هفته گذشته، بادهای تغییر با یک انتقام در عربستان سعودی وزید، هنگامی که تروریست های مسلح به سوی حاضران در یک حسینیه شیعه در استان الاحساء حمله و هشت نفر از جمله سه کودک را به قتل رساندند.
درست است، این نخستین بار نیست که عربستان سعودی شاهد جنایتی به این شکل بوده که طی آن شهروندان بی گناه و کودکان جان خود را از دست می دهند. در واقع این کشور موارد از این بدتر هم دیده است. اما این نخستین بار است که این اقدامات تروریستی بر تار ناکوک فرقه ای به این شکل زشت و خطرناک می نوازد با این هدف که شعله های فتنه و تفرقه را میان مردم شعله ور سازد.
همچنین این نخستین بار است که مفتی اعظم عربستان سعودی و کل شورای علمای مذهبی به این شکل به دفاع از شیعیان سعودی پرداخته اند، اقدامی که همه گروه های اجتماع – علنا و بدون ظاهرسازی با آن همراهی کردند.
برای ما در عربستان سعودی عجیب نیست که شاهد باشیم اعضای سنی مذهب نیروهای امنیتی برای حفظ جان برادران شیعه اشان جان خود را می دهند. همچنین برای ما تعجب ندارد که ببینیم وزیر کشور سعودی به محل این حمله تروریستی سفر می کند تا به خانواده قربانیان ادای احترام کند.
به نظر من، مساله شگفتی آور واقعی آنست که نیروهایی که در پی تحریک کینه فرقه ای و تفرقه بین سعودی ها هستند در این موقعیت موفق به این کار در میان اکثریت مردم نشدند.
این بار این عشق سعودی ها به کشورشان وعمق احساسات آنها و غم آنها در فاجعه پیش آمده برای هموطنانشان بود که غلبه کرد – و نه «پروژه فرقه گرایی» که از سال ها پیش به صورتی خائنانه در کشور فعال بوده است.
این پروژه این بار با ذلت شکست خورد و حمله الاحساء – که عاملان آن بدون شک تصور می کردند این واقعه به پیشرفت آرمان آنها کمک می کند – حتما می تواند همان ضربه ناک اوتی باشد که به حیات این پروژه فرقه ای برای همیشه پایان دهد.
نمی توان انکار کرد که هنوز تخلفاتی علیه بعضی شیعیان در عربستان سعودی صورت می گیرد؛ اما ما البته باید تفاوت قائل شویم بین تخلفات مورد تایید دولت و آن دسته از تخلفات که توسط افرادی آنجام می شود که بدون هرگونه تردیدی فکر می کنند که از طریق این اقدامات به حقوق خود عمل می کنند، در حالی که در واقع آنها با این کار به شکلی کاملا واضح در مقابل قانون قرار می گیرند.
بدین ترتیب درست است، مسائل کاملا هم خوش بینانه نیست، و هرگز نمی توان از اختلافات فکر و دکترین خلاص شد. علاوه براین، ما باید بپذیریم که اقدامات برای تشدید تنش های فرقه ای در حال پیشروی است، چه در منطقه و چه در کل جهان.
وقایع در عراق، سوریه، یمن، لبنان و بحرین ابری سیاه بر سر منطقه افکنده است، چه خوشمان بیاید چه نیاید.
اما این ابر ممکن است روزنه ای از امید هم داشته باشد، و واقعه الاحساء شاید فرصتی باشد که، یک بار برای همیشه، بین گذشته و آنچه در آینده رخ می دهد خطی کشیده شود.
دولت سعودی به صورت نهادین نژادپرست نیست و در قبال این پدیده به هیچ وجه تسامح نمی کند.
اقدامات این تحریک کنندگان فرقه ای، که درصدد گشاد کردن ترک ها بین گروه های عقیدتی مختلف در جامعه سعودی هستند اکنون باید به سرعت پایان یابد. اما این کار تحقق نمی یابد تا زمانی که این اقلیت بر این باور باشد که هر طور که می خواهد می تواند با مصونیت فعالیت کند بدون آنکه نیروهای امنیتی یا قانون بتواند مرتکبین این اعمال را بازداشت کند یا در مقابل قانون قرار دهد.
هیچ کس حق ندارد دیدگاه فرقه ای اش را بر کل یک ملت تحمیل کند و جمعیت آنرا به شهروندان درجه یک و دو تفکیک کند.
اقدام هفته گذشته دولت سعودی در صدور خطبه ای یک شکل برای همه مساجد در سراسر کشور، که در آن حمله الاحساء به شکل کاملا بدون ابهام محکوم شده، اقدامی بزرگ بود و همینطور اقدامات اعلام شده برای برچینی هرگونه کتاب یا جزوه یا گفتمان فرقه گرایانه در همه مساجد سنی مذهب.
اما این گفتمان بدون مبارزه حذف نمی شود. در همان جمعه، من در مسجدی در الخبر در شرق عربستان سعودی نماز می خواندم و متوجه شدم که واعظ مسجد در سخنانش درباره خطرات تشیع و خارجی ها برای دین هشدار می داد.
افرادی مانند اینها هستند که اقدامات درخور ستایش دولت را به خطر می اندازند.