زندگی زیبا است حتی اگر در آفریقا باشد؛ دادا نیز چه زیبا زیست و اینک چه آرام رفت. پرودگارا تو را شاکریم که چنین مردی را به آفریقا عطا فرمودی؛ این هدیه شریف اکنون به سوی تو شتابان است. آن سان که رایج است برخی درباره موضوعی کوچک، بسیار می نویسند و به راستی که پُر نویسی در این زمینه چه آسان است.
در برابر، قلم فرسایی در موضوعی سُترگ و شخصی بزرگ کار سادهای نیست، به ویژه اگر درباره منش انسانی و روش انسان مداری اسطورهای باشد که گویی آرش پیر آفریقا است؛ همان که جان بر تیر نهاد تا سرانجام تبعیض را به فراسوی مرز اهریمنی سیاه و سفید پرتاب کرد.
در تاریخ این قاره سیاه رهبری به عظمت و حشمت دادا سراغ ندارم. حال که برگ آخر از دفتر تقدیر این «تایتان» سیاه نگاشته میشود، فرصت گرانی است تا با اندک اشارتی به حیات فردی و سیاسی این نلسون کهنسال، ایران نیز آماده شود تا نام و یاد آن گنجینه شریف را در حافظه تاریخی خویش همواره پاس دارد.
پیدا است که آفریقا همچنان تشنه هدایت و رهبری نلسون است، دریغا! حال که او رفت، آیا میتوان پاسخ سفید این پرسش سیاه را داد که در سراسر این قاره رنگین، کجا یافت میشود رهبری آزاده، دموکرات، معتدل، شکیبا همچون ماندلا؟
در آفریقای جنوبی وکیلی جوان با نام نلسون ماندلا (مشهور به دادا یا پدر ملت) در پایان جنگ دوم خانمانسوز به جنبش ضد تبعیض نژادی پیوست. در آغاز دهه ۱۹۶۰ در پی قتل عام سیاهان و سرکوب شورش مردمی توسط پلیس رژیم آپارتاید، این وکیل زندانیان رنگین پوست نیز خود در حبس نظام گرفتار میشود.
مجازات بیست و نه ساله حبس تعزیری با شرائط بسیار غیر انسانی که حتی منطبق بر استاندارد زندانهای موجود آن زمان آفریقا نیز نبود. هجده سال از این زمان بسیار مشقتبار را هم به جزیره «روبن» در نقطهای دور افتاده تبعید شد که باز در زندان آنجا هم اسیر زیست.
در همه این سالهای هولناک او آماج فشارها، تحقیرها و تحریمهای رژیم اهریمنی قرار داشت، اما پس از رهایی از حبس با ارادهای استوار به سوی رهبری داهیانه ملت زخم خورده و رنج کشیده گام برداشت.
در سال ۲۰۰۱ و در دوران قدرت حزب سوسیال دموکرات سوئد در دیداری از استکهلم خطاب به مردم چنین میگوید:
«از کشوری که میآیم، من و دیگر رهبران کنگره ملی آفریقا (حزب سیاسی ماندلا) همواره به استقبال نظر مخالفان رفتیم. ایدهها و نظرات بعضا متخاصم پیوسته در گفتمان سیاسی حضور دارند و ما باید پذیرای آنها باشیم. شما سوئدیها به خوبی میدانید که برای دست و پنجه نرم کردن با ایدهها و نظرات مخالفین در آفریقای جنوبی، ما در دستانمان دو ابزار داریم که همانا “تولرانس” و “ظرفیت” پذیرش سخن مخالف است. به باور من، دموکراسی صرفا تن دادن به نظر حزب اکثریتی نیست، بلکه بیش از آن، دموکراسی یعنی رعایت حقوق مدنی احزاب مخالف پس از قبضه قدرت توسط حزب اکثریت است. دفتر سیاسی کنگره ملی آفریقا همیشه در خاطر خویش سپرده است که جنبه پذیرش انتقاد درون حزبی و همچنین نقد برون حزبی را دارا باشد و این ظرفیت مایه مباهات کشور است.»
آفریقای پر آشوب امروز چشم انتظار رهبری دموکراتیک و رهبر دموکرات است. رهبری که چشم انداز روشن و امیدبخشی همانند مارتین لوتر کینگ و نلسون ماندلا به توده ها دهد. چشماندازی پیچیده در امیدی سپید تا شاید تودهها در آینده، شهروند شوند و ضمن پایداری در حقوق انسانی به فضائل شهروندی نیز پابند باشند.
رهبری که دارای سعه صدر نیز باشد؛ اما قرائن نشان از آن دارد که در قاره رنگین، امید به ظهور رهبری با چنین منش و ویژگیهای برجسته سال به سال کم سو میشود. در آفریقا با توجه به بافت قومی و عشیرتی و نیز با در نظر داشتن ادیان و باورهای بومی گوناگون در یک مرز سیاسی به رسمیت شناخته شده است، حتی با انتخاب یک رهبر به روش دموکراتیک، او نمی تواند از عهده انجام مطالبات شتاب زده ولی بر حق شهروندان برآید.
خواستهها و توقعاتی بعضا غیر ممکن که شاید برآمده از تاکتیک اشتباه انتخاباتی رهبران کنونی آفریقا (به جز نلسون ماندلا) باشد. به همین سبب است که دادا و مارتین لوتر کینگ را باید به مثابه دو «نگین» درخشانی دید که یکی را در امریکا خاموش ساختند و دیگری نیز از فروغ او در آفریقا اندک اندک کاسته میشود.
در اینجا به بهانه درک شأن و عظمت شخصیت ماندلا، باید باز به قیاس او با رهبران این قاره فراموش شده، افزوده شود که دولت زنان و دولتمردان کنونی سرزمینهای کوچک و بزرگ آفریقا، ممکن است در کوتاه مدت از انجام تعهدات خویش به شهروندان برآیند ولی تاریخ نشان میدهد که آنان به تدریج از انجام وظیفه سر باز میزنند و از پیاده ساختن طرحهای عظیم عقبنشینی میکنند و برخی نیز حتی با وجود تورم هولناک چند هزار درصدی، همچنان بر کرسی ریاست سالها است که خوش نشستهاند!
در برابر رهبری دموکراتیک و منش انسانمدار نلسون پیر ما اینک در آفریقا شاهد رهبرانی با دو ویژگی استبدادی و توتالیتر هستیم که از استعداد شنیدن سخن احزاب مخالف کمبهره و یا حتی کاملا بیبهره هستند.
سرانجام آنکه شاید ما ایرانیان باید به پاس متانت و صداقت این رهبر صدیق آفریقایی و به یاد حبس وی در میان خارهای آپاتاید، او را در قامت ظریف گل سرخی تصور کنیم که به سروده “سهراب” کاشان:
«کار ما نیست راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم.»