«کشتی های استرالیا، نزدیک جزیره کریسمس ما را پیدا کردند اما زمانی که خواستیم به کشتی استرالیایی ها منتقل شویم، لنج چپ شد و همه در آب افتادیم. در این حادثه به طرز غمناکی یک کودک و یک زن شش ماه حامله فوت شدند.»
این بخشی از روایت احمد به شرق پارسی است؛ یکی از هزاران پناهجویی که جانش را کف دستش قرار داد تا به استرالیا برسد. پناهجویانی که به امید رسیدن به بهشت، اغلب با سراب روبرو می شوند.
ماجرا از اندونزی و قاچاقچیان آغاز می شود. در سال های اخیر، بسیاری از ایرانی ها خود را به اندونزی می رسانند تا با قایق مسیر رفتن به استرالیا برای پناهنده شدن را طی کنند. مسیری بس گران حتی به اندازه جان هایشان.
طبق آمارها، تا پیش از سیل مهاجرت ایرانی ها به استرالیا، در این کشور تنها ۳۵ هزار ایرانی که اغلب آنها دانشجو بودند زندگی می کردند اما طبق گفته سفیر استرالیا در ایران که چند وقت پیش با روزنامه شرق چاپ تهران مصاحبه کرد، تنها در هفت ماه نخست سال ۲۰۱۳، شش هزار و ۴۰۴ ایرانی با قایق های کوچک وارد استرالیا شده اند.
ایرانی ها به امید زندگی بهتر، با پرداخت ۱۰ هزار دلار به قاچاقچیان انسان، سوار قایق ها و لنج های ماهگیری فرسوده می شوند تا به سرزمین رویاهای خود برسند اما اخیرا با تصویب قانون جدید در استرالیا از تاریخ ۲۸ تیر ۱۳۹۲ سر از کشور گینه در می آورند و به آنجا تبعید می شوند. شرایط برای آنها چنان تلخ می شود که بین ماندن یا برگشتن به ایران دست و پا می زنند.
به خاطر همین است که نوشته ای بر در و دیوار سفارت استرالیا در ایران و هم در سایت آن به فارسی خودنمایی می کند که تاکید دارد: «اگر بدون داشتن ویزا با قایق به استرالیا بروید، در آنجا سامان داده نخواهید شد.»
بارها اخبار مختلفی درباره غرق شدن گاه به گاه قایق های پناهجویان در آب های اندونزی یا استرالیا منتشر شده است. آمارهای مختلف از کشته شده ها و مفقودی ها هر بار اعلام می شود. جسدهایی که در عمق دریا متلاشی و خوراک کوسه ها می شوند و هیچ گاه به هیچ ساحلی نمی رسند. خانواده هایی که بعد از سال ها، هنوز چشم انتظار خبری از فرزندان یا آشنایان خود هستند. کودکان نجات یافته ای که پدر یا مادر خود را از دست داده اند یا پدرها و مادرهایی که داغ فرزندان را با خود همراه دارند.
طبق آمارهای غیر رسمی، تنها در دو سال اخیر بیش از ۶۰۰ نفر از پناهجویان سوار بر قایق ها در مسیر سفر به استرالیا غرق شده اند که بیشتر آنها ایرانی بوده اند.
به دلیل غیر قانونی بودن این کار و همراهی با قاچاقچیان حرفه ایی، بسیاری از این مهاجران در طول این مسیر با سخت ترین شرایط انسانی مورد بازداشت، تعرض، سرقت و حتی تجاوز قرار می گیرند و در انتها نیز اگر هم از این حوادث جان سالم به در برده باشند، پس از رسیدن به خاک استرالیا سرنوشت روشنی در انتظار ندارند.
اوضاع ایرانی ها بعد از پناهنده شدن به استرالیا چگونه است؟
تاکنون روایت های مختلف درباره چگونه رسیدن این افراد به استرالیا و ماجراهای سفر به این کشور بیان شده است ولی اوضاع آنهایی که به استرالیا می رسند چگونه است؟ با چه مشکلاتی روبرو هستند؟ چه آینده ای پیش روی آنها است؟
«طلیعه اکبری» روزنامه نگاری که چندین سال ساکن سیدنی استرالیا است و در فعالیت های اجتماعی خود، با پناهندگان بسیاری در ارتباط است در گفت و گو با شرق پارسی از روزهای بعد از رسیدن پناهجویان به خاک استرالیا می گوید.
او در پاسخ به این این سوال که «آیا همه پناهجویان ایرانی از روش های غیرقانونی وارد خاک استرالیا می شوند؟» می گوید: «لزوما نه. تعدادی از ایرانی ها با ویزاهای قانونی تحصیلی و توریستی وارد استرالیا می شوند و در صورتی که برای درخواست ویزای مهارت (Skilled)واجد شرایط نباشند درخواست پناهندگی می دهند که به این درخواست ها، آن شور (OnShore) می گویند. افراد در داخل خاک استرالیا شانس بالاتری برای دریافت پاسخ مثبت دارند. البته این مسئله باعث شده اخیرا دولت استرالیا نسبت به صدور ویزاهای تحصیلی یا توریستی برای ایرانی ها سخت گیری بیشتری اعمال کند و راه را بر ورود ایرانی هایی که از قابلیت تحصیل یا کار در استرالیا برخوردارهستند هم ببندد.»
از این فعال اجتماعی از روزهای بعد از حضور مهاجران ایرانی به عنوان پناهجو یا پناهنده سوال می کنم که می گوید: «از نظر من بی اطلاعی و بی سوادی یکی از مهم ترین مشکلاتی است که باعث بروز سایر مشکلات در زندگی پناهنده ها و پناهجویان می شود. ناآشنایی با زبان انگلیسی و بی اطلاعی نسبت به چگونگی و شیوه زندگی در استرالیا آن ها را به شدت آسیب پذیر کرده و توانایی مدیریت مالی یا اجتماعی را در جامعه استرالیایی از آن ها سلب کرده است.»
از هر سه ایرانی متقاضی پناهندگی در استرالیا، یکی پذیرفته میشود
طبق گزارش رسانههای استرالیایی از هرسه پناهجوی ایرانی، پروندههای دو تن آنها از سوی اداره مهاجرت استرالیا رد می شود. این پناهجویان اگر تمایلی به بازگشت به ایران نداشته باشند برای سالهای متمادی در بازداشتگاه مهاجرت استرالیا بدون تکلیف باقی می مانند. درخواست پناهندگی پناهجویان هم در مراحل مختلف با مصاحبه های کارشناسی بررسی می شود که در صورت حائز شرایط بودن پناهندگی به آنها ماهانه حدود هزار دلار به طور موقت پرداخت می شود که حجم زیادی از این پول برای اجاره خانه می رود.
«اکبری» نکته دیگری را اضافه می کند و می گوید: «علاوه بر این دولت استرالیا به پناهجویانی که پس از تاریخ ۱۳ اوت ۲۰۱۳ (مرداد ۱۳۹۲) به استرالیا رسیده اند به احتمال زیاد تا پنج سال حق کار نمی دهد. درست است که این سیاست در جهت کاهش تعداد قایق ها پایه ریزی شده و بی تاثیر هم نبوده اما پناهنده هایی که پس از این تاریخ به استرالیا رسیده اند در صورت قبول شدن کیس پناهندگی شان باید تا چند سال به حقوق اندک پناهندگی بسنده کنند یا برای کسب پول بیشتر به مشاغل سیاه تن بدهند. مشکلات مالی و به دنبال آن مشکلات روحی و روانی مثل افسردگی شدید از دیگر مسائلی هستند که پناهجویان و پناهندگان با آن دست به گریبانند. »
او به مشکلات دیگر پناهندگان اشاره می کند و می گوید: «علاوه بر این بیشتر پناهنده ها از سوءتغذیه رنج می برند و از سلامت جسمی خوبی برخوردار نیستند. با وجود کمک های ارگان های دولتی و غیر دولتی بی شمار در استرالیا پناهنده ها به دلیل بی اطلاعی قادر به حل مشکلات خود نیستند و در نهایت مسائل مختلفی که قید کردم دست به دست هم می دهند تا پناهنده به لحاظ جسمی و روانی در معرض خطر قرار بگیرد. »
روایت احمد از پناهنده شدن به استرالیا
«احمد» پناهنده ای است که حدود یک سال پیش به صورت قاچاق با قایق به استرالیا آمد. اهل اهواز است و تا پنجم ابتدایی سواد دارد. سن او، کمی بیش از ۴۰ سال است. از دوران جوانی، رویای آمدن به خارج از کشور را در سر می پروراند.
او به شرق پارسی می گوید: «متولد اهواز هستم. مادری مذهبی دارم اما پدرم الکی بود. تا ابتدایی بیشتر درس نخواندم چراکه حافظه خوبی برای درس خواندن نداشتم. خیلی زود وارد بازار شدم.»
می گوید که بعد از رفتن به سربازی، او هم به مانند پدرش الکی می شود و سیگار کشیدن را شروع می کند و بعد هم معتاد می شود اما چون عاشق خارج بوده است تصمیم می گیرد مواد مخدر را ترک کند.
شاید هدف اصلی او، از ترک کشور، رویایی به اسم «خارج» بوده است. احمد می گوید: «می خواستم به آزادی و رفاه هم برسم. یک ماشین داشتم که فروختم و بعد همه پول هایم را به دلار تبدیل کردم. بلیت هواپیما به سمت تهران را خریدم. سه روز تهران ماندم و بعد از تهران به دوبی پرواز کردم و از دوبی به جاکارتا رسیدم تا قاچاقچیان کارهایم را هماهنگ کنند.»
او اینگونه روایتش را ادامه می دهد: «وقتی به اندونزی رسیدم، آب و هوا نامناسب بود برای همین ۴۵ روز در این کشور مجبور شدم بمانم تا اینکه بالاخره سوار لنج شدیم.»
احمد از شرایط لنج می گوید: «لنج بسیار کوچک بود. چون بچه اهواز هستم می دانم که این نوع لنج ها بیشتر باید برای ماهیگیری استفاده می شدند.»
از او درباره تعداد مسافران لنج می پرسم: «۹۷ مسافر بودیم که در آن لنج کوچک قرار گرفتیم و البته سه خدمه هم در لنج بودند که در مجموع ۱۰۰ نفر می شدیم. بیشتر ایرانی بودیم و بعد افغان ها قرار داشتند و چند عرب هم بین ما بودند.»
آنها بعد از سه روز به نزدیک جزیره کریسمس که جزو خاک استرالیا است می رسند و با کشتی های استرالیایی روبرو می شوند اما در آن هنگام لنج کج می شود و همه در آب می افتند. در این بین یک زن حامله افغان و یک کودک اهوازی جانشان را از دست می دهند اما بقیه مسافرها سوار به کشتی جدید به جزیره می روند تا در آن جا زندگی در کمپ های مختلف را تجربه کنند. بعد از چند ماه زندگی در کمپ های مختلف، احمد اجازه حضور در شهرهای استرالیا را پیدا می کند.
او چند ماهی است که در سیدنی مستقر شده است و به کلاس های زبان می رود و می گوید: «من قبل از این سفر حتی الفبای انگلیسی را نمی شناختم و اخیرا فهمیدم که این الفبا ۲۶ حرف دارد. با این حروف آشنا شدم و می توانم اسم و فامیل خودم را به انگلیسی بنویسم.»
به نظر می رسد با وجود اینکه، احمد تجربه های جدید را پشت سر می گذراند اما با آینده مبهمی روبرو است. او می گوید: «اگر این بار به من میلیاردها تومان بدهند و بگویند این مسیر تا استرالیا را برو،قبول نمی کنم.»
پناهجویان ایرانی از چه قشری هستند؟
از «اکبری» به عنوان کسی که در حوزه اجتماعی و مددکاری اجتماعی در استرالیا درس می خواند، می پرسم که پناهجویان ایرانی اغلب از چه قشرهایی هستند؟ وی می گوید: « بیشتر این افراد از طبقه اقتصادی و اجتماعی پایین جامعه هستند. افرادی که تحصیلات و مهارت خاصی ندارند و عمدتا در ایران از موقعیت کاری خوبی برخوردار نبودند. البته در بین پناهنده هایی که من با آن ها کار کرده ام افراد تحصیل کرده یا آدم هایی که در ایران از کسب و کار خوبی هم برخوردار بودند، وجود داشته اما من به ندرت با چنین افرادی مواجه شده ام.»
او ادامه می دهد که به طور کلی بیشتر پناهنده هایی که اخیرا با قایق خود را به خاک استرالیا رسانده اند یا تحت فشارهای اقتصادی و اجتماعی حاضر به گریز از ایران شده اند یا به دنبال زندگی بهتر و مرفه تر آمده اند. همین مسئله باعث شده که دولت استرالیا پناهنده های ایرانی را مهاجران اقتصادی بنامد که توان پرداخت چندین هزار دلار پول به قاچاقچیان را داشته اند نه کسانی که به واقع جان شان در کشور مبدا در خطر بوده بنابراین شرایط را برای پذیرش آن ها سخت تر کرده است.»
اما زندگی در کمپ ها به چه صورت است؟ تا پیش از ۲۸ تیر ۱۳۹۲، پناهجویانی که با قایق به استرالیا می رسیدند در کمپ های جزیره کریسمس اسکان داده می شدند. اما هم اکنون این پناهجویان دو گروه می شوند.
گروهی از پناهجویانی که مردان مجرد هستند به کمپی در جزیره مانوس متعلق به کشور پاپوآگینه نو منتقل می شوند و از سوی دیگر خانواده ها، زنان و کودکان به جزیره نائورو که کشوری مستقل است، فرستاده می شوند.
کشور پاپوآ گینه نو شامل بخش شرقی جزیره گینه نو و چند جزیره کوچک واقع در اقیانوس هند است؛ بخش غربی این جزیره یکی از استانهای اندونزی را تشکیل میدهد.
یعنی اگر پناهجویی با قایق به جزیره کریسمس برسد بلافاصله در مدت ۴۸ ساعت به این دو جزیره منتقل می شود و شاید سالیان سال پروسه پناهندگی او دنبال شود به طوریکه در تاریخ ۱۰ مرداد ۱۳۹۲، وزارت مهاجرت استرالیا اعلام کرد که در اجرای توافقنامه اخیر با دولت پاپوآ گینه نو، نخستین گروه از پناهجویانی که با قایق و به طور غیرقانونی به این سواحل این کشور وارد شده بودند، با هواپیما به جزیره مانوس، متعلق به گینه، فرستاده شدند که اکثر آنها ایرانی بودند.
سفیر استرالیا در ایران نیز چند وقت پیش در آماری اعلام کرد که بعد از اجرای این قانون جدید ۸۰۰ ایرانی به این جزایر فرستاده شده اند درخواست آنها طبق قوانین مهاجرتی کشور گینه نو بررسی می شود.
کمپ هایی شبیه زندان و کمپ های چادری
وقتی از احمد می خواهم درباره کمپ های پناهجویان در جزیره کریسمس البته تا قبل از تصویب قانون جدید توضیح دهد، گرچه او از وضعیت کمپ ها رضایت داشته است اما می گوید: «آنجا به مانند زندان ساخته شده است. البته مسئولان استرالیایی به ما می گویند شما زندانی ما نیستید اما چون غیر قانونی آمده اید نمی توانید از این محل خارج شوید. کمپ با فنس هایی محصور شده است. اتاق های دو یا سه تختی در کمپ به وفور دیده می شود. همچنین برخی سالن ها هم بین ۲۰ تا ۳۰ تخت دارند.»
از او می پرسم، چه تعداد ایرانی در کمپ جزیره کریسمس حضور داشتند که می گوید: «از هر هزار نفر، حدود ۶۰۰ نفر ایرانی بودند.»
اما او به نکته دیگری هم اشاره می کند: «من در این مدت ایرانی هایی را دیدم که چون شرایط سختی را می گذراندند، می خواستند به ایران برگردند.»
طبق اطلاعات موجود، ظرفیت کمپ های جدید در گینه محدود است اما دولت استرالیا در نظر دارد ظرفیت کمپ ها را به سه هزار نفر افزایش دهد. این کمپ ها به صورت چادر هستند و پناهجویان در معرض شرایط دشوارتری نسبت به کمپ های جزیره کریسمس قرار می گیرند.
از طلیعه اکبری درباره رویاهای پناهنده هایی که او با آنها در ارتباط بوده است می پرسم و اینکه هم اکنون چه تصوری دارند؟ وی می گوید:«در این مورد من پناهنده ها و پناهجوها را به دو دسته تقسیم می کنم. دسته اول شامل آن هایی می شود که بدون آگاهی درست و با اطلاعات غلط جان خود یا خانواده شان را کف دستشان گرفتند و به دنبال رویای استرالیایی به آب ها زدند.»
وی می افزاید: «این افراد تصور می کردند قرار است با کشتی تایتانیک به خاک استرالیا برسند و دولت استرالیا هم یک فرش قرمز برای ورود آن ها پهن کرده است. وقتی با این آدم ها صحبت می کنی متوجه می شوی که هیچ تصور درستی از شرایط موجود نداشتند و پس از رسیدن به این جا دچار شوک بزرگی شده اند. البته من از چند نفر پرسیدم چطور پس از دیدن قایق کوچک و قراضه ای که قرار بود با آن همه مسافر اقیانوس را طی کند حاضر شدند سوار قایق بشوند که در جواب گفتند زمان سوار شدن به قایق نیمه شب بوده و دید درستی نداشتند و خیلی متوجه خطری که جان شان را تهدید می کرده، نبوده اند یا این که به هر حال آن لحظه قدرت تصمیم گیری نداشته اند.»
وی اضافه می کند: «دسته دوم کسانی هستند که کاملا از آن چه که در استرالیا انتظارشان را می کشیده آگاهی داشتند و حتی می دانستند ممکن است بین راه جان شان را از دست بدهند. وقتی از این آدم ها می پرسی چطور حاضر شدند چنین ریسکی بر سر جان خود و عزیزان شان کنند می گویند که در ایران چیزی برای از دست دادن نداشته اند و ترجیح می دادند یا بمیرند یا زنده به خاک استرالیای موعود برسند.»
در شهریور سال ۱۳۹۲ یعنی حدود سه ماه پیش با روی کار آمدن دولت جدید در استرالیا، «تونی ابوت» نخست وزیر این کشور شد که یکی از سه وعده انتخاباتی او، جلوگیری از ورود غیرقانونی قایق های پناهجویان به آب های استرالیا بود. به نظر می رسد با این عزم، افرادی که قصد مهاجرت غیرقانونی به استرالیا دارند با مشکلات بیشتری روبرو خواهند شد.
از سوی دیگر ابوت در نخستین اظهار نظرها بعد از انتخاب شدنش نیز اعلام کرد: «اگر اثبات شود، پناهجویان، پناهندگان واقعی هستند به آنها ویزای حمایت موقت داده می شود.»
ویزای موقت، بر اساس وضعیت آن شخص و وضعیت کشورش هر سه سال تجدید می شود و اکر اثبات شود که وضع کشورش بهتر شده و می تواند برگردد، ویزا راتجدید نمی کنند. آنهایی که ویزا موقت دارند حق خارج شدن از استرالیا را ندارند.
از سوی دیگر اندونزی هم محدودیت هایی را برای ایرانیان در صدور ویزا اعمال کرده است اما گفته می شود حدود ۱۱ هزار پناهجوی بلاتکلیف در اندونزی که بیشتر آنها ایرانی هستند به سر می برند. این پناهجویان از کشورهای ایران، عراق، افغانستان و سریلانکا هستند.
استرالیا کشوری است که برنامه، پذیرش ۲۰ هزار پناهجو در سال را در دستور کار خود دارد اما می خواهد این میزان مهاجر را سالانه از راه های قانونی به کشور خود هدایت کند.