سیاست کم و بیش مقبول در همه جا بخصوص در آسیا و شمال آفریقا – که سابقه تاریخی دارد- بطور کلی دو سیاست است. یا معمولا دو صورت می تواند داشته باشد. یکی سیاست عزت و افتخار و دیگر سیاست تدبیر و اصلاح. اگر بگویند که این دو را می توان جمع کرد و با آن سیاست تدبیر و اقتدار ساخت درست می گویند.
اصلا همه سیاست ها این هر دو را کم و بیش در خود جمع دارند. یعنی در فهرست کار و بار هر حکومت و دولتی، هم عزت و افتخار منظور می شود و هم تدبیر و اصلاح جایی دارد یا باید داشته باشد. منتهی ترتیب این مطالب و اعتنای خاص و تأکید بر تقدم و اولویت بعضی سیاستها است که تکلیف حکومت را معین می کند.
اگر در صدر برنامه یک حکومت اصل عزت و افتخار درج شده باشد و آن حکومت پیوسته به عظمت و افتخار بیندیشد، راهش چندان پرشور و شر می شود که کمتر فرصتی برای پرداختن به نظم امور و سامان دادن به اقتصاد و فرهنگ و سلامت و بهداشت و آموزش و پرورش … برایش می ماند.
همچنین اگر هم حکومت مصروف تدوین و اجرای برنامه هماهنگ توسعه شود چه بسا که در راه سرد و دشوار اصلاحات شور و غرور مفاخرت چندان ظهوری نداشته باشد و جز در چشم مآل بینان نیاید. البته کشورها همواره بر سر این دو راهی قرار نگرفته اند و اختیار تام و تمام ندارند که هر راه را که خواستند اختیار کنند.
سیاستی که سالها در طریق عزت طلبی بوده است حتی اگر دریابد که به اقتضای مصلحت باید عزت طلبی را با طرح اصلاح و توسعه توأم کند و آنها را در عرض هم قرار دهد به آسانی از عهده این کار بر نمی آید زیرا در شرایطی که گفتار سیاست عزت و اقتدار غالب است اولا توجه به مسائل اجتماعی و زندگی عمومی تحت الشعاع آن سیاست قرار می گیرد و ثانیا ممکن است در طی سالها گروه های ذی نفوذی پدید آمده باشند که جز به عزت و اقتدار سیاسی به چیزی فکر نکنند و عزت طلبی را تمام سیاست بدانند سیاست عزت و افتخار گرچه در عمل ابن مزیت را دارد که صاحبانش محبوب مردمند و اگر راهش هم دشوار باشد با حمایت مردم آسان می نماید.
اما این سیاست چنانکه در تاریخ ملی شدن نفت در ایران و ملی شدن کانال سوئز در مصر دیده ایم عمرش کوتاه است و یا اینکه در راه فساد و استبداد قرار گیرد؛ در هر صورت این راه راه دشواری نیست منتهی باید به مقصدش اندیشید. در مقابل راه سیاست تدبیر و صلاح هم دشوار است و هم در شرایط کنونی جهان نهایتش را به آسانی و روشنی نمی توان دید. در هر صورت گشایش این راه مسبوق به تأمل و تحقیق و کسب توانایی و دانایی است.
در چنین وضعی چگونه می توان میان این دو سیاست تعادل و هماهنگی پدید آورد و حماسه و شور عزت را با صبر و تأمل و اصلاح جمع کرد؟ این کار آسان نیست و در اینجا نمی توان بحث کرد که چگونه می توان احیانا میان شئون تجدد با رسوم پیش از تجدد التیام برقرار کرد ولی این قدر می توان گفت که برای کشوری مثل کشور ما که از نعمت فرهنگ درخشان تاریخی و منابع طبیعی و استعداد های انسانی کم نظیر بهره دارد زشت است اگر نتواند به این مهم نأئل شود.
وقتی به این مسائل کمتر فکر می کنیم و مخصوصا چون حل مشکل در عالم نظر را آسان می یابیم در عمل هم مسئله را حل شده یا آسان می انگاریم و به تکرار دچار می شویم البته در ظاهر اگر فهرست مسائل سیاست را که بصورت عمودی و طولی و از بالا به پایین نوشته اند بصورت افقی بنویسیم و دفع فساد و اصلاح اداری و بهبود امر معاش و توجه به اخلاق عمومی و . . . را در عرض سیاست عزت و اقتدار ملی قرار دهیم شاید در راه جمع سیاست پیشرفت و تجدید عزت کشور قرار بگیریم.
بنابراین فرض، راه عزت همان راه صلاح اخلاقی و اصلاح وضع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است. در تاریخ هم که نظر می کنیم هیچ کشوری را نمی یابیم که بدون رجوع به علم و صلاح و اعراض از سهل انگاری و فساد به عزت و اقتدار دست یافته باشد، زیرا این دو امر بهم پیوسته اند و عزت و اقتدار ملی به تبع رونق فرهنگ و علم و با استوار شدن بنیان اقتصاد و نظم اداری و اجتماعی و امید مردم به آینده حاصل می شود.
اما وقتی دو گروه در برابر هم قرار می گیرند و بجای گوش کردن به سخن یکدیگر راه خلاف و اختلاف و احیانا خصومت می پویند، آنکه وظیفه سیاست را تأمین عزت و اقتدار ملی تجدید عظمت دیرین می داند، توجه به علم و آموزش و فرهنگ و سلامت مادی و اخلاقی کشور را فرع سیاست عزت و اقتدار تلقی می کند و آنکه بر لزوم توجه به مسائل زندگی مردم و حل آنها تأکید دارد چه بسا که اقتدار و عزت و افتخار را در پایان راه می بیند و به این جهت در ابتدای کار بر آن تأکید نمی کند.
گاهی هم کار به جایی می کشد که افراطی های گروه اول تأکید بر صلاح و اصلاح معاملات و مناسبات را بر بی اعتنایی به ارزش ها (که عزت و اقتدار ملی و دشمنی با استکبار هم در زمره آنهاست) حمل می کنند و بی آنکه متوجه باشند که جدول ارزش ها در زمان ما بهم ریخته و در آن حفظ بعضی ظواهر و رسوم بر پاکی و راستی تقدم یافته و بسیاری از گناهان و رذائل اخلاقی و از جمله دروغ و بهتان عادی و حتی مباح شده است، در برابر اصلاح و ایجاد هماهنگی و همنوایی در کشور قرار می گیرند و چون تأکید یا ظهور رعایت تام و تمام رسوم و تشریفات سیاست عزت و اقتدار را در کار و بار کارسازان توسعه و اصلاح نمی بینند قهراً به آنها بی اعتماد می شوند.
البته در سیاست و عمل سیاسی باید به ارزش ها وقع نهاد اما ارزش ها گوهرهایی نیستند که هم اکنون در خزانه معنویت گروه های سیاسی یا در جایی دیگر وجود داشته باشند و باید هرچه زودتر رفت و آنها را به هر طریق که باشد بدست آورد و تصاحب کرد. عزت و اقتدار ملی اموری انتزاعی و مستقل از گفتار و رفتار مردم و دولت نیست کشوری عزت و اقتدار دارد که بیشتر همّش را مصروف آموزش و بهداشت و سلامت و بهبود زندگی مردم کند و به فساد مجال پیدایش و گسترش ندهد.