رهبران حزب جمهوریخواه، میتواند این باشد که ترامپ در خصوص تعامل با مسائل منطقه بسیار جدی است و اهمیت زیادی بدان میدهد. اما از سوی دیگر در قبال برخی سیاستهای اخیر آمریکا، نوعی تردید در اعتماد به آن، بهوجود آمده و میپندارم رصدگران کاخ سفید میزان نارضایتی مردم منطقه، بهویژه در کشورهای همپیمان، را ملاحظه کردند و متوجه این مسئله شدند که اعتماد به آمریکا از سطح اعتماد مطلق به شک و تردید تبدیل شدهاست. شاید همین نکته باشد که باعث شد برخی از سیاستمداران بزرگ آمریکا به منطقه سفر کنند.
بدون تردید مسئله سوریه یک نقطه عطف بود زیرا در همین بحران مسائل زیادی بروز یافتند که میتوان به مهمترین آنها اشاره کرد:
– نهادینه شدن جنگ مذهبی میان شیعه و سنی.
– بازتعریف اولویتهای مبارزه با «اسرائیل». زیرا کسانی که مدعی جنگ با «اسرائیل» بودند اولویت را مبارزه با گروههای تکفیری قرار دادند و جنگ با این رژیم اشغالگر را به یک زمان دیگر موکول کردند.
– صدپارگی گروههای مقاومت فلسطینی و مشارکت آنها در نزاعهای منطقهای که ایران و ترکیه آن را تغذیه میکنند.
– بازتعریف هویت عربی و مفهوم شهروندی. در اینجا بد نیست سخنان بشار اسد را در توصیف حضورمزدوران ایرانی و افغانی و عراقی یادآوری کنیم که گفته بود: کشور از آنِ کسانی است که برای دفاع از آن میجنگند و نه کسانی که صرفاً تابعیت آن را دارند.
– تقویت گرایشات گریز از مرکز و استقلالطلبانه، بهویژه در مسلئه کردها، در شمال سوریه.
البته دیدار پمپئو برای تأکید بر پایبندی آمریکا به همپیمانان است و گفته میشود که این دیدار برای انجام مذاکراتی صورت گرفته که مقدمهای برای برگزاری کنفرانس «تقویت امنیت و صلح در خاورمیانه» است که قرار است در لهستان در تاریخ ۱۳و ۱۴ فوریه تشکیل شود. هدف این کنفرانس عمدتاً مقابله با سیاستهای تخریبآمیز ایران در منطقه عنوان شدهاست. اما در همین راستا باید به کنفرانس دیگری اشاره کرد که در چهلمین سالگرد انقلاب خمینی در آمریکا برگزاری میشود و تحت اشراف روزنامهنگار معروف، باربارا سلایون، تشکیل میشود. این روزنامهنگار که از طرفداران رژیم ایران بهشمار میآید شخصیتهای معروف زیادی را از جمله محمد جواد ظریف دعوت کردهاست. ظریف از بزرگترین سیاستمداران ایرانی است که تز تشکیل یک گروه فشار ایرانی در آمریکا را دادهاست.
از اینرو پرواضح که مسلئه روابط با آمریکا نیازمند یک بازیابی جدی اعتماد مجدد است؛ و در این کار نباید صرفاً به وعده و قول اکتفا کرد، بلکه باید با توجه به عملکرد واقعی نتیجه گرفت. تصویر کلی سیاست آمریکا در منطقه نامعلوم است و با اینکه یک گرایش قابل اعتماد در سیاست ترامپ وجود دارد که میخواهد با ایران بهطور جدی مقابله کند، اما برخی از اقدامات این کشور درست عکس این مقابله عمل میکند و به منافع ایران کمک بسیار کردهاست. برای مثال انتقال دادن سفارت آمریکا به قدس بسیار خدمت بزرگی به ایران بود و باعث شد شعارها و حمایت ایران در میان فلسطینیان تأثیر بیشتری داشته باشد. از سوی دیگر سیاست ترامپ در قبال کردها باعث شد روابط واشینگتن با ترکیه برهم خورد و کردها نیز به واشینگتن بدبین شوند و در این بین ترکیه بیشتر به ایران نزدیک شود.
آنچه واشینگتن باید انجام دهد این است که از صرف وعدهدادن فراتر روند. منطقه ما منتظر اقدامات عملی و جدی است که برای بحرانها و پیچدگیهای کنونی کارساز باشد.